-یک چیزی را آقای بهشتی نقل می کردند، می گفتند برای اینکه ما یک مقدار حساس بودیم که ممکن بود کتابها آنطوری که ما می خواهیم، منتشر نشوند؛ دقیقه نود ما کتابها را می بردیم برای چاپ. یعنی ما می گذاشتیم برای لحظات آخر که زمانی برای اینکه دست ببرند در آن کتاب نبوده باشد. چیزی شما در خاطرتان می آید؟ هر کدام از آقایان خاطرتان می آید یا خیر؟ که خیلی دیر می فرستاند برای چاپ کتاب را.
صدرایی: کتابهای تعلیمات دینی که ما کارشناسش بودیم این شرایط را نداشت و در مورد آن کتابها ما یادمان نیست. که چنین اتفاقی افتاده باشد.
مقتدایی: این می تواند واقعیت داشته باشد. برای اینکه ما یک سری کتابهای درسی در ایران داشتیم مثلا بلبشوی کتابهای درسی، جلال آل احمد مقاله ای نوشته بود یا دکتری که اهل خوی بود و اولین وزیر ناکام هم شد دکتر محمد امین ریاحی، ایشان یک مقاله ای نوشته در مجله دنیای کتاب منتشر شده که همین مقاله سبب شد که این سازمان کتابهای درسی بوجود بیاید. در آنجا نوشته بود که آزادی کتاب درسی، یکدفعه به اینجا رسید که یکدفعه دیدیم تعدا مؤلفینی که یک کتاب جغرافی نوشتند اسامی شان خودش می شود یک کتاب. یعنی هر کسی یک اسمی در آنجا وارد کرده و یا اینکه کتابها بعضی مواقع فوق العاده ساده یا بعضی فوق العاده مشکل بودند. برای آنکه نویسندگانش آنها نبودند که، یک عده ای بازاری آمدن کتابهایی نوشتند. اغلب کتابها دیر می رسد و ناقص می رسد. سازمان کتاب درسی وقتی که بوجود آمد سال 43 یکی دو سال بعدش هم انقلاب آموزشی سال 45 بوجود آمد و تعداد کتابها خیلی زیاد شد و تعدا رشته ها مخصوصا هنرستان خیلی زیاد شد. بطوریکه تعداد تالیفات از پانصد جلد هم متجاوز بود. حوالی سالهای 53 . این بود که ما تمام چاپخانه های کشور را زیر نظر داشتیم حتی از کارشناسانی که در سازمان کتاب درسی بودند خواسته بودند که بعضی از چاپخانه ها را شما نظارت کنید که کار چاپ عقب نیفتد برای اینکه مسائل سیاسی حساس بود. نظارت بود بر کتاب که عقب نیفتد و تقریبا تمام چاپخانه کشور و نمیدانم از خارج ازکشور هم کمک می گرفتند یا خیر اما کوشش می کردند که تعدا چاپخانه ها را به سرعت زیاد کنند که این مشکلات را ما نداشته باشیم. ولی مثلا کتاب فیزیکی که سال 56 که فکر می کنم شما ها هم خوانده باشید، کتابی که آقای دکتر قلم سیاه نوشتند. ما این را در دو قسمت کرده بودیم یعنی کل کتاب را نمی رسیدند در اول سال بدهند گفتند یک قسمتش را می فرستیم برای مدارس تا آن قسمت را بخوانند و قسمت بعدی چاپ می شود. و این مسئله حتما درست هست. برای اینکه در آخر اصلا فرصت نداشتند. می خواستند یک چیزی برسد به دست بچه ها برای رشته های دیگر. و حتما این کار درسته. البته یک مسئله ای هم در سالهای 56 و 57 برای کتابهای درسی بوجود آمد که خوب دخالتهایی می شد کتابها به طور منظم منتشر نشود. که باز در اینجا از یک تعداد از کارشناسان استفاده می شد. به استانها بفرستند که شما بررسی کنید و ببینید که همه کتابها با هم رسیده چون مثلا کتاب جغرافی ممکنه همش چاپ شده باشد ولی ممکنه بجای اینکه برای ده بیست تا استان بفرستند به دوتا استان همش را می فرستادند. یک چنین مسائلی بوجود می آمد.
– من از خدمتتان یک سئوالی دارم که شاید زمینه بحثمان را بعدها یک مقدار روشن تر بکند در مورد منابع مالی کتابهای درسی. در خاطرات آقای درخشش برخوردم به اینکه بخشی از پرداخت هزینه ها در سازمان کتابهای درسی از طریق بلیط های بخت آزمایی بوده و یا مربوط به سازمان خدمات شاهنشاهی بوده یا حتی ایشان می گوید چاپ کتابهای درسی را در چاپخانه فراکلین انجام می دادند و منتسبش می کند به دربار. من می خواهم بدانم که این منابع مالی متفاوت بود از بقیه بخشهای وزارتخانه در سازمان کتابهای درسی یا نه مثل بقیه بخشهای سازمان آموزش و پرورش بوده یعنی ربطی به جای خاصی نداشته که بخواهد از منابع خاصی تامین بشود. شما در این مورد اطلاعی دارید؟
معتمدی: البته اطلاع دارید که در کتابهای دوره دبستان مخصوصا، تقریبا همشون آن عنوان سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی یا یک نامی مشابه این وجود دارد. این یک واقعیت بود و یک واقعیت دیگر اینکه سازمان فرانکلین هم بعدش نظارت می کرد و خود احمد آرام و افرادی دیگری مانند رضا اقصا، می دانید که احمد آرام جزو نویسندگان دائره المعارف فارسی بودند و با آقای دکتر مصحف کار می کردند، مجموعه کارمندهای اینها را که ببینید بیشترین نویسندگان ما بودند که اینجا بودند و همین نویسندگان اینطرف اینجا یک مقدار کار می کردند و کمک می کردند.
– یعنی چاب کتاب های درسی در چاپخانه فرانکلین لزوما انجام نمی شده.
معتمدی: نخیر ما مستقیما با چاپخانه ها ارتباط داشتیم. ما اگر افسوس که مسئولین چاپ، آن آقای دانش اگر یادتان بود بعدا آقای دانشیان را داشتیم که مرحوم شدند وگرنه اطلاعاتشان در مورد چاپ خیلی زیاد بود.
– می خواستم یک سئوال خاص از جناب دکتر صدرایی داشته باشم. خواستم ببینم شما در جریان طرح سپنتا هستید که چی بوده؟ چیزی بنام طرح سپنتا زمانی که شما آنجا بودید اجرا شده بود یا ازتون خواسته بودند که فرمی را برای طرح سپنتا پر بکنید؟
صدرایی: نخیر هیچ چیزی من از این طرح یادم نیست.
معتمدی: مقاله من هنوز تمام نشده ولیکن در باره نظم کارهای دکتر بهشتی، برنامه ریزی شان، تربیت نیروی انسانی شان، توجه به زمان و مکان و خیلی از مسائل بود که دکتر در آنجا و هر کجا که می رفتند این کار ها را می کردند و در همان سازمان کتابهای درسی نظمی که به آنجا داد خود آن سازمان یک سازمان علمی، فرهنگی خوبی را بوجود آورد. یعنی وجود آدمهای خوبی مثل احمد آرام مثل محمود بهزاد و خود دکتر خانلری، آنها پایه های اولیه را خوب گذاشتند و ما خیلی باید بگردیم تا آن آدمها را بتوانیم پیدا بکنیم. من یک وقتی برای همین سازمان کتابهای درسی مقاله ای نوشته بودم که در هر کدام از این اتاقها می رفتیم اصلا فرهنگ ایرانی و اسلامی به شکلی آدم احساس می کرد در آنجا. در حالی که سالهای بعدی که رفتیم اغلب معلمین و یا در مدارس هم به همین ترتیب این کارشناسان علمی و فرهنگی، مسائل مادی شان بیشتر مطرح بود و مسائل مسکن و حقوق بیشتر مطرح بود. مقاله ای خود من نوشتم که معلمین زمان ما، آنهایی که به ما درس می دادند و ما که بعدا درس می دادیم به چه ترتیب بود. یک تغییراتی بوجود آمد که امیداواریم زودتر از این مراحل بگذریم.
-ببخشید شما فرمودید که آن بخشهایی را که شهید بهشتی از کتابهای درسی نگارش می کردند کاملا برجسته بوده و قابل تشخیص بوده، این ویژه گی هایی که نگارش ایشان برجسته می کرد خاطرتان هست؟
صدرایی: نوشته های ایشان البته بصورت کتاب منتشر نشده است. من ندیدم.
– در خود کتابهای تعلیمات دینی، فرموید که یک جاهایی که آقای بهشتی دست می بردند و می نوشتند و کم و زیاد می کردند معلوم بود که این نوشته آقای بهشتی هست توی آن کتاب تعلیمات دینی. چون کارشناسان دیگر می نوشتند و بعد می آمده دفتر شما و بعد بحث و گفتگو می شده و آقای بهشتی یک جاهایی دست می برند و اینها. چه چیز خاصی بود که نشان می داد که به نظرتان می آمد این نوشته آقای بهشتی است.
صدرایی: بله بیشتر ایشان فکر می کرد اون چیزی که در این کتاب الان مطرح شده اولویت دوم را دارد. در حالی که مطالب مهمتری مثلا هست. از لحاظ اعتقادی بچه ها، یا یادگیری مسائل دینی بچه ها، و از این قبیل مسائل و الا معمولا چیز خاصی نبود. فقط همینکه ایشان خیلی مقید بودند اولا به اینکه سطح درک کتاب با سطح تحصیل دانش آموز تطبیق داشته باشد. یک مطلبی که مربوط به فهم یک دانشجوی دانشگاه هست، این را نیاوریم مثلا توی کتاب ابتدایی. تعلیمات دینی که مربوط به دبستان یا دوره راهنمایی هست. این نکات را ما می دیدیم که بیشتر رعایت می کنند.
– ظاهراً پیشنهاد اضافه شدن تصاویر به کتب تعلیمات دینی، پیشنهاد آقای دکتر بهشتی بوده، درسته؟
صدرایی: این را یادم نیست. ایشان اصولا به مسائل سمعی و بصری اهمیت می دادند. یعنی همین که شما می فرمائید برای اینکه ترغیب به ذهن دانش آموز بشود، خوب عکس یک نقش مهمی دارد. البته بعضی عکسها خیلی مهمل بود و ایشان ناراحت می شد و می گفت اینها را بردارید.
معتمدی: ولی برای یک گنبد سرخ رنگ یا سبز رنگ بود که من یادم هست که اغلب این چاپخانه ها چاپ رنگی نداشتند و ایشان معتقد بودند که این تصویر فکر می کنم مربوط به کربلا بوده باشد که حتما کوشش کنید این گنبدها به رنگ خودش باشد و از چاپخانه ای استفاده کنید که در آنجا امکان چاپ رنگی وجود داشته باشد.
– مطلب ادیان، ادیان آسمانی مثل زرتشتی، مسیحی و یهودی، اینها را هم شهید بهشتی به کتابهای تعلیمات دینی اضافه کرده بودند؟ درسته؟
معتمدی: اینها حتما با مشورت خود همان مسئولین شان بود. این را بارها گفتم که آقای شهرزادی را من آنجا دیدیم که می آمدند و بحث هایشان هم بعضا دوساعتی طول می کشید و اینها مذهب شان و دین شان و سطح اندیشه شان به ترتیبی بود که خیلی بالاتر از مسائل عادی مذهبی بود که اینها با هم دیگر مطرح می کردند.
– حالا که صحبت از کتابهای درسی شد، یک جزوه ای را ما در اسناد شهید بهشتی داریم بعنوان برنامه تفصیلی تربیت و تعلیم دینی و اخلاقی دوره متوسطه در نظام جدید آموزش و پرورش، که در مرکز تحقیقات و برنامه ریزی در اردیبهشت 51 تنظیم شده، این تنظیم کنندگان این برنامه در واقع سرفصل های کتابها هستند. این تنظیم کنندگان کی ها هستند؟
معتمدی: این برای همان بود که ما برای هر کدام از کتابهای درسی یک چنین برنامه داشتیم. حالا برای تهیه خود این برنامه معمولا افرادی که دعوت می شدند و آقای دکتر بهشتی هم در این سال بودند برای اینکه سال 49 ایشان از آلمان تشریف آوردند. این سال 59 بوده؟
– سال 51 هست ظاهرا غلط چاپی داشته و پائینش تاریخ خورده 51
معتمدی: بله 51 هست هر کدام از کتابهای درسی یک چنین برنامه ای داشتند. این برنامه ها حدود یک سال پیش از اینکه بفرستند یک گروهی را دعوت می کردند که این گروه گفتم که بیشتر از معلمین بودند و آنهایی که خودشان اهل برنامه ریزی بودند و کار بودن و مورد احترام جامعه بودند و بعدا حرف هایشان مورد قبول واقع شود حتما آقای دکتر بهشتی در این برنامه سهیم بودند و آقای دکتر باهنر در اینجا، و دکتر باهنر در اینجا مسئول بوده است البته رئیس آقای معیری بودند.
– در اینجا امضای آقای معیری نیست ولی در واقع این نامه ای که عطف بهش شده است از طرف مرکز تحقیقات و برنامه ریزی بوده.
معتمدی: بله این همان است که مرکز تحقیقات بدنبال کوششهایی برای تهیه برنامه های درسی دوره های ابتدایی و راهنمایی بود. ابتدایی سال سال 45 شروع میشود و کلاس اول ابتدایی و سال به سال یکسال جلوتر می آید و دوره اش 5 سال هست و اول سال 51 به دوره راهنمایی می رسیم. که معلم دوره راهنمایی را از سال 47 شروع کردند تربیت کردن و معلم تربیت می کردند. هیچکسی اجازه نداشت بدون اینکه آموزش ببیند سرکلاس برود. ما متاسف میشویم که آقای دکتر فانی سال گذشته گفتند ما از مستخدمین که دپیلم گرفته بودند هم استفاده کردیم. می دانید که یکمرتبه یک آقای آمدند و کل برنامه ها را ریختند به هم دیگر و دچار مشکل شدیم. از یک طرف زیاد بودن معلم، معلمینی که اضافه شدند و از یک طرف کمبود معلمین دبیرستانی و از این بابت پیدا کردیم که امیدواریم از این مرحله بگذریم و اینجا هم یک یادی از فانی بکنم. اینها در این جریانات مشکل فانی شدند. و از بین رفتند برای اینکه یک مرتبه یک آقایی آمد به عنوان وزیر و یک تغییر کلی بوجود آورد در حالیکه اینها در سال 51 برای دوره متوسطه هست. یعنی من کارشناس فیزیک بودم کپی این ها را می گرفتم به آقای دکتر قلم سیاه می دادم و ایشان هم هر مطلبی که لازم بود برای من می فرستادند و می دیدم که آیا با این مطلب هماهنگ هست یا نیست و تازه مطالبی را که می نوشتند، ما باز هم در همان جلساتی که برنامه ریزی اولیه بود اینها را مورد بحث قرار می دادیم که مشکل تر از آن چیزی که می خواستیم نباشد و مفاهیم تازه ای درش بوجود نیاید و یک مقداری دقت هایی می شد تا یک کتاب به مرحله چاپ برسد.