روحانيين بيشتر مورد دقتاند. يك كار كوچك، يك لغزش كوچك يك روحانى را جامعه بر او نمىبخشد. گاهى روحانيون گله مىكنند كه چرا مردم با ما اينگونه رفتار مىكنند؟ آخر مگر ما چه گناهى كردهايم؟ ما هم آدميم. جوابى كه به برادران روحانى دادهام اين است كه تقصير خودتان است. در اين لباس آمدهايد و در اين لباس آمدن معنايش اين است كه خودتان را بيشتر ساختهايد. اين دلالت لفظى نيست، بلكه دلالت وضعىِ غيرِ لفظى است. يعنى اين لباس چنين دلالتى دارد. اگر اين خودساختگى را نداريد، از اين لباس دربياييد. انتظار مردم بهجاست. مردم از كسانى كه در لباس روحانيتاند انتظار بيشترى دارند.
مبادا زبان و قلم ديگران نسبت به آقاى بنىصدر يا اشخاص اطراف ايشان بىمهار و بىتقوا بشود و آنوقت بگويند آقاى بنىصدر ديگر هيچ كمال و ارزشى ندارد. نهخير، ايشان داراى كمالات و ارزشهايى بودند و هستند. داراى ضد ارزشهايى هم بودند و هستند و آنچه هست نتيجة جمعبندى آنهاست. اگر بىانصافى و بىعدالتى حتى در اين برخوردها به اخلاق ما رخنه كند، آنوقت ما هم به پاكى و طهارت و نورانيت اين اسلام ضربه زدهايم. در حوزههاى تشكيلاتى هم اگر همينطور منصفانه بنشينيم و انتقاد كنيم، بسيار خوب است. از آقاى بنىصدر بايد همانگونه انتقاد بشود كه فرض كنيد داريد از خودمان انتقاد مىكنيد نه بيش از آن. در راهپيمايىها و تظاهرات هم بايد همينطور باشد. تا آنجا كه در توان داريد در شعارهايى كه داده مىشود، اظهار نظرهايى كه مىشود، عكسهايى كه برداشته مىشود و امثال اينها، كرامت اخلاق متعالى اسلامى بايد به چشم بخورد. عقده خالى كردنها و كينهتوزىهاى بىمعنى نبايد باشد
باید ببينند ميزان دربارة اشخاص و جريانها چه مىگويد؛ نه اينكه يك روز جريانى را سخت و بىرحمانه و به شيوههاى غربى بكوبيم يا يك روز از جريانى بىجهت ستايش كنيم و ناخودآگاه بشويم وعاظالسّلاطينِ جديد. ما در اين مجتمع خودمان مىخواهيم فروغ خدا و نور خدا را روزبهروز بيشتر ببينيم. اين را هم به شما عرض كنم كه همة ما در معرض اين لغزشها هستيم. خود بنده هم هستم. من هم گاهى دچار خودخواهى مىشوم. مهم اين است كه مراقبت كنيم غرق نشويم، وگرنه مبتلا مىشويم. مهم اين است كه مراقبت كنيم كه غرق نشويم و تقوا معنايش همين است: «يعنى ياد خدا در دل انسان آنقدر زنده باشد كه در سراشيبىِ فساد و خودپرستى و خودخواهى ترمزبريده نباشد و ترمزى داشته باشد؛ چون آنجا سرانجامش هلاكت است. ما اگر به يارى خدا و هدايت او و با تلاش خودمان و با امر به معروف و نهى از منكر و موعظة حسنة صادقانه و صميمانه و برادرانه و خواهرانه ميان خودمان بتوانيم آن نورانيت را در اينجا روزبهروز بيشتر كنيم، كار خوبى كردهايم و آخر و عاقبتش هم انشاءالله خوب خواهد بود. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين». امااگر مااز آقاى بنىصدر انتقاد كنيم و هر یك از ما يك بنىصدر باشيم كه هنوز جامعه او را نشناخته چون ميدان اينكه واقعيتهايش بروز كند به دستش نيامده، از او انتقاد كنيم، در حالىكه هنوز معلوم نيست خودمان چه باشيم. اين چيز خوبى از كار درنمىآيد.
از امروز مىخواهيم قرار بگذاريم كه در حوزههاى تشكيلاتى و همچنين در مجموعههايى كه در يك بخش از كار حضور دارند، برنامة انتقاد از خويش را شروع كنيم و انتظار دارم در گزارشهاى هفتگى كه بخشهاى هر واحد تهيه مىكنند، يعنى از پايان هفتة آينده منعكس باشد. ماهى يك بار كافى است (يعنى هر چهار هفته يك بار). ولى اولينِ آن هفتة آينده باشد. قدرى هم ببينيم عيب خودمان چيست. انتقاد از خويشتن معنايش اين است كه در جلسهاى كه دور هم نشستهايم، هر كسى شجاعت داشته باشد بگويد نقصهاى خود من چيست. خودش نقص خود را بگويد. بگويد من خودم را مطالعه كردم و احساس مىكنم كه اين نقيصهها را دارم. بعد به حكم «اَلمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِن»، برادرها و خواهرهاى ديگر هم برای نقصهايى كه او نتوانسته بشناسد و در خودش ببيند، آينة او بشوند تا در اين آينه اين نقصها را ببيند. نقصهايش را به او بگويند، اما نه كينهتوزانه و به منظور تحقير؛ كه اين انتقاد از خويشتن نيست، اين به جنگ يكديگر رفتن و يكديگر را سركوب كردن و خفت دادن و سبک کردن يكديگر است. اين غلط است. انتقاد كنيم به منظور اصلاح، تذكر ناصحانه و دلسوزانه. امروز چهارشنبه بيستوهفتم خرداد است. انشاءالله تا چهارشنبة آينده هر يك از حوزهها، هر يك از مجموعههايى كه در يك بخش با هم همكار هستند، يك جلسه انتقاد از خويشتن داشته باشند. چند بار اين را تمرين كنيم تا دچار آن غرور و خودپسندى نشويم و بتوانيم خويشتنِ خويش را بهتر بشناسيم و در رفع نقايص اين خويشتنِ خويش بهتر كار كنيم.
بنده از همين حالا به برادرها و خواهرها عموماً و به برادرها و خواهرهايى كه در روزنامه و نشريات يا در بخش تبليغات و اعزام مبلغ هستند، خصوصاً عرض مىكنم كه مبادا زبان و قلم ديگران نسبت به آقاى بنىصدر يا اشخاص اطراف ايشان بىمهار و بىتقوا بشود و آنوقت بگويند آقاى بنىصدر ديگر هيچ كمال و ارزشى ندارد. نهخير، ايشان داراى كمالات و ارزشهايى بودند و هستند. داراى ضد ارزشهايى هم بودند و هستند و آنچه هست نتيجة جمعبندى آنهاست. اگر بىانصافى و بىعدالتى حتى در اين برخوردها به اخلاق ما رخنه كند، آنوقت ما هم به پاكى و طهارت و نورانيت اين اسلام ضربه زدهايم. در حوزههاى تشكيلاتى هم اگر همينطور منصفانه بنشينيم و انتقاد كنيم، بسيار خوب است. از آقاى بنىصدر بايد همانگونه انتقاد بشود كه فرض كنيد داريد از خودمان انتقاد مىكنيد نه بيش از آن. در راهپيمايىها و تظاهرات هم بايد همينطور باشد. تا آنجا كه در توان داريد در شعارهايى كه داده مىشود، اظهار نظرهايى كه مىشود، عكسهايى كه برداشته مىشود و امثال اينها، كرامت اخلاق متعالى اسلامى بايد به چشم بخورد. عقده خالى كردنها و كينهتوزىهاى بىمعنى نبايد باشد. ديروز يكى از برادران شما گفت كه ساعت 12 دو شب قبل، نوارى را از تظاهرات آبادان پخش مىكردند كه البته من نشنيدم، او هم نگفت چه بود چون فرصت كوتاه بود؛ اما نسبت به آقاى بنىصدر بسیار زننده بود. من ديروز صبح تلاش كردم با مسئول راديو و تلويزيون تماس بگيرم كه اينها را پخش نكنيد. ما كه نمىخواهيم سيماى زيباى جمهورى اسلامى را اينبار از اين طريق لكهدار و خدشهدار كنيم. و چون دوست ندارم كه نسبت به نشريات و مانند آنها طورى سخن بگويم كه در كار آنها دخالت كرده باشم، از برادرهایی كه در روزنامه هستند و اينجا حضور دارند، خواهش مىكنم به روزنامههاى اطلاعات، كيهان و صبح آزادگان هم همين تذكرات را بدهيد. متعهديد برويد يا تلفن كنيد و بگوييد. ما نبايد در اين جريان بگذاريم چهرة پاك و نورانى اسلام و انقلاب اسلامى در دنيا لكهدار بشود. در همين داخل، ما نبايد بگذاريم كه فطرت پاك نسل جوان و نوجوان ما از مسلمانها و جريان مكتبى مشمئز شود كه اين چه اخلاقى است اين مكتبىها دارند. در حزب جمهورى اسلامى به عنوان يك تشكيلات، رعايت اين نكته بايد سريعتر و همهجانبهتر باشد. همچنين در داخل تشكيلات و در داخل حزب، بايد صداقت، صميمت، انصاف، برخوردِ حقطلبانه و حقپرستانه را با هر برادر، خواهر و هر جريانى رعايت كنيم. گاهى هم رويدادهايى پيش مىآيد كه حتى بعضى از افراد ساختهشدة ما در برابر آنها عملها يا عكسالعملهايى شتابزده نشان مىدهند كه با واجبات و وظايفى كه از نظر اخلاقى نسبت به حفظ منزلت و كرامت و ارزش يكديگر بر عهده داريم، منافات دارد. وقتى چنين جريانى پيش مىآيد، ديگران را مأيوس نكند كه اين هم حزب جمهورى اسلامى و اين هم فلان فرد از برادرهاى ما!
برادرم! خواهرم! هر يك از كسانى كه اينجا هستند، ممكن است يكبار، دوبار يا پنجبار بلغزد. لغزش آنها شما را بىتاب نكند. نگاه كنيد ببينيد اگر به خود مىآيند، اگر در صدد اين هستند كه اين لغزش تكرار نشود، خوشحال بشويد. بگوييد بله اينجا جايى است كه در آن افراد مىلغزند، اما بيدار هم مىشوند و جلو خودشان را هم مىگيرند. هر جا اينطور باشد، جاى خوبى است. اينجا محل ملائكه نيست كه در آن هيچ لغزشى نباشد. لغزش هست چون جاى انسانهاست. اگر جاى انسانهاى متقى و مجمع متقين باشد، معنايش اين است كه اينها هر بار دچار لغزش مىشوند، به خود هم مىآيند. حالا يا خودشان به خود مىآيند يا ديگران به آنها تذكر مىدهند و به خود مىآيند و بيدار مىشوند. آنوقت جاى خوبى مىشود، معبد مىشود، محل تربيت و خودسازى مىشود، محل جهاد مىشود. از اينگونه حوادث پيش مىآيد، در هيأت اجرايى، در شوراى مركزى، در تجمعهاى ديگر و در شوراهاى هر واحد مطرح مىشود، تذكر داده مىشود، افراد نقص و عيب كارشان را مىفهمند و در صدد جبرانش هم برمىآيند. تا کنون در اينجا نسبت به برخى از همكارانتان بدگمانى پيش آمده است. اين بدگمانى را البته بايد از مجراى صحيح و با شيوة صحيح، تعقيب كرد. نمىشود بىتفاوت بود. متعهدانه بايد با آن برخورد كرد. گاهى هم اين طرز تعقيب كه ناشى از احساس تعهد بوده، انگيزة خوب اما شيوة بدى داشته است. مثل انسان كه گاهى مىخواهد بچهاش را تربيت كند، اما بلد نيست چهجور تربيت كند. با او بد برخورد مىكند. در آن برخوردِ بد يك ضايعة اخلاقى داشتهايم؛ يك ضايعة اسلامى. اين موارد پيش آمده. تا آنجا كه بنده يادم هست، چهار بار پيش آمده و اگر در طول دو سال و چند ماه فقط همين چهار بار باشد، خيلى خوب است. خدا را شكر مىكنيم كه احساسِ تعهد، برادرى يا خواهرى را برانگيخته تا در برخورد با يك مسأله، با جوش و خروش برخورد كند. ولى در اين جوش و خروش با شيوة بدى عمل كرده است. يك برادر ديگر را، جمعى از برادرهاى ديگر را، يك خواهر ديگر را، جمعى از خواهرهاى ديگر را ناراحت كرده و اين همة شما را ناراحت كرده است. برادرها گزارش مىدادند كه اين در جوّ دفتر مركزى اثر بد گذاشته و آن هم ناشى از حساسيت و تعهد شماست، كه خوب است؛ اما به شرط اينكه همه زود بيدار بشويد كه در داخل اينجا ممكن است افرادى دغل از آب دربيايند. در چنين مجموعهاى ممكن است افراد دغل هم رخنه كنند. اين دغلها را بايد زود شناسايى كرد و گفت آقا جاى شما اينجا نيست. اينجا جاى افرادى است كه خودشان را ساخته باشند. در حوزهها جاى افرادى است كه خودشان را مىسازند. در واحدهاى آمادگى جاى افرادى است كه خودشان را آمادهتر مىكنند. در كانونها جاى آنهايى است كه اول آمادگى را شروع كردهاند. اما برای مسئووليتهای دفاتر و مراكز مديريت، بايد ساختهشدهها بيايند. بنابراين، اگر كسانى هنوز به اين مرحله از خودساختگى نرسيدهاند، خودشان منصفانه بروند جايشان را به آنهايى كه خودساختهترند بسپرند. چون اينجا بايد حالت الگو داشته باشد. تا عيبى مىبينند، مىگويند نكند آدم دغلى رخنه كرده باشد. چيزى را دنبال مىكنند و در اين دنبالكردنشان هم اشتباه مىكنند و برخورد نابهجا هم بهوجود مىآيد. آنوقت دومرتبه يك موج ناراحتى ايجاد مىكند كه اى آقا، اين هم حزب جمهورى اسلامى!
برخى از برادرها و خواهرها به بنده نامههايى نوشتهاند ــ كه البته تعداشان كم بوده و در طول اين مدت شايد هفت یا هشت نامه بوده و يادم نمىآيد بيشتر از این دريافت كرده باشم ــ كه ما اينجا آمديم به اميد اينكه آن پايگاه آرمانى مقدس ماست؛ اما سرخورده شديم. ديديم نه، اينجا هم ظلم، بىعدالتى و سوءظن هست. البته اظهار لطف كردند نسبت به عدهاى كه در اينجا مؤسس يا دنبالكننده بودند و گفتهاند ما نسبت به آنها حُسن ظن و ايمان داريم. اولاً در خود مؤسسين هم ضعفهايى خواهد بود و چنان نيست كه آنها سراپا كمال مطلق باشند. مبادا روزى باز نقصى از آنها ببينيد و بيشتر سرخورده بشويد. آنها هم از همة نقايص جدا نيستند. ممكن است قدرى خودساختهتر باشند و خدا كند اينطور باشند (بنده نسبت به خودم مىگويم نه نسبت به برادرهاى ديگر). ثانياً مجموعة رفتارهايى را كه در اينجا مىبينى، مقايسه كن با مجتمعهاى ديگرى كه به همين اندازه بزرگ و فعال باشند. اگر ديدى كه در مجموع ارزشهاى مثبت بيشتر و ضد ارزشها كمتر است، خوشحال باش و بدان كه در همين پايگاه و در همين محل مىتوانى خودت را بهتر بسازى و زود دلخور و سرخورده نشو. ولى اين سخنْ حق است كه چون از اينجا چنين توقعى هست، بايد محل اجتماع برادرها و خواهرهاى خودساختهتر باشد. اميدوارم اين جلسههاى انتقاد از خويشتن به اين خودساختگى و سرعت و شتاب آن كمك كند. از خداى متعال براى خودم و شما اين توفيق را آرزو مىكنم كه بتوانيم اين شعار اسلامىِ «ز گهواره تا گور خود را بساز» را همواره عملی كنيم و اين راه را برويم و لحظهاى از حال خويش غافل نباشيم و بدانيم كه انسان بايد همواره خود را بسازد و مراقب باشد.
يكى از شاگردان از مرحوم ميرزاى شيرزاىِ بزرگ رحمةاللهعليه كه تحريمكنندة تنباكو بود، از ايشان چیزی پرسيده بود و بعد يكى از شاگردان آن شاگرد (ايشان هم مرحوم شد، خدايش رحمت كند) براى بنده نقل كرد. میگفت: استاد ما از ميرزا نقل مىكرد كه به ميرزا گفتم شما براى تداوم سير و سلوك الهى و اسلامىتان چه برنامهاى داريد و چهطور به خودتان مىرسيد؟ ميرزا به مسائل خودسازى و سير و سلوكِ طلاب خيلى اهميت مىداد و حتى مربیان خودْساختهاى را دعوت فرموده بود كه براى اين منظور به حوزة سامرا بروند. ميرزا فرموده بود: «محاسبه و مراقبه». من هر شب، در آن موقعى كه خودم با خودم تنها هستم، قبل از اينكه خوابم ببرد، چند دقيقهاى فرصت دارم كه به حساب روزم برسم و ببينم از صبح تا شب، از بام تا شام چه كردهام. در كجا درست رفتم، در كجا غلط رفتم و به كمك اين حسابكِشىِ روزانه از خودم، مىتوانم قدرى به خودم برسم: «حاسِبُوا اَنْفُسَکُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا». چهقدر خوب است قبل از اينكه ما بخواهيم در روز رستاخيز، روزى كه ديگر نمىشود خود و نامة عملمان را عوض كنيم، به خدا حساب پس بدهيم. از خودمان حسابكشى كنيم تا نقصها و عيبهايمان را بدانيم.
از همة برادرها و خواهرهاى متعهد استدعا مىكنم با ناروايىها خوب برخورد كنند. برخى از برادرهايى كه در انتظامات هستند و روى بسیارى از مسائل حساساند ــ و بهجا هم حساساند ــ گاهى شده كه در برخورد با يك ناروايى، بد برخورد كردهاند. به جاى اينكه خواهر يا برادرى را بسازند، او را از خودسازى پشيمان كردهاند. اين گناهش به عهدة شماست. وقتى مىخواهيم از خودمان انتقاد كنيم، وقتى مىخواهيم امر به معروف و نهى از منكر كنيم، خوب عمل كنيم. شما هم از خودتان حساب بكشيد. شما هم هر شب بگوييد حالا اين كارى كه ما براى خدا و از روى غيرت دينى كرديم، آيا شيوهاش هم خوب بود يا شيوهاش خوب نبود. اگر دائماً ما در اين حالت محاسبه و مراقبه به سر ببريم، آنوقت انسانهاى پيشرفتهاى مىشويم. قرار است ما در دنيا حاملان اين دعوت باشيم. مگر قرار بر اين نيست؟ يك مجراى مهم صدور انقلاب همين است. امروز با كمال خوشوقتى يا با كمال تأسف ــ نمىدانم كدامش صحيح است تا بگويم ــ حزب جمهورى اسلامى و روزنامة جمهورى اسلامى در داخل و خارج بيش از همهجا مورد دقت است. بعد از امام به اينجا نگاه مىكنند. اين حرفى است كه سفراى خارجى مكرر مىآيند و مىگويند و در نشريات موجود است. روزنامة جمهورى اسلامى مثل ارگان رسمى دولت انقلابى و حكومت انقلابى جمهورى اسلامى ايران شناخته شده و اين را مكرر گفتهاند. يك لغزش و يك اشتباه در آن روزنامه به حساب كل اين انقلاب واريز مىشود. يك كسرى، يك كمبود، يك لغزش در اين حزب به حساب كل انقلاب واريز مىشود. عين روحانيت است. روحانيين بيشتر مورد دقتاند. يك كار كوچك، يك لغزش كوچك يك روحانى را جامعه بر او نمىبخشد. گاهى روحانيين گله مىكنند كه چرا مردم با ما اينگونه رفتار مىكنند؟ آخر مگر ما چه گناهى كردهايم؟ ما هم آدميم. جوابى كه به برادران روحانى دادهام اين است كه تقصير خودتان است. در اين لباس آمدهايد و در اين لباس آمدن معنايش اين است كه خودتان را بيشتر ساختهايد. اين دلالت لفظى نيست، بلكه دلالت وضعىِ غيرِ لفظى است. يعنى اين لباس چنين دلالتى دارد. اگر اين خودساختگى را نداريد، از اين لباس دربياييد. انتظار مردم بهجاست. مردم از كسانى كه در لباس روحانيتاند انتظار بيشترى دارند. «حَسَناتُ الْاَبْرارْ سَيِّئاتُ الْمُقَرِّبين»؛ كارى كه از ديگران عادى است، از شما غير عادى است. يكى از برادران روحانى و مُعمِّم كه مسئوليت دارد، مىگفت به حكم اضطرار گاهى مىشود ماشينى كه ــ اصلاً ماشين خودمان نيست ــ در محل كار هست و ما را مىبرد، بنز 450 است. بعد مىبينيم از هر جا در كوچه و خيابان عبور مىكنيم، عابران به ما چپ نگاه مىكنند. در حالى كه فلان آقا هشت تا بنز هم يدك مىكشيد و اينقدر دربارهاش حساسيت نبود. گفتم اين كمال رابطة ميان ما و مردم است. يعنى مردم توقعشان از روحانيين بيشتر است؛ ولو روحانيين مسئول. برادرها و خواهرها! بدانيد در حزب جمهورى اسلامى هم اگر كمترين لغزشى از شما ببينند، بزرگ مىشمارند. نگوييد اين چه مصيبتى است. اين مصيبت نيست، رحمت و نعمت است. قاعدهاش همين است. خودتان را بيشتر بسازيد كه چشمها كنجكاوانه به يکیكِ اعمال و رفتار شما مىنگرد و توقع دارد.
باز يادم آمد گاهى میگویند كه در داخل حزب بعضىها روى همان عادتهاى پيش، ليچارگويى مىكنند و بعضىها مىگويند اين ليچارگويىها با اخلاق برادرها و خواهرهاى تشكيلاتى ما جور درنمىآيد. نگوييد اين چه وضعى است، ما تا دانشجو بوديم، آزاد مىتوانستيم ليچار بگوييم، بگوييم و بخنديم، ولى حالا ديگر اين آزادى را نداريم. هر انسانى در هر موضعى قرار گرفت كه خواست خصلت و خاصيت الگويى پيدا كند، قدرى از آزاديش را از دست مىدهد. همان انتظارى كه شما از امام در كمترين برخوردِ امام داريد، همان انتظار را مردم از شما، يعنى امامتهاى جمعى دارند. مردم شما را در موضع و درجهاى از امامت مىبينند.
فرصتى بود كه در جمع شما تجديد عهدى بكنيم. خيلىوقت بود كه توفيق حضور در جمع شما نصيب نشده بود. انشاءالله باز گهگاهى بياييم اينجا بنشينيم، شما از ما انتقاد كنيد و به شما گوش كنيم. اين تجمعها به خودساختگى ما كمك مىكند. خداوند ما را موفقتر بدارد تا بتوانيم از عهدة وظايف سنگينى كه بر دوشمان آمده، برآیيم و شما هر روز احساس پيشرفت در راه خدا بكنيد و اين بار سنگين امانت كه بر دوش خط امام روزبهروز بيشتر فرو مىآيد، ما را در زير خودش خم نكند و بتوانيم با قدرت و توان و با استقامت و با استمداد از خداوند اين بار سنگين را به مقصد برسانيم. چند دقيقهاى هم فرصت هست كه به سؤالاتى كه يادداشت كردهايد بپردازيم.
حزب جمهوری اسلامی؛ گفتارها، گفتگوها، نوشتارها
صص 112 تا 117 نسخه الکترونیکی؛
[…] همراهان و همفکرانش در حزب جمهوری اسلامی را به نقل از بنیاد نشر آثار و اندیشههای آیتالله دکتر بهشتی در ادامه […]
با سلام و خدا قوت
ای کاش شرایطی فراهم می شد تا مردم و به ویژه جوانان که با صدها علامت سئوال -در بسیاری از زمینه ها- با آن مواجه اند، می توانستند بیش از این با اندیشه های ناب و زلال ایشان آشنا شوند. مطالعه عمیق آثار آن بزرگوار راه ها و درهای تازه ای را پیش چشم هر فرد حقیقت جویی می گشاید.
“روحش شاد”
باسلام
باتشكر از اين لطفي كه كرديد و اين مطالب را مهيا كرديد .اميدوارم كه نسل امروز و فرداي ما كه كاملا با انديشه هاي شهيد بهشتي نامانوس هستند اورا و انديشه اورا بهتر بشناسند و درك كنند