مرحومه مریم بهروزی تحصیلات علوم دینی داشت و برای زنان جلسات مذهبی ترتیب میداد، به طوری که با نزدیکی به پیروزی انقلاب اسلامی شهید مفتح از او برای سخنرانی در مسجد قبا دعوت به عمل آورد که در یکی از آن جلسات توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. پس از انقلاب، عضو حزب جمهوری اسلامی شد و چهار دوره نماینده مردم تهران در مجلس بود. او در دوره نمایندگی، یکی از مدافعان حقوق زنان بود و با تلاشهای او قوانینی مانند بازنشستگی زنان با 20 سال کار و… به تصویب مجلس رسید. بخش مهمی از فعالیت خانم بهروزی مربوط به تأسیس جامعه زینب(س) بود که تشکلی سیاسی-مذهبی برای زنان است و به پیشنهاد آیتالله خامنهای به وجود آمد. مرحومه مریم بهروزی در 15سالگی با آقای ابوالفضل حاجیعباسی ازدواج میکند که حاصل آن چهار فرزند است که اولین فرزند ایشان خانم اعظم حاجیعباسی جانشین مادر در جامعه زینب(س) میشوند. به مناسبت سالگرد درگذشت خانم بهروزی اولین دبیرکل این تشکل با دختر ایشان به گفتوگو نشستیم که از پیشینه و فضای خانوادگی بهروزی آغاز شد و تا فعالیتهای سیاسی-اجتماعی آن مرحومه ادامه یافت.
*درباره پیشینه و فضای خانواده مادرتان توضیح دهید.
زمانی که مادرش باردار بود، پدرش نماز شب میخواند و نیت میکرد که فرزندش عالم شود. وقتی به دنیا میآید با تمسخر به او میگویند حالا که فرزندت دختر شد و این همه زحمت شما هدر رفت، او گفت نام دخترم را مریم میگذارم تا خادمه اسلام شود. پدرش، از افراد متدین و آگاه به مسائل روز و سیاست بود. در جلسات مذهبی و سیاسی شرکت میکرد. آن زمان مادرم را که هفتساله بود، همراه خودش به جلساتی که میرفت میبرد. گاهی مادر با وجود سن کمش، در جلسات اظهار نظر هم میکرد و آقایانی که در جلسه حضور داشتند، به دلیل دختربودنش اعتراض میکردند و به پدربزرگم میگفتند دخترت را به قسمت زنانه بفرست. همان روز پدرش او را به خیاطی میبرد و چادری برای او تهیه میکند تا شرایط حضور مادرم در جمع مردان مهیا شود. در ۱۵سالگی با ابوالفضل حاجیعباسی که فردی مذهبی و سیاسی بود، ازدواج کرد و شرط پدرش برای ازدواج، ادامه تحصیل و فراگرفتن علوم دینی بود.
*از مبارزات مادرتان در قبل از پیروزی انقلاب بگویید.
مادر قبل از انقلاب با شهید مفتح و آیتالله سعیدی در ارتباط بود و به دلیل سخنرانیهای سیاسی که داشت بارها تذکر گرفته بود و ممنوعالمنبر شد. فامیلی او زعفرانیبهروز است ولی بعد از ممنوعیت از منبر نام مستعار بهروزی را گذاشت و به سخنرانیها ادامه داد، تا اینکه سال ۵۷ در مسجد قبا دستگیر شد. در اینجا به خاطرهای از مادرم در مبارزات قبل از انقلاب اشارهای کنم. مرداد ماه سال ۵۷ مصادف با ماه رمضان بود که پس از سخنرانی انقلابی خانم بهروزی در مسجد قبا و پس از بارها تذکر از طرف ساواک و ممنوعالمنبربودن، بالاخره در حالی که سوار ماشین بودیم در راه بازگشت به منزل مادر و همراهانشان را که چهار نفر بودیم، دستگیر و به شهربانی منتقل کردند. وقتی به شهربانی رسیدیم ما را از هم جدا کرده و هر یک را به طور جداگانه بازجویی کردند. مادر را بازداشت و ما را به طور جداگانه تا غروب آزاد کردند. پس از مدتی یکی از آشنایان شرایط ملاقات با مادر را در دفتر رئیس شهربانی وقت (سجدهای) فراهم کرد که در این دیدار من و پدر و مادربزرگم حضور داشتیم. سجدهای که بازجویی من را مطالعه کرده بود رو به من کرد و گفت: «تو را نصیحت میکنم که به راه مادرت نروی. مادرت به دلیل توهین به اعلیحضرت جرمش سنگین است و در دادگاه نظامی محاکمه میشود، مجازات کسی که در دادگاه نظامی محاکمه میشود اعدام است که اگر اعلیحضرت به مادرت که چهار فرزند دارد رحم کند، حبس ابد قطعی است». در آن زمان ۱۴ساله بودم اما پاسخ سنگینی به او دادم و گفتم: «چه کسی گفته شماها تا ابد حاکم هستید که مادرم در زندان شما حبس باشد». گفت: «زبان سرخی داری که سر سبزت را بر باد میدهد. تو هم به سرنوشت مادرت دچار میشوی». گفتم: «اگر برای شما آیندهای باشد». مادرم به طور موقت از زندان بیرون آمد تا برای محاکمه به زندان بازگردد اما با پیروزی انقلاب همان که من در پاسخ به سجدهای گفته بودم، شد و مادر به زندان برنگشت. بعد از انقلاب همراه با خانمها به دیدن امام(ره) میرفت و برای ملاقات زنان با ایشان وقت میگرفت. در این ملاقاتها به دلیل ازدیاد جمعیت و هیجانزدگی چادر از سر خانمها میافتاد. روزی شهید محلاتی به مادرم گفت نباید به این ملاقات اصرار کنید چون آن موقعیت به وجود میآید. آقایان خدمت امام(ره) رفتند و گفتند خانمها به ملاقات شما نیایند. حضرت امام (ره) گفتند به جای اینکه مانع حضور بانوان شوید، شرایط حضورشان را فراهم کنید. شما فکر کردید اعلامیههای من، شاه را از ایران بیرون کرد؟ اینگونه نبود، خانمها بودند که این کار را انجام دادند. پس باید خانمها هم حضور داشته باشند.
*چگونه خانم بهروزی عضو حزب جمهوری شد؟
حزب جمهوری بیشتر فعالیت جبههای داشت تا حزبی. مادرم بعد از پیروزی انقلاب که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، مانند بقیه افراد سیاسی و مردمی که دوست داشتند فعالیت کنند عضو حزب شد. وقتی دو دوره شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی را مرور میکنیم هیچ بانویی در شورای مرکزی وجود نداشت و هنوز برایم سؤال است که چرا حتی یک زن عضو شورای مرکزی حزب نبود. مادرم و خانمها شهلا حبیبی و حاج عباسقلی عضو حزب بودند و من و برادرم که شهید شده نیز عضو شاخه دانشآموزی حزب بودیم. در آن زمان شهید بهشتی به همه واحدهای حزب، نگاه یکسان داشت و خودش کلاسهای تشکیلات را حتی برای ما که دانشآموز بودیم، تدریس میکرد. این موضوع ارزشمند بود و نشان میداد که شهید بهشتی به کارهای تشکیلاتی علاقه و اعتقاد بسیاری داشت و احساس مسئولیت میکرد.
*چه شد که کاندیدای مجلس شدند؟
روزی شهید بهشتی از مادرم و خانمها دستغیب و فرشته هاشمی خواست تا جهت گفتوگو به دفتر حزب بروند و به آنها گفت خود را برای نمایندگی مجلس آماده کنید و در فهرست کاندیداها قرار بگیرید تا به مجلس بروید. دستغیب گفت لزومی دارد ما به مجلس برویم؟ آیتالله بهشتی فرموده بودند: «بله، حتما باید زنان به مجلس بروند، در شرایط کنونی و با وجود حضرت امام(ره) و دیدگاه بسیار خوب ایشان نسبت به حضور زنان، فرصت خوبی است که زنان را به مجلس ببریم و با توجه به مخالفتهایی که درباره حضور زنان در مراکز تصمیمگیری وجود دارد، اگر در این دوره زنان به مجلس نروند، شاید هیچ وقت به مجلس راه پیدا نکنند». در واقع تفکری که مانع حضور بانوان در عرصههای حکومتی بود و هنوز هم وجود دارد را پیشبینی کرده بودند. نگاه حضرت امام(ره) را هم میدانست. در آن زمان غیر از شهید بهشتی، هیچ فرد دیگری به فکر این مسئله نبود. بالاخره خانم بهروزی و خانم دستغیب با فرمایشات شهید بهشتی و قرارگرفتن در فهرست جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری که ائتلاف کرده و یک فهرست واحد دادند، موافقت میکنند. خانم بهروزی اسناد و مدارک لازم را در حزب پر میکنند و به گمان اینکه ثبتنام در حزب کفایت میکند، به فرمانداری نمیروند. وقتی اسامی اعلام میشود، متوجه میشوند که اسم ایشان نیست. از آیتالله بهشتی میپرسند و ایشان میگویند: «مگر شما ثبتنام نکردید؟» با توجه به شرایط پیشآمده میگویند اتفاقی است که افتاده و معمولا مجلسها انتخابات میاندورهای دارند، آن زمان اقدام کنید». پس از فاجعه هفتم تیر و شهادت چند نفر از نمایندگان مجلس، خانم بهروزی به مجلس اول راه پیدا میکنند. در روزهای پایانی مجلس اول، چند تن از آقایان نماینده با طعنه به مادرم و خانم دستغیب گفته بودند: «روزهای آخری است که به مجلس میآیید». مادرم گفت: «بله، پایان دوره اول است و همه این وضعیت را داریم». آنها پاسخ داده بودند: «فقط شما خانمها باید خداحافظی کنید چون عدهای از علما مخالف حضور زنان در مجلس هستند و میخواهند به ملاقات امام(ره) بروند و استدلال کنند که چون وکالت، نوعی قضاوت است و قضاوت برای خانمها خلاف شرع است، بنابراین خانمها نباید به مجلس بیایند». این حرفها حقیقت داشت و عدهای از علما خدمت حضرت امام(ره) رفته و خواسته خود را با همان ادله مطرح کردند و حضرت امام(ره) درحالیکه از سخنان آنها عصبانی شده بودند، فرمودند: «اتفاقا این حرف شما خلاف شرع است. خانمها باید به مجلس بروند و باید حضورشان گستردهتر و ادامهدار باشد». مادرم در مجلس دوم کامل حضور داشت و در مجلس سوم مقطعی را به دلیل مسئله خانوادگی حضور نداشت و اما در مجلس چهارم دوباره به طور کامل حضور داشت.
*مهمترین فعالیتهای خانم بهروزی به عنوان یک زن در مجلس چه بود؟
مادرم یکی از پرکارترین نمایندگان مجلس بود و گفته بود نمایندگی مجلس کار بسیار سنگینی است و اگر کسی بخواهد به مسئولیتش عمل کند و شب تا صبح هم کار کند باز هم به کارهایش نمیرسد. ایشان برای نطقهای قبل از دستور بسیار فعال بود؛ بهگونهای که وقتی مجله «حقوق زنان» فعالیت زنان شش دوره مجلس را ارزیابی کرده بود، اعلام کرد که خانم بهروزی در میان نمایندگان زن شش دوره مجلس بیشترین نطق پیش از دستور را داشته است. او در دورههایی که در مجلس بود همه طرحهای حقوقی را جهت احقاق حقوق زنان و بهبودبخشیدن به وضعیت آنان به مجلس ارائه داد. در کنفرانسهای بینالمللی و بینالمجالس شرکت میکرد و در مورد حقوق زن در اسلام سخنرانی میکرد. در کنگره جهانی زن در پکن، حضور مؤثر و مفیدی داشت. در چهار دوره مجلس، نماینده کنگره بینالمللی زن بود و حضور مستمر و تأثیرگذاری داشت. مشکلات و خلأهای قانونی زنان را با بررسی دقیق و علمی به صورت طرح درآورده و به مجلس ارائه داد. ازجمله طرح بازنشستگی زنان با ۲۰ سال سابقه کار، استفاده بانوان کارمند از ساعتهایی جهت شیردادن به کودکانشان، قانون نیمهوقت کارکردن زنان یا تقلیل ساعت کار را از طریق دولت به صورت لایحه به مجلس ارائه داد و با کمیته حقوقی دولت ارتباط قوی و تعامل خوبی داشتند.
خانم بهروزی درباره موضوعات زنان نگاه فراجناحی داشتند و یکی از مهمترین دلایل موفقیتشان هم این بود که دغدغه مسائل و مشکلات زنان را داشتند. طرح بیمه زنان و کودکان بیسرپرست را با تلاش فراوان و تعامل مجلس با دولت به نتیجه میرسانند. طرحی برای قضاوت زنان برای اولین بار توسط خانم بهروزی به هیئترئیسه ارائه میشود و با تلاش فراوان و کمک رئیس مجلس وقت -آقای ناطقنوری و رئیسجمهور وقت آقای هاشمی- به نتیجه میرسد و پس از تلاش و پیگیریهای مستمر خانم بهروزی، لایحه قاضی تحقیق شدن زنها به مجلس میرود و در کمیسیون قضائی که خانم بهروزی هم عضو بودند، دفاع و تصویب میشود. در اواخر دوره اول، بنا به نیاز جامعه و با درخواست همسران شهدا، طرح حضانت فرزندان را برای زنانی که همسرانشان شهید یا فوت شده بودند، مطرح کرده و با سختی زیاد تصویب میشود. یکی از تحولات عظیمی که در بحث قانونگذاری رقم خورد، موضوع سهمالارث زنان در مقام همسری بود که لایحه آن توسط خانم بهروزی و با کمک و همکاری کمیته حقوقی جامعه زینب(س)، به مجلس رفت. درحالیکه ایشان نماینده مجلس نبود با رایزنیها و کوشش مستمر و پیگیریهایش مصوب شد و پس از ۱۴ قرن، سهمالارث زنان به عنوان همسر، از یکهشتم هوایی به یکهشتم کامل تغییر یافت.
*چرا در دورههای بعد مجلس نامزد نشدند؟
در انتخابات مجلس هشتم که از او دعوت شد، وقتی در جلسات شرکت کرد به من گفت نمیخواهد ثبتنام کند. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت من در این جمع خدا را نمیبینم و چون به دنبال منافع شخصی نبود و میتوانست خارج از مجلس هم بیشتر از نمایندگان مجلس تأثیرگذار باشد بنابراین تصمیم گرفت که دیگر ثبتنام نکند.
*چگونگی فعالیت جامعه زینب(س) را شرح دهید.
زمانی که حزب جمهوری اسلامی فعال بود، شهید بهشتی بهعنوان دبیرکل حزب در جلسهای که با حضور خانم بهروزی، آقایان کمالی، باهنر و محمدصادق اسلامی بودند بیان کرد نباید جمهوری اسلامی فقط یک حزب داشته باشد باید تشکلها و احزاب اقماری نیز داشته باشیم که راهشان همان راه حزب بوده اما عنوانهای دیگری داشته باشد و به خصوص زنان باید تشکیلات مستقل داشته باشند. ایشان به شهید باهنر گفت برای معلمان حزب تشکیل دهید، به کمالی گفت برای کارگران حزب تشکیل دهید و به مادرم هم گفت برای خانمها حزب مستقل و مختص زنان را تشکیل دهید. در همان روزها بعد از شهادت آیتالله بهشتی، مادرم نزد آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بودند، رفت و به ایشان گفت رقبای ما حزب و تشکیلات دارند و اگر حزب ما تعطیل شود، ما حزباللهیها چه کنیم؟ ایشان میفرمایند مگر میشود حزب نباشد، کشورداری بدون حزب نمیشود و بروید حزب درست کنید و به آقایان هم بگویید حزب درست کنند. داشتن حزب لازمه حکومت است. مادرم گفت: بزرگترها هستند، چرا من؟ آیتالله خامنهای میفرمایند شما هم جزء بزرگترها هستید، حتما لازم است حزب زنان هم داشته باشیم. بعد از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی، حزب جامعه زینب(س) اولین حزبی بود که تشکیل شد که پس از آن احزاب دیگری مانند فرهنگیان و مهندسان و… تشکیل میشود.
*رابطه خانم بهروزی با دولتهای پس از انقلاب چگونه بود؟
خانم بهروزی همواره رابطه بسیار نزدیکی با دولتها برای احقاق حقوق زنان داشت. خاطرهای که به یاد دارم این است که خانم بینظیر بوتو پس از برگزاری اجلاس حقوق زن در اسلام که انعکاس خوبی هم در دنیا داشت، با دعوت مقامات به ایران سفر میکند و بهدلیل اینکه در آن زمان هیچ زنی در دولت نبود، آقای حبیبی به استقبال ایشان میروند. در آن موقع آیتالله هاشمیرفسنجانی میهمانیای ترتیب میدهند و از خانمهای نماینده مجلس دعوت میکنند که خانم آقای هاشمی بهعنوان همسر رئیسجمهور و خانم آقای ناطقنوری بهعنوان همسر رئیس مجلس نیز حضور داشتند. خانم بینظیر بوتو از خانم بهروزی میپرسند: «در دولت شما هیچ زنی وجود ندارد؟» خانم بهروزی میگویند نه. مادرم پس از رفتن خانم بوتو در دیداری با آقای هاشمی میگوید: «من واقعا خجالت کشیدم از اینکه خانم بوتو دید ما یک زن در دولت نداریم که به استقبال ایشان برود یا در مجلس همتای ایشان باشد و در کنار ایشان بنشیند». آیتالله هاشمی میگوید: «بله من هم به این مسئله رسیدم که ما یک معاون یا مشاور زن انتخاب کنیم و در فکرم بود چه کسی را انتخاب کنم، چون تمام جریانات سیاسی از ما توقع دارند این خانم از طرف آنها باشد». بعد به خانم بهروزی میگویند: «شما خانمهایی را که به نظرتان به درد این کار میخورند معرفی کنید». البته به دیگران هم گفته بودند و پس از معرفی سه نفر از طرف خانم بهروزی، خانم شهلا حبیبی را که عضو شورای مرکزی جامعه زینب (س) و دبیر جامعه در شهر کرمانشاه بود بهعنوان مشاور انتخاب میشود. البته مادرم با دولت آقای میرحسین موسوی موافق نبود و از قبل که در حزب جمهوری اسلامی بودند با آقای موسوی بهلحاظ سیاسی همسو و همجهت نبودند. زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی، مادرم در جناح رقیب و از حامیان ناطقنوری بود اما به رأی مردم احترام میگذاشت. نظرشان درباره احمدینژاد هم مثبت نبود. سال ۸۴ نشستی در مجتمع امام خمینی(ره) برگزار شد که هر پنج کاندیدای اصولگرایان برای معرفی و ارائه برنامههایشان آنجا دعوت بودند و اصولگرایان باید از بین آنها به یک نفر واحد میرسیدند. من نیز در آن همایش حضور داشتم، از همان جلسه اول، احمدینژاد احساس کرد که فرد انتخابشده نیست و راهش را جدا کرد و موجب عدم وحدت در جریان اصولگرا شد. این موضوع اولین دلیلی بود که نظر مادرم درباره احمدینژاد را تغییر داد. زمستان ۸۷ جلسهای در ریاستجمهوری با دعوت آقای احمدینژاد و با اعضای جبهه پیروان خط امام و رهبری برگزار شد که خانم بهروزی، من و خانم محمدزاده حضور داشتیم. بعد از جلسه مادرم به احمدینژاد گفت: «برای احزاب زنان اصولگرا وقت ملاقات میخواهم که مطالباتمان را مطرح کنیم». احمدینژاد گفت: «خواسته شماها چیست؟ خانم بهروزی گفت: «میخواهیم وزیر زن در کابینه دولت داشته باشید». او گفت: «مگر خانمی وجود دارد که بتواند وزیر شود؟» مادرم گفت: «بله داریم». احمدینژاد گفت: «نیازی به جلسه نیست، قول میدهم وزیر زن در کابینه داشته باشیم فقط خانمهایی که مناسب وزارت هستند معرفی کنید». مادرم پنج نفر که دکتر وحیددستجردی هم در بین آنها بود در نامهای رسمی معرفی کرد و وزارتخانههایشان را هم تعیین کرد. در مجلس به زنانی که برای وزارت معرفی شده بودند، رأی داده نشد غیر از دکتر دستجردی که آن هم با مخالفتهایی برای وزارت زنان مواجه شد؛ اما با تلاش بسیار خانم بهروزی و حمایت از وزارت دستجردی و گفتوگو با علما و جلب نظرشان بالاخره مادرم به آرزوی دیرینه خود رسید و اولین وزیر زن در نظام جمهوری اسلامی با حمایت خانم بهروزی و از اعضای خوشسابقه جامعه زینب(س) به وزارت رسید. میتوانم بگویم وزارت خانم وحیددستجردی و این را که توانستیم یک وزیر زن داشته باشیم مدیون تلاشهای مادرم هستیم. دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در سال ۸۸ و رفتارهای غیراخلاقی احمدینژاد در مناظرهها، نظر خانم بهروزی را نسبت به ایشان منفی کرد اما جامعه زینب(س) برای حفظ وحدت از کاندیدای دیگری حمایت نکرد و اعلام بیطرفی کرد. مادرم اخلاقمدار بود و سیاست را با اخلاق تعریف کرد و رفتارهای غیراخلاقی احمدینژاد را نمیپسندید.
*آخرین فعالیت سیاسی خانم بهروزی چه بود؟
ثبتنام در انتخابات مجلس نهم.
*نظر خانم بهروزی درباره کاندیدای زنان در ریاستجمهوری چه بود و آیا فعالیتی داشت؟
به دلیل جنسیت هیچ مانعی را برای خانمها قائل نبود. نظرش این بود که زنها میتوانند در تمام سطوح مدیریتی حضور داشته و موفق باشند. مخالف این بود که زنان بهدلیل زنبودن نتوانند در بالاترین جایگاههای مدیریتی حضور داشته باشند و برای محققشدن این تفکر بسیار تلاش کرد. برای ریاستجمهوری هیچگاه تصمیم به کاندیداشدن نداشت؛ اما بسیاری به او پیشنهاد کاندیداشدن داده بودند. در دورهای شایعه شده بود که مادرم میخواهد کاندیدای ریاستجمهوری شود تا جایی که با او تماس گرفتند و گفتند این کار را نکنید چون رد صلاحیت میشوید و این به صلاح نظام نیست. مادرم هم گفت من نمیخواستم کاندیدا شوم.
*چگونه شما دبیر کل جامعه زینب (س) شدید؟
سال ۹۰ که مادر فوت شد؛ من عضو شورای مرکزی و یک دوره نیز قائممقام بودم. پس از گذشت هفت روز از فوت مادر، خانمها خواستند که در دفتر جامعه زینب (س) جلسهای تشکیل دهیم و برای جامعه زینب (س) تصمیمگیری کنیم. پس از تشکیل جلسه بالاخره دو نفر کاندیدای دبیر کلی شدیم و پس از رأیگیری با اکثریت آرا دبیر کل شدم.
*احزاب اصولگرا و جامعه زینب (س) چه نظری درباره کاندیداتوری زنان برای ریاستجمهوری دارند؟
جامعه زینب (س) موافق کاندیداتوری زنان است. در دو دوره پیش، معصومه رضایینظری، عضو تأثیرگذار، پیشکسوت و از نیروهای باسابقه و فعال جامعه زینب (س) با مدرک دکترای علوم سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد اما رد صلاحیت شد. ما معتقدیم زنان هم میتوانند رئیسجمهور شوند اما هنوز برنامهای برای این کار نداریم. سخنگوی شورای نگهبان گفته منعی برای ثبتنام خانمها نیست. حرف جدیدی نیست اما مهم این است که بهدلیل زنبودن رد صلاحیت نشوند. شورای نگهبان باید شرایط، شاخصهها، ویژگیها و معیارها را مشخص کند تا افراد اگر در آن چارچوب قرار نمیگیرند، ثبتنام نکنند. با انجام این مهم مشخص میشود که زنان بهدلیل جنسیت یا بهدلیل دیگری رد صلاحیت میشوند. مورد بعدی اینکه آقایان گفتند خانمها مصداقی ندارند که خلاف اعتقاد من است، چون با تمام موانعی که سر راه زنان و فعالیت آنان در عرصه سیاست بوده، بانوان توانمندی داریم که چنین صلاحیتی دارند.
*فعالیت جامعه زینب (س) در مجلس یازدهم چگونه است؟
تنها عضو جامعه زینب (س) در مجلس یازدهم، خانم شریعتی نماینده مشهد است.
منبع: روزنامه شرق