ملاقاتي كه انجام نشد
حمید قزوینی
آيتالله بهشتي در ادامه توضيحاتي كه به صورت پراكنده و از طرق مختلف مطرح ميكرد با شركت در يك مصاحبه تفصيلي با مجله اطلاعات هفتگي تلاش كرد تا پاسخ بسياري از شايعات و شبهات مطرح شده پيرامون خود را بدهد. اما اين مصاحبه تا زمان شهادت او امكان انتشار نيافت. عدم چاپ اين مصاحبه كه مطالب مهمي را دربر دارد و مطلوب جريان شايعهساز نبوده حاكي از عمق فتنهاي است كه براي بدنام سازي رهبران انقلاب و مسئولان عاليرتبه نظام تدارك ديده شده بود. در اين مصاحبه آمده است
يكي از ادعاهاي مطرح شده عليه دكتر بهشتي موضوع ملاقات وي با ژنرال هايزر است. اين ادعا به دفعات از سوي برخي نيروهاي منتقد جمهوري اسلامي مطرح و بازتابهايي نيز ايجاد شد.
از جمله كريم سنجابي در اين زمينه ميگويد: «ژنرال آمريكايي (هايزر) با تعليماتي كه از مقامات مربوطه خود داشت با بعضي از عناصر روحانيت و غيرروحاني انقلاب وارد ارتباط شده بود. بر حسب اطلاعاتي كه من داشتم و بعد هم تأييد شده او مكرر با افرادي مثل مهندس بازرگان و ناصر ميناچي و [آيتالله] بهشتي ملاقات ميكرد. همين آقايان از طرف ديگر با ساليوان و مأمورين سفارت آمريكا كه نظرهاي متفاوتي با هايزر داشتند در ارتباط بودند. تمام اين ارتباطات شواهد غيرقابل انكار از مداخلات غيرقانوني و جاهلانه آمريكاييان در امور داخلي ايران و ارتباط مستمر بعضي از عناصر انقلاب با آنهاست.»51
اين در حالي است كه هايزر خود در اين باره ميگويد: «سفير سوليوان به من گفته بود كه شخصيتهايي از ميان رهبري جناح مخالف نظير بازرگان و آيتالله بهشتي ميتوانند با رهبري ارتش ملاقات كنند. به همين جهت من نام و شماره تلفن آنها را با خود برده بودم تا آنها را وادار سازم در جهت ترتيب ملاقاتهايي با آنها بكوشند…»
هايزر با آنكه به تلاش براي ملاقات با بهشتي اشاره ميكند اما سخني از ملاقات و گفتگو با بهشتي به ميان نميآورد.52
آيتالله بهشتي خود نيز در پاسخ به سئوالي پيرامون شايعه ملاقات با ژنرال هايزر، ضمن تكذيب اين ادعا به تشريح چگونگي ملاقاتهاي اعضاي شوراي انقلاب و ديدگاه خود در اين زمينه پرداخته و ميگويد: «قبل از اينكه من از طرف امام به عضويت شوراي انقلاب برگزيده شوم اصولاً خط سياسي و اجتماعي مبارزاتيام خطي بود كه تماس با بيگانگان جزو آن نميآيد…
بنابراين حاجتي به هيچگونه تماس با هيچ گروهي از داخل و خارج از آنهايي كه خارج اين خط بودند نميديدم. ولي پس از اينكه من به عضويت در شوراي انقلاب انتخاب شدم، شوراي انقلاب از طرف امام موظف بود كليه مسائل مربوط به تداوم انقلاب را در ايران زير نظر بگيرد. و چون، چه مقامات داخلي و چه مقامات خارجي فهميده بودند كه يك عدهاي با امام طرف مشورت هستند، در موقعي كه امام در پاريس بودند، و شورا تشكيل شده بود و يك بار هم امام فرموده بودند كه شوراي انقلاب تشكيل شده و اعضايش هم در ايران هستند. به هر حال، تحت اين عناوين، براي افرادي از شوراي انقلاب پيغامهايي ميدادند تماسهايي ميخواستند بگيرند. اينگونه تماسها از طرف نمايندگيهاي سياسي خارجي (سفارت آمريكا و ديگران) پيشنهاد ميشد و هم از طرف مقامات داخلي (ارتش، بختيار و ديگران) ما در اين موارد، در آن موقع كه ديگر مسئوليت سياسي داشتيم در مورد مسائل در شورا بحث ميكرديم و به رأي ميگذاشتيم. اگر مسئله براي ما خيلي روشن بود خود ما تصميم ميگرفتيم. اگر مسئله كمترين ابهامي داشت با وسائلي كه داشتيم به امام خبر ميداديم و كسب نظر ميكرديم. به دنبال كسب نظر، امام يا تصميم را به خود ما واگذار ميكردند، عمل ميكرديم يا رهنمودي داشتند رهنمود ايشان را انتخاب ميكرديم. در آن دوره پيش از پيروزي انقلاب و بعد از پيروزي انقلاب كساني از سفارت آمريكا آمدهاند مسائلي را مطرح كردهاند، كساني از ارتش آمدهاند، مسائلي را مطرح كردهاند ولي در آن كساني كه از سفارت آمريكا آمدهاند گفتم من يادم نميآيد ديداري با هايزر داشته باشم. اگر هايزر هم بود در همين فرمول بود ولي يادم نميآيد. چنين چيزي تحت اين عنوان نبود… اصولاً در دنيا تماس سياسي با ديگران داشتن، اجتنابناپذير است. در موارد معيني با صراحت اين را اعلام كردهام كه اگر رهبران و مسئولاني در جامعه به جاي داشتن موضع قدرت روشن، بروند سراغ مقدسبازي سياسي(مقدسبازي سياسي اين است كه يك نفر كه يك مسئوليت سياسي دارد بگويد اصلاً نميپذيرم با يك خارجي يك كلمه حرف بزنم كه مبادا جامعه ما را بدنام كند) من اين روحيه را همواره به عنوان يك ضعف ناميدهام، ميگويم يك آدم قوي از برخورد با دشمن در موقعيتهاي مناسب نه تنها سرباز نميزند بلكه حسن استفاده ميكند.»53
آيتالله بهشتي در ادامه توضيحاتي كه به صورت پراكنده و از طرق مختلف مطرح ميكرد با شركت در يك مصاحبه تفصيلي با مجله اطلاعات هفتگي تلاش كرد تا پاسخ بسياري از شايعات و شبهات مطرح شده پيرامون خود را بدهد. اما اين مصاحبه تا زمان شهادت او امكان انتشار نيافت. عدم چاپ اين مصاحبه كه مطالب مهمي را دربر دارد و مطلوب جريان شايعهساز نبوده حاكي از عمق فتنهاي است كه براي بدنام سازي رهبران انقلاب و مسئولان عاليرتبه نظام تدارك ديده شده بود. در اين مصاحبه آمده است:
آقاي بهشتي به طور صريح و رك نظرتان را راجع به سازش و سازشكاري بگوييد.
درباره سازش نظر خودم را مكرر اعلام كردهام. به نظر من انقلاب اسلامي ايران وقتي ميتواند موفقيتآميز به جلو برود كه هيچگونه سازش با قدرتهاي بيگانه در طرح و نقشه رهبري انقلاب و اداره انقلاب رخنه نكند. البته به نظر من دو نوع سازش وجود دارد در عالم سياست كه فكر ميكنم هر دو مردود باشند؛ يكي سازش خيانتكارانه و ديگري سازش مصلحتانديشانه است. من شخصاً هر دو نوع سازش را رد ميكنم. در مورد سازش خيانتكارانه مطلب روشن است. كساني هستند كه براي اينكه در يك كشوري در دنياي سوم به حكومت برسند ميآيند و با آن ابرقدرتي كه حامي حكومت وقت است وارد مذاكره ميشوند و زير پاي حكومت قبلي را خالي ميكنند تا خودشان با حمايت آن ابرقدرت جاي او بنشينند. اين سازش خيانتكارانه است و معمولاً در اين رويه، اينگونه افراد يا گروهها مجبور ميشوند امتيازي به آن ابرقدرت بدهند تا او را راضي كنند تا اينكه خودشان جانشين حكومت قبلي باشند. نوع دوم سازش، اين است كه يك گروه علاقهمند به مصلحت ملت و كشور، خط مشي سياسي انتخاب كرده كه در آن خطمشي سياسي معتقد است به جاي مبارزه قوي و نيرومند با ابرقدرتهاي استعمارگر بيايد و با آنها وارد مذاكره هم بشود و به خيال خودش آنها را هم قانع كند كه دست از سر يك كشور دنياي سوم و يك ملت دنياي سوم بردارند و بخواهد با منطق، آنها را از استعمار و استثمار منصرف كند. بيآنكه واقعاً بخواهد به ملت خودش خيانتي كند. به اين ميگوييم سازش مصلحتجويانه و از نظر من اين نوع سازش هم محكوم است.
چرا اسناد ديدار شما با نمايندگان سفارت آمريكا در لانه جاسوسي افشا نميشود. فقط اسناد بازرگان كه نماينده شورا و دولت بود و مصوبات شما را اجرا ميكرده فاش گرديده است؟
اگر در اسناد موجود در سفارت، نوشتههايي باشد كه در آنجا نوشته باشند (همه اين يك يا دو نوبت قبل از پيروزي، شايد يك نوبت بعد از پيروزي اينها آمدهاند و صحبت كردهاند) نشان دهنده اين بوده است كه با يك عنصر نفوذناپذير و اغفالناپذير سر و كاردارند، اين فرزندان شجاع ملت بايد اينها را منتشر كنند كه آن وقت همه شما اينها را طعن و لعن ميكنيد كه اينها رفتهاند براي فلاني تبليغات راه بيندازند.
بفرماييد كه براي اولين بار با اين ژنرال آمريكايي چطور آشنا شديد و سابقه آشنايي و ملاقات به چه صورت بوده است؟!
با كدام ژنرال؟!
ژنرال هايزر.
من با ايشان آشنايي نداشتهام و تا آنجا كه به خاطر دارم ملاقاتي هم نداشتهام. در موقعي كه شوراي انقلاب تشكيل شده بود اين صحبت به ميان آمد كه سران ارتش از طريق آقاي «مهندس بازرگان» تماس گرفته بودند چون آن موقع آقاي «مهندس بازرگان» هم عضو شوراي انقلاب بودند. سران ارتش از طريق آقاي مهندس بازرگان تماس گرفته بودند كه ميخواهند با بعضي از اعضاي شوراي انقلاب ملاقاتي داشته باشند. از جمله پيشنهاد شد كه در اين ملاقات من هم شركت كنم ولي من به دلايلي در اين ملاقات شركت نكردم، اگر «هايزر» در آن جمع سران ارتش در آن موقع بوده و ملاقاتي با بعضي از اعضاي شوراي انقلاب كه در آن جمع حضور داشتند، داشته اطلاعي ندارم ولي تا آنجا كه به خاطر دارم با او هيچگونه ملاقاتي نداشتهام. يك بار هم چند نفر از مسئولان براي مسئله معامله گندمي كه با ايران داشتند، طلبي كه بابت حمل و نقل گندم داشتند مراجعه كردند باز هم اين پس از پيروزي انقلاب بود و فكر نميكنم در ميان آنها هم معني داشته كه «هايزر» شركت كند چون مسئله پيرامون طلب بابت معامله گندم بود. به هر حال اگر هايزر به صورتي كه من او را نميشناختم در يكي از اين برخوردهايي كه روي مسائل ايران بوده حضور داشته، نميدانم. ولي هيچوقت با شخصي به نام «هايزر» ديداري روي نداده، در عين حال لازم ميدانم اين مطلبي را كه اگر حل و فصل مسائل ايران ايجاب ميكرد كه «هايزر» را بپذيرم ميپذيرفتم. آنچه ميگويم فقط به عنوان اين است كه چنين واقعيتي نبوده است و نميخواهم بگويم آن دوستاني كه رفتهاند و صحبت كردهاند كار بدي كردهاند چون آنها هم بر طبق وظيفهاي كه شوراي انقلاب به عهده آنها گذاشته بوده عمل كردهاند.
حضرتعالي ملاقاتي با «هايزر» نداشتهايد ولي اين احتمال وجود دارد كه افراد ديگري كه قبل از تشريففرمايي «امام» به ايران در شوراي انقلاب عضويت داشتند با اين ژنرال آمريكايي مصاحبه و مذاكره كرده باشند؟
احتمالاً! از اين جمع ارتشيها…
هيچ اطلاعي نداريد كه چه اشخاصي ممكن است با وي ملاقات كرده باشند؟!
الآن دقيقاً يادم نيست. چون بايد از خود آنها سئوال كرد. شايد آقاي «مهندس بازرگان» كه بيشتر در جريان بودند بهتر بتوانندخاطراتشان را در اختيارتان قرار دهند.
صحبت از اين هست كه حضرت آيتالله طالقاني و آقاي مهندس بازرگان و جمعي ديگر با آقاي هايزر ملاقات داشتهاند…
همانطور كه گفتم دقيقاً به ياد ندارم و آقاي مهندس بازرگان بهتر به ياد دارند اين مسائل را…
آقاي دكتر موقعي كه «امام» پاريس تشريف داشتند حضرتعالي در آنجا شاهد نبوديد كه «رمزي كلارك» با بعضي از مقامات ايراني تماس گرفته باشند؟
آن وقت كه من پاريس بودم، نه! باز هم ميگويم وقتي من پاريس بودم كارهاي خودم را انجام ميدادم. يعني وظايفي را كه به دوش خودم بود. چه بسا آن موقع آنها هم بودند و من متوجه نبودم و در جريان نبودم…
در خبرهاي آن موقع روزنامههاي غربي بود كه حتي «رمزي كلارك» با «امام» ملاقات كرده بود.
ببينيد، آن موقع ديدار خارجيها خيلي زياد بود. در داخل ايران هم هر روز عدهاي ميآمدند و ميخواستند با ما گفتگو كنند و همه خواستار اين بودند كه نقطهنظرهاي همه را درباره انقلاب بدانند و اين هجوم بر امام در پاريس از همه بيشتر بود. من شاهد هجوم ديداركنندگان خارجي بر «امام» بودم، در آن چند روزي كه در پاريس بودم. در ميان اينها آيا آقاي «رمزي كلارك» بوده يا نه، اطلاع دقيقي ندارم.
با توجه به فرمايشات حضرتعالي پس ما ميتوانيم در اينجا يك خط پاياني بر تمام شايعات مربوط به ملاقات «هايزر» با شما بكشيم و شما هيچ ملاقاتي با ايشان نداشتهايد و احتمال دارد كه كسان ديگري از جمله آقاي مهندس بازرگان با ايشان ملاقات كرده باشند.
بله ميتوانيد خط پايان بكشيد به اضافه اين نكته كه گفتم. و من دوستاني را كه با مأموريت از طرف شوراي انقلاب با هايزر و هر فرد خارجي ديگر ملاقات كرده باشند آنها را محكوم نميدانم. براي اينكه اين طبيعي است كه در اداره يك انقلاب و در راه يك جامعه ما بايد با نمايندگان دشمن همصحبت بكنيم. مهم اين نيست كه كسي با كسي صحبت كند مهم اين است كه چگونه صحبت ميكند و از چه موضعي صحبت ميكند و من مكرر گفتهام كه آنچه مهم است اين نيست كه افراد با نمايندگان خارجي صحبت ميكنند يا نه، اين مسئله اصلاً نبايد به عنوان يك مسئله ناپسند و نامطلوب مطرح شود تا روي آن شايعه به وجود بيايد. مهم اين است كه اگر افراد صحبت ميكنند چگونه صحبت ميكنند. با خود من نمايندگاني از خارج صحبت كردهاند و بعد كه اسناد لانه جاسوسي را درآوردند توي يكي از همان اسناد اين جمله آمده است و همانهايي كه با من صحبت كردند اين جمله را نوشتهاند: «او را به هيچ عنوان نميتوان فريب داد.» خُب، اين ديدار، يك ديدار مثبت است نه ديدار منفي. اين است كه اصولاً ميخواهيم ملت ما در اين جهت موضعگيري صحيح داشته باشد. موضعگيري صحيح اين است كه چگونه برخورد كنيم. اما در اصل برخورد اشكالي نيست. بله از وقتي كه پس از اشغال لانه جاسوسي امام به عنوان رهبر دستور دادند كه به طور كلي با نمايندگان آمريكا مستقيم يا غيرمستقيم كسي صحبت نكند از آن موقع به بعد اگر كسي صحبت كرده باشد خطا كرده است…
پس از روي كار آمدن بختيار به فاصله چند روز ارتشبد قرهباغي اعلاميه بيطرفي ارتش را صادر كرد. در صورتي كه تا چند روز قبل از آن اعلاميههايي كه ميداد تماماً حاكي از طرفداري از نظام شاهنشاهي بود. بعد شايع شد كه قرهباغي تماسهايي با شوراي انقلاب داشته و به اصطلاح براي جان خودش امان گرفته و اين اعلاميه را صادر كرده است…
قبلاً گفتم كه سران ارتش ميخواستند كه ديداري داشته باشند كه قرهباغي هم جزو سران ارتش بود و چند تن از آقايان با آنها ديدار داشتند.
شما ديداري داشتيد يا نه!؟
نه، من نبودم، گفتم كه در آن ديدار نبودم.
با ارتشبد قرهباغي چطور؟
نه، اما اينكه در اين ديدار اماننامه به كسي داده شود اصلاً مطرح نبود. هدف از اين ديدار اين بود كه تلاش كنند و ارتش را از حمايت رژيم منصرف كنند و اين جزو وظايف شوراي انقلاب بود كه به جبهه دشمن نفوذ كند و ارتباطات ميان آنها را قطع كند. اين از كارهاي مفيد شوراي انقلاب بود. اما اينكه اماننامه به كسي داده شود اصلاً مطرح نبود.
در آن روزهاي قبل از انقلاب، به فاصله 10 روز تا يك ماه با سران كشورهاي خارجي و مقامات عاليرتبه اروپا تماسهايي نداشتهايد؟!
كِي؟
درحدود روزهاي برپايي كنفرانس گوادلوپ.
نه، من در آن موقع باز هيچ يادم نميآيد كه هيچ رابطهاي بين آنها و شوراي انقلاب بوده باشد.
ميگويند شما براي جلوگيري از كودتا با هايزر ملاقات كردهايد. روي ديوارها در بعضي از نقاط شهر نوشتهاند: «خط آيت، خط برژينسكي، خط بهشتي، خط برژينسكي…» در مورد برژينسكي هنگامي كه شما رئيس شوراي انقلاب بوديد ملاقاتي بين يزدي و بازرگان و برژينسكي در الجزاير صورت گرفت. آيا آن طور كه آقاي يزدي در مجلس عنوان كردهاند شوراي انقلاب در جريان اين ملاقات بوده است؟
برژينسكي اصلاً ديداري با ما نداشت.
بله، ولي در الجزاير با يزدي و بازرگان ملاقات كرده است و آقاي يزدي در مجلس عنوان كردند كه شوراي انقلاب در جريان بوده است. شما اين گفته آقاي يزدي را تأييد ميكنيد؟
همانطور كه گفته شد آقايان قبل از رفتن به الجزاير هيچ مجوزي نگرفتند كه با برژينسكي ملاقات داشته باشند ولي آنجا رفتهاند و ملاقات داشتهاند. باز تكرار ميكنم، اگر آقايان، اگر نخستوزير و وزير خارجه ما لازم ديده باشند با برژينسكي صحبت بكنند من اين را جرم و خلاف نميدانم، اگر خلافي هست اين است كه چه صحبتي كردهاند. باز بايد تكرار بكنم، براي چندمين بار تكرار ميكنم و در آينده هم تأكيد خواهم كرد: مگر ميشود كشوري را اداره كرد بيآنكه انسان با نمايندگان كشورهاي ديگر گفتگو كند؟ بايد نمايندگان كشورهاي ديگر بدانند كه با ما به صورت مستقل گفتگو كنند، يعني ما مستقل هستيم. به هر حال اگر ما در صحبتهايي كه با ديگران ميكنيم قاطع باشيم و با قاطعيت روي استقلال و بينيازيمان از آنها پافشاري بشود گفتگو با آنها هميشه نتيجه خوب خواهد داشت. اگر با آنها در گفتگوها ضعف نشان دهيم نتيجه بد خواهد داشت. به همين جهت من اصل ملاقات اين آقايان را هم هيچ نميتوانم دربارهاش نظر دهم تا وقتي كه دقيقاً بدانم چه گفتهاند. ولي دقيقاً نميدانم چه گفتهاند .مهم اين است كه آقايان بتوانند صورت مذاكراتشان را براي اطلاع ملت منتشر كنند.
پس تأييد نميكنيد گفته آقاي يزدي را كه صورت مذاكرات را به اطلاع شوراي انقلاب رساندهايم.
صورت مذاكرات را به آن صورت…، قبل از رفتن يا بعد از رفتن؟!
پس از بازگشت.
پس از بازگشت گزارش دادند اما اين غير از آن است كه قبل از رفتن مجوز كسب كرده باشند. خوب پس از بازگشت گزارش دادند كه به همان دليل كه اين گزارش اينها «جمعاً مطلوب نبود»؛ براي ملت هم خوشايند نبود ولي وقتي برگشتند گزارش كار خود را به شوراي انقلاب دادند و بعد به امام هم گزارش دادند اما اين گزارشِ كار نشانه تأييد كامل كار آنها نميتواند باشد مگر اينكه تمام مذاكراتي را كه آنجا انجام دادهاند نوارش را و صورتش را دقيقاً بگويند.54
از نكات جالب توجه پيرامون مصاحبه مورد اشاره اين است كه نشريه اطلاعات هفتگي در مقدمه مصاحبه زمان ضبط آن را 19/7/59 اعلام ميكند. اما به دلايلي كه بيان نميشود در آن زمان به چاپ نرسيده و چند ماه بعد يعني 10 روز پس از شهادت آيتالله بهشتي آن را به چاپ ميرساند. در حالي كه ممكن بود توضيحات دكتر بهشتي تا اندازهاي در تنوير افكار عمومي مؤثر واقع شود. اين مصاحبه به خوبي نشان ميدهد كه تلاش شده از طريق برخي سئوالات بهشتي به عنوان فردي سازشكار و سابقهدار در ديدارهاي سياسي مشكوك با نمايندگان كشورهاي خارجي معرفي شود كه او از پسِ سئوالات برآمده و توضيحات مبسوطي را مطرح كرده است. به همين دليل احتمالاً دستاندركاران مصاحبه كه از رسيدن به اهداف خود بازماندهاند از انتشار آن منصرف شدهاند.
نتيجه
به هر حال سند مذاكره آيتالله بهشتي به رغم شايعهپراكنيها و اتهاماتي كه عليه وي مطرح شد نه تنها چهرهاي سازشكار و يا غيرانقلابي از او به تصوير نميكشد كه چهرهاي منطقي و علاقهمند به منافع ملي را به نمايش ميگذارد. همچنين بررسي حاشيههاي مرتبط با ماجراي انتشار اين سند نيز نشان ميدهد كه همه جوسازيها در حقيقت هياهوي سياسي با هدف انحراف افكار عمومي از حقايق ديگر بوده است. البته شهيد بهشتي تا زمان حيات به دفعات و در مناسبتهاي مختلف نسبت به سياستهاي دولت آمريكا اعتراض داشت و با آن به مخالفت پرداخت كه همگي حاكي از عمق نگاه او به اين كشور و سياستهاي آن است. جمله معروف «اي آمريكا از ما عصباني باش و از اين عصبانيت بمير» از بهترين جملاتي است كه شهيد بهشتي در اعتراض به دخالتهاي آمريكا در امور داخلي ايران بيان داشته و به يكي از ماندگارترين تعابير سياسي عليه دولت آمريكا مبدل شده است.
پانوشتها
1- او به تنهايي يك امت بود، تهران، نشر شاهد، تيرماه 61، صص 403 و 240.
2- همان، ص 411.
3- همان، ص 412.
4- روزنامه اطلاعات، مورخ 21/4/74.
5- او به تنهايي يك امت بود، تهران، نشر شاهد، تيرماه 61، ص 411.
6- روزنامه اطلاعات، مورخ 21/4/74.
7- سفارت آمريكا تلاشهاي زيادي را براي ملاقات با بهشتي انجام داد كه شواهد آن در اسناد مختلف موجود است. بيشتر اين درخواستها به توصيه وزارت امور خارجه آمريكا بوده است. ر.ك: بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پرونده اسناد لانه جاسوسي، سند 36، مورخ 12 اكتبر 1979.
8- بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پرونده اسناد لانه جاسوسي، سند 180، مورخ 14 مي 1979.
9- همان سند 336، مورخ 29 اكتبر 1979.
10- مجله شهروند امروز، شم 45، مورخ 15/2/87، ص 47.
11- بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پرونده اسناد لانه جاسوسي، سند 366.
12- روزنامه جمهوري اسلامي، ويژهنامه 2/4/61، ص 2.
13- مجله شهروند امروز، شم 67، مورخ 21/7/87.
14- مانند افغانستان.
15- اسناد لانه جاسوسي، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، بهار 1387، ج 4، ص 335 و ج 3، ص 467.
16- مجله شهروند امروز، شم 51، مورخ 2/4/87، صص 77-76.
17- همان.
18- همان.
19- اسناد لانه جاسوسي، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، بهار 1387، ج 4، صص 53-52.
20- همان، ج 2، ص 335.
21- همان، ج 3، ص 129.
22- مجله شهروند امروز، شم 45، مورخ 15/2/87، ص 50.
23- اسناد لانه جاسوسي، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، بهار 1387، ج 3، ص 176.
24- ر.ك: اسناد مختلف در همان.
25- همان، ج 3، ص 334.
26- همان، ج 3، صص 319 و 389 و 390.
27- بايگاني مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، پرونده اسناد لانه جاسوسي، سند 361، مورخ 24 اكتبر 1979.
28- مجله تايم چاپ آمريكا در ژوئن 1981 پس از شهادت آيتالله بهشتي نوشت كه «او اميد اصلي تداوم انقلاب اسلامي بود.» (جمعي از پژوهشگران، سازمان مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام،تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، س 84، ج 2، ص 599). واشنگتن استار هم فقدان وي را به منزله از دست رفتن تواناترين استراتژيست و سازمانده روحانيت ايران توصيف كرد. (همان) روزنامه دي ولت چاپ آلمان (غربي) نيز فقدان بهشتي را ضربهاي سخت به روحانيت ايران ناميد. (همان) كريستين ساينس مانيتور هم فقدان بهشتي را موجب نااميدي بنيادگرايان براي تشكيل دولت مذهبي پس از بنيصدر دانست. (همان)
29- مجله شهروند امروز، شم 45، مورخ 15/2/87، ص 46.
30- روزنامه اطلاعات، مورخ 12/12/58.
31- مجله شهروند امروز، شم 45، مورخ 15/2/87، ص 49.
32- همان، ص 48.
33- جزوه افشاگري و پاسخ به سئوالات از انتشارات انجمن اسلامي دانشجويان مجتمع عالي تكنولوژي انقلاب، ص 22.
34- مجله شهروند امروز، شم 45، مورخ 15/2/87، ص 49.
35- جمعي از پژوهشگران سازمان مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، س 84، ج 1، صص 327 – 282- 281.
36- همان، ج 2، ص 27.
37- همان، ج 2، ص 388.
38- گروهك رجوي بعدها به صورت علني و رسمي به خدمت كشورهاي امپرياليستي بويژه آمريكا درآمد.
39- زيباكلام، صادق، مقدمهاي بر انقلاب اسلامي، تهران، روزنه، 1378، ص 85.
40- نشريه مجاهد، س اول، شم 12، مورخ 16/11/58، ص 8. محمد حسنين هيكل روزنامهنگار برجسته عرب كه تحقيقاتي پيرامون انقلاب اسلامي داشته و با نيروهاي انقلابي ايران نيز مرتبط بوده مينويسد: «رجوي ميپنداشت كه كارتر (دولت آمريكا) در مقطعي خاص دست از حمايت شاه كشيده است.» (حسنين هيكل، ايران روايتي كه ناگفته ماند – مترجم حميد احمدي، نشر الهام، تهران، 1362، ص 19) جالب اين است كه اين تحليل رجوي از جهاتي با تحليل سلطنتطلبهاي هوادار رژيم نيز شباهت دارد.
41- نشريه مجاهد، س اول، فوقالعاده شم 5، مورخ 21/11/58، ص 1.
42- سعادتي در تاريخ 5/2/58 دستگير شد.
43- ر.ك: جمعي از پژوهشگران سازمان مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، س 84، ج 2، ص 465. از سوي ديگر چريكهاي فدايي خلق هم براي عقب نماندن از قافله در اطلاعيهاي بهشتي را از عناصر دلبسته به امپرياليسم معرفي نمودند (جزوه بحثي در رابطه با اشغال سفارت، ص 5)
44- البته اعضاي سازمان مجاهدين خلق براي نفوذ در مراكز حساس و از جمله دادگاهها تلاش زيادي كردند كه تا حدودي هم موفق بودند. براي اطلاع بيشتر ر.ك: همان، ج 2، ص 395.
45- براي مطالعه كامل اين گزارش ميتوان به نشريه مجاهد، شم 102، نگاه كرد.
46- مجله 15 خرداد، شم 15 و 16، س 1373، ص 83.
47- وي نخواست كه نامش فاش شود.
48- جمعي از پژوهشگران سازمان مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، س 84، ج 2، ص 474.
49- همان.
50- براي اطلاع بيشتر ر.ك: همان، ج 2، صص 597، 523، 522.
51- سنجابي، كريم، اميدها و نااميديها، لندن، نشر جبهه ملي، چ اول، 1368، ص 319.
52- هايزر، رابرت، مأموريت هايزر در تهران، ترجمه محمدحسين عادلي، تهران، مؤسسه رسا، چ اول، س 1365، ص 186.
53- يزدي، ابراهيم، بررسي سفر هايزر به ايران، انتشارات نهضت آزادي، تهران، چ دوم، س 1362، صص 49-48.
54- مجله اطلاعات هفتگي، شم 2046، مورخ 17/4/1360، صص 67-66.
[…] آيتالله بهشتي و اسناد لانه جاسوسي-بخش سوم نسخه قابل چاپ […]