راه حلی كه با موازين اسلامی هماهنگ میباشد، اين است كه سرمايهگذاری برای استفادهی صحيح از اين حيوانهايی كه آنجا قربانی میشوند از طرف كسانی صورت گيرد كه هيچ نوع انتفاع را در نظر نداشته باشند و آن چه از اين راه به دست میآيد، اعم از گوشت كنسرو شده يا پولِ پوست يا پول روده يا چيزهای ديگر همه بايد در راه بهتر كردن زندگی بينوايان جامعۀاسلامی مصرف شود. اين قطعی است. اين مطلب به طور قطع از ادلهی ما در مورد قربانی (از عامّه و خاصّه و همچنين از قرآن و حديث و سنّت) به دست میآيد.
يكی از عواملی كه در حجّ در اين سالها باعث بروز هرج و مرج شده و به آبرومندی و درخشندگی حجّ لطمه زده، مسئلۀ قربانی است. همانطور كه عرض كردم. اصل مسئلۀ قربانی و تشريع قربانی بسيار جالب است. مردمی كه به عزم حجّ میآيند و توانايی مالی دارند، گوسفندی، گاوی، شتری میآورند و در آن روز يك مهمانی عمومی برپا میشود. در اين مهمانی عمومی دهها هزار گوسفند و گاو و شتر كشته، و به اين وسيله از صدها هزار نفر پذيرايی میشود.
همينطوری كه در جلسات قبل عرض كردم اكثريّت حجّاج مردمی هستند كه توانايی مالیشان بسيار كم است. در گزارشهای حجّ حتماً دیدهاید. اگر يك ميليون نفر در اين سالها در موسم حجّ جمع میشوند، حدود هفتصد و پنجاه هزار نفر آنها از خود كشور عربستان سعودی هستند و فقط حدود دويست و پنجاه، الی سيصد هزار نفر هستند كه از مرزهای عربستان وارد میشوند. البته در آن سالها گاهی پنجاه تا شصت هزار نفر حجاج خارجی هم از يمن بودند و حجّاج يمن از قديمالايام تا به امروز جزء بینواترين حجّاج هستند.
بسياری از افرادی كه به حج میآيند، مردمی هستند كه چه بسا در سال دو سه نوبت غذای گوشتداركافی گيرشان نيامده كه سير غذا بخورند. اين افراد هم جزء حجّاج هستند. در اين دو سه روز (يعنی از روز عيد تا سه روز بعد) مواد غذايی رايگان، آن هم عالیترين موادّ غذايی كه گوشت باشد، در اختيارشان قرار میگيرد. عالیترين مواد غذايی گفتم، چون گوشت هنوز هم تقريباً در همه جای دنيا گران قيمتترين مادۀ غذايی است. يعنی در ميان مواد غذايی معمولی از همه گرانتر، گوشت خوب است، مخصوصاً با شرايطی كه در قربانی رعايت شده كه لاغر و پوست استخوان نباشد، چاق باشد، گوشت خوردنی داشته باشد، معيوب نباشد، سالم باشد، خيلی پير نباشد، خيلی هم بچه سال نباشد، چنين و چنان باشد.
بنابراين اين كار بهترين گوشت خوراكی را برای حجّاج فراهم میكند تا در اين دو سه روز مردمی كه آنجا به عنوان برادران و خواهران مسلمان دور هم جمع هستند، غذای كافی بخورند. از اين غذا فقير و ثروتمند هر دو میخورند. آقايان لابد در مناسك حجّ دیدهاید، مستحبّ موكّد است كسی كه خودش قربانی میكند، بايد حتماً از قربانی بخورد. حتّی بعضی از مراجع احتياط واجب میدانند.
روايتی در كافی است كه دربارهی قربانیهای پيامبر اكرم – صلّی اللَّه عليه و آله و سلّم – در حجةالوداع میباشد. در يك روايت 66 تا و در يك روايت ديگر 100 تا دارد. البته در يك روايت ديگر 66 تا پيغمبر و 34 تا علی – عليه السّلام – كه مجموع آن صد میشود. در روايتهای عامه و خاصه هست كه پيغمبر – صلّی اللَّه عليه و آله و سلّم – و علی – عليه السّلام – در قربانی با هم شركت داشتند. به هرحال 100 جاندار به وسیلۀپيغمبر و علی – عليه السّلام – در آن سفر حج كشته شد. و برای اين كه از همۀ اينها پيغمبر و علی تناول كرده باشند، پيغمبر دستور داد تا هر كدام را میكشتند يك تكه از گوشتش را میكندند و در يك ديگ میانداختند. به اين صورت يك ديگ آبگوشت درست شد كه پيغمبر – صلّی اللَّه عليه وآله و سلّم – و علی – عليه السّلام – هر دو از اين آبگوشت خوردند تا از همۀ قربانیهايی كه كشتهاند، چشيده و تناول كرده باشند.(1) اين در روايات ما هست.
بنابراين كسانی كه توان مالی دارند و قربانی میكنند از همان گوشت بايد بخورند و آنهايی هم كه ندارند از همان گوشت میخورند تا همۀ برادران و خواهران مسلمان عملاً سر يك سفره بنشينند. و از يك نوع غذا برخوردار شوند، اين اساس قربانی است.
قرباني، تمرين روحي براي انفاق
از طرف ديگر در سيستم اقتصادی عمومی آن زمان و حتّی سيستم اقتصادی اكثريت مردم دنيا در زمان خودمان مسئلۀ دام و حيوان زندهای كه شير و پشم بدهد و منافعی داشته باشد، به عنوان يك سرمایهای است كه خيلی از مردم به جانشان بسته است.
برای بسياری از مردم يك شتر، دو شتر، چهار تا گوسفند، چهار تا گاو سرمایۀ زندگی به حساب میآيد، بنابراين اگر يك مو از آنها كم شود، خيلی ناراحت میشوند. هنوز هم مردمی هستند كه اگر يك گوسفند از آنها بميرد، برايش عزا میگيرند، واقعاً عزا میگيرند. چون سرمایۀ زندگیشان است. ولی حاجی در سفر حج يك دام را میكُشد، يك ثروتی را كه برايش اين قدر عزيز است در راه خدا و برای رفاه بندگان خدا میكشد! اين يك نوع تمرين روحی برای انفاق «مِمَّا تُحِبُّونَ» است «لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ»(2) تا از آن چيزی كه خيلی دوست دارد انفاق كند.
اين هم يك جنبۀ قربانی است؛ البته جنبههای ديگری هم هست. ولی با كمال تأسّف در زمان ما مراسم قربانی اين حالت را ندارد. الآن منظرۀقربانگاه و كاری كه آنجا انجام میگيرد، نه تنها اين آبرو و اين خصلت عالی و برجسته را به ما نمیدهد؛ بلكه نوعی تبذير و دور ريختن مال به صورتی بیجا را منعكس میكند. به طوری كه من خودم در سفر حجّ عجيب دچار اشكال شدم. قبلاً فرصت نكرده بودم در اين باره مطالعۀ كافی كنم و يك رأی فقهی برای خودم انتخاب كنم. همچنان كه تا به امروز هم اين فرصت به اندازهی كافی دست نداده است.
البته من يك چارۀموقّت انديشيدم. در آنجا تصميم گرفته بودم لااقل آنچه را خود من قربانی میكنم به صورتی قربانی كنم كه به مصرف برسد. راههای مختلفی را پرسيدم، يك راه را افراد متعدّد معرفی كردند و برای اطمينان خودم رفتم و در مسلخ ديدم. گفتند: اگر گوسفند خوبی تهيّه كنی كه هم پوستش و هم پشمش و هم خودش خوب باشد، مطمئناً تا ساعت 12 شب اين نوع گوسفندها را اعراب فقيری كه آن جا هستند بردهاند، و اگر تو صبح اول وقت بيايی میبينی فقط لاشههاییمانده است كه خيلی به درد خوردن نمیخورد و چيزی عايد كسی نمیكند. با بررسی كه انجام دادم، اطمينان نسبی به اين مطلب پيدا كردم و خودم مسئلهو مشكل را به اين صورت حلّ كردم، ولی اين يك راه حلّ فردی بود كه به درد عموم نمیخورد.
وقتی انسان به مسلخ میرود، آن قدر بینظم است كه بايد از روی لاشههای گوسفند ردّ شد. به همين خاطر پای انسان خونی و كثيف میشود، احرامش كثيف میشود، خودش كثيف میشود. در مورد لاشههاهم همانطوری كه میگفتند: خوبهايش را میبرند ولی مقدار زيادی لاشههای حيوان هست که كسی نمیبرد. از اين رو با بولدوزری كه آنجا هست اينها را زير خاك دفن میكنند. اين چيست؟ آيا اين قربانی اسلام است؟!
تكليف چيست؟ آيا اسلام ما را در يك بن بست قرار داده است؟ آنجا همان روز قبل از عيد، يعنی در روز عرفه عدهایاز دوستان كه از ايران آمده بودند، با هم جلسهای تشكيل داديم تا ببينيم آيا میتوانيم يك فكری بكنيم؟! پرسيديم كه آيا مسئلۀ كنسرو كردن اين گوشتها عملی است؟ تحقيق كرديم، يكی از افراد مطّلع گفت: ما سال گذشته با مسؤولين عربستان سعودی تماس گرفتهايم، آنها فتوای شيوخ خود را با اين مسئلهمخالف میدانند. علت مطلب چيست؟ خوب دقت بفرماييد! میخواهم دو نكته را برایتان مجسّم كنم!
یکی اینکه وقتی ما امتياز فقه جعفری را نام میبريم نمونههای جالبی از آن داريم كه اين مورد را شماها كه پيروان اين مذهب هستيد، بايد بشناسيد. دیگر اینکه بدانيد، اينگونه بنبستها تا حدّی به دست خود ائمه باز شده است. اين ما هستيم، حتّی ما كه خود را منتسب به اين مذهب و اين مكتب و اين امامها میدانيم، نمیدانم چطور دست و پايمان را در پوست گردو گذاشته ايم؟! نمیدانم چطور؟! يا میدانم، چه عرض كنم؟!
به هر حال به ما گفتند: فقه اينها با بيرون بردن گوشت قربانی از «منا» مخالف است و فقهای اينها بيرون بردن گوشت قربانی را از منا تجويز نمیكنند. ريشه مطلب اين است كه در زمان پيغمبر – صلّی اللَّه عليه و آله و سلّم – ، پيغمبر منع فرموده بودند كه گوشت قربانی را از منا بيرون ببرند. برای اينكه اگر اجازه داده میشد تا گوشت قربانی را بيرون ببرند، حاجی خودش قربانی میكرد، خودش هم میبرد و چيزی از آن به كسی نمیرسيد! ولی با قدغن كردن اين مطلب ناچار میشد گوشت قربانی را در اختيار ديگران بگذارد.
فلسفه مطلب اين بوده است. اما آن شب يكی از دوستان سؤالی پرسيد كه گفتم: در فقه وهّابی يك نوع جمود است، اين يكی از آن جمودها است، چون شيوخ آنها وهابی مذهب هستند. اين نوع جمود برای آنها مانده كه فكر نمیكند آن گوشت برای مصرف عموم هم كافی نبود. چون بسياری از مردم امكان بردن قربانی را نداشتند، به همين خاطر پيغمبر و علی صد تا میبردند. چون صدها نفر بودند كه يكی هم نمیتوانستند بياورند. بنابراين بايد در آن زمان بيرون بردن گوشت قربانی از منا قدغن شود تا اين گوشتها همانطور كه اساس تشريع اين مطلب بوده در اختيار مصرفکنندگان بينوا قرار بگيرد.
اما بعد از آن كه وضع مالی عمومی مسلمانها طوری شد كه بيشتر حجّاج میتوانند قربانی كنند و میكنند، چطور؟ البته برای حجّاج مكّه و حجّاج حرم قربانی كردن واجب نيست و قربانی هم نمیكنند. آنها حجّشان «حجّ اِفراد» است و تازه حجّاجی كه از بيرون مواقيت و از بيرون حرم میآيند، آنها قربانی میكنند و اگر كسی نداشته باشد به جای قربانی ده روز روزه میگيرد. بنابراين قربانی بر همه واجب نيست، و عملاً هنوز هم عدهایقربانی نمیكنند. ولی در شرايط اقتصادی و اجتماعی زمان ما ميزان قربانی از ميزان مصرف بيشتر است.
در زمان امام صادق – عليه السّلام – هم اين مسئلهمطرح بوده است و امام میفرمايد: ما خانوادهی پيغمبر قبلاً میگفتيم: گوشت قربانی را خارج نكنيد؛ اما با توسعه اسلام و بيشتر شدن جمعيّت حجّاج ديگر اين مطلب از بين رفته است. اكنون میتوانيد گوشت قربانی را از آنجا بيرون ببريد. روايت را میخوانم، محمد بن مسلم(9) میگويد:
«سألته عن اخراج الحوم العزاحيه من منا. فقال كنّا نقول: لا يُخرج منها شیءٌ لحاجةِ النّاس اليه فامّا اليوم فقد كَثُر النّاس فلا بأس باخراجه.»
از امام صادق – عليه السّلام – پرسيدم بيرون بردن گوشتهای قربانی از منا چطور است؟ فرمود: ما سابقاً فتوا میداديم كه هيچ مقدار از اين گوشتها از منا نبايد خارج شود، چون مردم به آنها احتياج داشتند؛ اما امروز عدهی مردم خيلی زياد شده، بنابراين بيرون بردن گوشت قربانی اشكالی ندارد.
نمونهی اين مطلب در فقه ما آمده است كه فقه بايد متحرّك باشد. بايد فقهی باشد كه بتواند بر اساس تطوّر و تحوّل و دگرگونی در شرايط زندگی اجتماعی، احكامی را كه مطابق با اصول قرآن و اصول سنّت است، بيان كند. اين نشان میدهد فقه امام صادق – عليه السّلام – حتّی در برابر فقه حنبلی كه تقريباً فقه مسلمانان وهابی مذهب امروز هست فقهی زنده و آزاد است. فقهی است كه در آن تطوّر و تحوّل صحيح راه دارد. در برابر فقه ابوحنيفه كه فقهی بسيار تحولپذير است، ترمز میدهد، چون ابوحنيفه فقهی دارد كه با سليقه مطلب را عوض میكند، آنجا امام ترمز میدهد و میگويد: دين خدا قیاسبردارنيست. با رأی و نظری كه به فكر خودم میرسد، نمیتوانم دين بسازم و میگويد: «انّ دين اللَّه لا يقاس». برابر فقه جامد حنبلی كه میگويد: چون پيغمبر فرمودهاند: قربانی را بيرون نبريد، ديگر الی الابد نبايد بيرون برد و حتی نمیتون كنسرو كرد.
در آن جلسه تصادفاً كسانی بودند كه گفتند: اگر اجازۀ اين مطلب را از مقامات سعودی گرفتيد ما سرمايهگذاری آن را تضمين میكنيم، نه به خاطر انتفاع، بلكه به خاطر نفعی بزرگتر كه حفظ آبروی اسلام و آبروی مسلمانها است. ما اين گوشتها را كنسرو میكنيم و به خارج میبريم. گفتند: نخير، پارسال تماس گرفته شده و به هيچ وجه كسی جرأت نمیكند؛ حتی حكومت سعودی در اين كار دخالت نمیكند، برای اينكه میترسد با فتوای قلاذ و شداد شيوخ خودشان روبهروشود. اتفاقاً يكی از آقايان كه امكان او برای اين كار از بنده و دوستانم خيلی بيشتر بود و آن سال به حج مشرّف شده بود، قول داد كه در بازگشت موجبات تماس بيشتری را فراهم كند و روی اين مسئلهاقدام كند كه بنده به هامبورگ برگشتم و نتوانستم از نتيجه كارشان خبردار شوم. ولی عملاً میبينيم كاری صورت نگرفته است.
به هر حال يكی از واجبات اجتماعی ما اين است كه حتماً برای سر و سامان دادن به وضع نامطلوب قربانی كاری انجام دهيم. همان سال اين سؤال را مطرح كردند كه آيا میشود هر حاجیای با توجه به اينكه میبيند گوشتها اسراف میشود به جای اينكه اينجا قربانی كند در خارج قربانی كند، به بستگان خودش سفارش بدهد همان روز عيد قربان در وطن خودش به نيابت از او يك گوسفند قربانی كنند؟
حقيقت اين است كه در روايات متعدّد تصريح دارد كه قربانی بايد در منا انجام بگيرد. البته آن گوسفندها يا گاو يا شتری كه به عنوان كفّاره يا فديه بر عهدۀاشخاص میآيد، آن را میشود در خارج از منا كُشت. ولی قربانی بايد آنجا انجام بگيرد. از روايتهايی كه اين روزها مطالعه میكردم، اين مطلب با صراحت استفاده میشود. ولی اين سؤال هست كه آيا اين مطلب هم نظير آن مطلب كه پيغمبر فرموده بود گوشت قربانی را از منا خارج نكنيد، نيست؟! و آيا اين مسئلهقابل بررسی مجدّد نيست؟ و آيا بررسیهای وسيعتر اين راه را نمیتواند بگشايد كه وقتی میبينيم مقدار زيادی گوسفند در منا از بين میرود، بگوييم میشود در خارج از منا هم قربانی كرد؟!
همانجا هم به عدهایكه از من پرسيدند، با صراحت گفتم، آن چه مسلّم است اين است كه اگر گوسفندی را قربانی میكنيد و میدانيد كه زير آوار و خاكی كه تراكتور پس فردا از اين طرف و آن طرف به سمت مسلخ میريزد، خواهد رفت، اين را قربانی حساب نكنيد، اين مسلّم است. من روی اين مسئلهبا قاطعيّت آن موقع نظر دادم و گفتم اين مورد قربانی قبول نيست. يعنی حجّ شما از اين نظر ناقص است. اين قطعی است. اين تبذير است. اين كار نمیتواند با آيات و روايات مربوط به قربانی جور دربيايد، اصلاً اين مصداق قربانی نيست!
آيا اينگونه قرباني نمودن موجب تقرب الي الله است؟
چطور انسان میتواند با اين عمل تقرّب الی اللَّه كند. قربان، يعنی با اين كار انسان متقرّب الی اللَّه شود، مگر خدا دستور تبذير به ما میدهد؟ ما با گناه به خدا میتوانيم نزديك شويم؟ گفتند: آقا! اين گناه نيست، برای اينكه او اين گوسفند را در راه خدا میكُشد. گفتم اينچه در راه خدا كُشتنی است؟
به طور كلّی هم آن موقع نظر من اين بود و هنوز هم با مطالعات بعدی نظر من اين است كه اگر يك حاجی گوسفندی را میكُشد كه زير خاك میرود، اصلاً اين را قربانی حساب نكند. قربانیاش را انجام نداده، اين كار نمیتواند عبادت باشد. حتماً بايد چيزی ذبح شود كه لااقل بداند زير آوار نخواهد ماند و همانطور كه عرض كردم در آن سفر خود ما به عنوان حل موقت اين كار را كرديم. به هر حال شايد با تحقيق بيشتر بتوان به اين نتيجه رسيد كه میشود در اين شرايط گوسفند قربانی را به نيابت در خارج از منا هم ذبح كرد. شايد بشود. البته اين شايد است، چيزی كه شايد است مبادا به عنوان چيزی كه ملاك عمل است، قرار بگيرد. رفقا توجه داشته باشند اگر در جايی نقل میكنيد، به عنوان «شايد» میتوانيد نقل كنيد.
ولی متأسفانه اگر همۀ فقهای شيعه اين تصميم را بگيرند، مشكل مسلخ منا حل نمیشود. برای اين كه جمع مقلّدين شيعه كه در آنجا قربانی میكنند، شايد به صد هزار تا نمیرسد. در حالی كه چند صد هزار نفر ديگر قربانی میكنند كه تابع فتوای ما نيستند. به هر حال بايد برای حلّ اين مشكل يك اقدام جدّی جهت تماس با مقامات سعودی انجام بگيرد و صحيحترين راه گمان میكنيم همين باشد كه اين گوسفندهای قربانی به شكلی صحيح در آنجا مورد بهرهبرداری قرار بگيرد.
طرز ذبح، طرز انتخاب و طرز كنسرو كردن و طرز آماده كردن آنها طوری باشد كه بتواند با موازين بهداشتی دنيا جور دربيايد و بعد يك مسئله(اين مسئلهمهم است و حتماً بايد به اين توجّه بشود) كه اين سرمايهگذاری هرگز نبايد جنبۀانتفاعی داشته باشد. تمام اين كنسروها بايد در دنيا صرف گرسنههاشود، در درجۀاول صرف گرسنههای جامعۀاسلام، و اگر يك روزی جامعه اسلامی، جامعهای بود كه همۀ افراد آن سير بودند، آن وقت بايد ديد كه آيا به گرسنههای غير مسلمان تا چه حدّ و با چه شرايطی میتوان از اين راه كمك كرد. البته آن هم باز مسألهای است كه جای بحث دارد، ولی فعلاً جامعۀاسلامی جامعهای است كه نيازمند در آن فراوان است.
بنابراين راه حلی كه با موازين اسلامی هماهنگ میباشد، اين است كه سرمايهگذاری برای استفادهی صحيح از اين حيوانهايی كه آنجا قربانی میشوند از طرف كسانی صورت گيرد كه هيچ نوع انتفاع را در نظر نداشته باشند و آن چه از اين راه به دست میآيد، اعم از گوشت كنسرو شده يا پولِ پوست يا پول روده يا چيزهای ديگر همه بايد در راه بهتر كردن زندگی بينوايان جامعۀاسلامی مصرف شود. اين قطعی است. اين مطلب به طور قطع از ادلهی ما در مورد قربانی (از عامّه و خاصّه و همچنين از قرآن و حديث و سنّت) به دست میآيد.
باشد كه يك روز همّت دارانی همّت كنند و اين مسئله را به صورتی صحيح حل كنند و من خودم كه امسال مجدّداً اين بحث را به خاطر يك تحقيق ديگری كه در پيش دارم بررسی میكنم، با جدّيت بيشتری تصميم گرفتهامبه خواست خدا در اين زمينه بدون سر و صدا و آرام آرام از طرق مختلف دست به كار بشويم و ببينيم آيا میشود مسؤولان عربستان سعودی را از خر شيطان پايين بياوريم و آنها را وادار كنيم كه اين نقطه ضعف بزرگ در زمینۀ حج را از بين ببرند و آن را به يك نقطهی قوّت درخشان تبديل كنند؟!
چون اگر اين كار اينطور منعكس شود كه يكی از آثار حجّ اين است كه سالی دو ميليون قوطی غذای سالم كنسرو شده تهيّه میشود و به رايگان در اختيار بينوايان جامعۀاسلامی گزارده میشود، يك نقطه درخشانی است. همين كار همان قربانی به شكل ديگر است. و همچنين اگر اينطور منعكس شود كه از پول پوست و پشم و چيزهای ديگری كه از اين حيوانات به دست میآيد، در هر سال دهها ميليون تومان كمك نقدی به بينوانان جامعه اسلامی میشود، اين كار هم يك نقطه كمال و قوت برای حج خواهد بود.
دوستان ملاحظه كنيد! اين ما هستيم كه به علّت كمی لياقت و كاردانیمان از خوبترين چيزها بهرهبرداری صحيح نمیكنيم. بهرهبرداری قبل از هر چيز در گرو لياقت، در گروی مرد ميدان عمل بودن است. به همين علت شعار اساسی ما با همۀ دوستان اين است كه قبل از هر چيز اين تحوّل را در خودمان به وجود بياوريم و به راستی بخواهيم از عوامل سعادتزاحُسن استفاده را ببريم. اگر از بازیكردن با عوامل سعادت، سرگرم شدن با آرزوی سعادت و تنبل بودن در اقدام برای رسيدن به سعادت و برداشتن قدمهای عملی در راه سعادت، اگر از اين حالت آزاد شويم، آن وقت به خيلی از آزادیهای ديگر هم دسترسی پيدا خواهيم كرد.
وگرنه مرام و مسلك هر چه باشد، نو يا كهنه باشد، شرقی يا غربی باشد، هزار و چهارصد سال يا چهار هزار سال عمرش باشد، اگر عرضهی بهرهبرداری داشته باشيم، آن وقت موقع انتخاب میرسد، ولی فعلاً با كمال تأسف بايد اعتراف كنيم آن چه در جامعۀما در حدّ نصاب نيست، (نمیگويم هيچی نيست، هست ولی در حدّ نصاب نيست) عرضه و لياقت بهرهبرداری از تلاشها و كوششها است. اميدوارم خداوند اين توفيق را به ما بدهد كه بيش از گذشته و بهتر از گذشته بيانديشيم و عمل كنيم.
کاش بود…کاش محمد بهشتی الان بود….
کاش……