دانشگاه تهران، دانشکده معقول و منقول
رساله سال سوم- رشته معقول
سال تحصیلی 1329-30
موضوع: تحقیق درباره بساطت یا ترکب جسم
محمد حسینی بهشتی
استاد راهنما: محمود شهابی
بخشی از مقدمه رساله کارشناسی ارشد شهید آیتالله دکتر بهشتی
بسمالله الرحمن الرحیم
خدا را ستایش میکنم و بر محمد و خاندان گرامیش درود میفرستم.
قدیمترین اطلاعاتی که از مباحث فلسفی به دست ما رسیده، مربوط به شش قرن پیش از میلاد است. در آثار پیش از این دوره درباره مسائل علمی با روش فلسفی بحث نشده است. در این آثار برای هر موضوع خواه از طبیعت و خواه از ماوراء طبیعت مطالبی ایراد شده که از افکار دینی «افکاری که منشاء و منبع آن در ماوراء طبیعت تصور میشود» سرچشمه گرفته است. از قرن ششم پیش از میلاد به بعد در آثار دانشمندان روش دیگری برای مطالعه و بحث و تحقیق دیده میشود. در این روش برای پی بردن به حقایق امور حسی ـ اصول متعارفه و بدیهیات عقلی را منشاء قرار داده و با مراعات اصول منطقی از آنها قوانینی استنتاج کردهاند.
اگر بخواهیم سیر فلسفه را از آغاز امر تاکنون بسنجیم یک منحنی به دست میآید و نشان میدهد که حکومت این روش بر افکار فلاسفه و دانشمندان یکنواخت نبود، و در ادوار مختلف و مراکز علمی گوناگون شدت و ضعف داشته ـ گاهی قوس صعودی و زمانی قوس نزولی را پیموده است.
این روش در علوم طبیعی و الهی هر دو به کار رفته است. در دوره اسلام نیز وضع تا حدی از این قرار بوده و مخصوصاً پیروان مکتب مشائین پیروی بیشتری از این روش داشتهاند. بنابراین نباید پنداشت که فلسفه اسلامی به خصوص علوم طبیعی آن از مشاهده و آزمایش به کلی عاری بوده و مسائل آن صرفاً از اصول متعارفه و بدیهیات عقلی استنتاج شده و بدون استفاده از خارج مورد بررسی قرار گرفته است.
در این رساله که درباره یکی از مباحث مهم علم طبیعی یعنی بساطت یا ترکب جسم نوشته شده و بیشتر با روش قدیمی بحث شده است خواهید دید که تحقیقات طبیعی شرقی تا چه اندازه با مشاهده و آزمایش و استنتاج از آن دو سر و کار داشته است.
با این حال باید تصدیق کرد که امروز در علوم طبیعی از مشاهده و آزمایش استفاده بیشتری میشود. پیدا شدن آلات دقیق و وسائل گوناگون برای آزمایش دامنه آن را بسیار بسیار توسعه داده و به همین حد بر متانت تحقیقات علمی افزوده شده است.
تحقیقات فیزیکی امروز درباره جسم و حالات مختلف آن ـ نیرو و ارتباط آن با آنچه که در نظر عرف جسم و ماده نامیده میشود ـ جاذبه عمومی ـ رنگها و مانند اینها که همه براساس آزمایشهای دقیق استوار است حقایقی در دسترس ما میگذارد که گاه و بیگاه با نظریات سابق سازگار نبود، و آنها را باطل میسازد و بسا میشود که برای پارهای از مباحث عریض و طویل طبیعی جایی باقی نمیگذارد.
این جهت در قسمتهایی از فلسفه طبیعی سابق که مربوط به مسائل کلی است کمتر و در آن قسمت که به مسائل جزییتر ارتباط دارد بیشتر است.
سنجش دقیق این اختلاف به مطالعه کامل مسائل مربوطه ـ با هر دو روش ـ نیازمند است و روی همین اصل بسیار اتفاق میافتد که پارهای از مبتدیان فلسفه این اختلاف را بیش از آنچه که هست تصور میکنند و در تشخیص موارد تصادم دو علم به اشتباه میروند و مورد بحث هر یک را با دقت کافی ملاحظه نمینمایند. امیدوارم موفق شوم این تصادم را به تدریج در رسالههای چندی مورد بحث قرار دهم و در این رساله هم سعی میکنم در پاورقی تذکرات لازم در این باره بدهد.