بسم اللّه الرحمن الرحيم، الحمد للّه ربّ العالمين و الصّلوة و السّلام على جميع انبيائه و رسله و على سيّدنا خاتم النبيّين، و على الائمة الهداة من اهل بيته، و الخيرة من آله و صَحبه، والسّلام علينا و على عباد اللّه الصالحين.
آياتى كه تلاوت، ترجمه و تفسير آن آغاز شده بود، آيههاى صد تا صدوشانزده از سورة آلعمران بود. هر چند ما در هر جلسه شايد به بررسى يك يا دو آيه بيشتر نمىرسيم، اما از آنجا كه مطالب اين آيات بسى بههم پيوسته است، بهناچار من در هر جلسه همة آيات را در آغاز جلسه مىخوانم و ترجمه مىكنم تا براى خودم و دوستان تذكر و يادآورى باشد و مفاد آیات در ذهنمان بماند.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا فَريقاً مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ كافِرين* وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ * يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ * وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ * يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ * وَ أَمَّا الَّذينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفي رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فيها خالِدُونَ * تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ * وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ * كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ * لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذىً وَ إِنْ يُقاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ * ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ * لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ * وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ * إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»[1]
«اى مؤمنان! اى مسلمانان! اگر به حرف گروهى از اهل كتاب گوش دهيد و از آنها پيروى كنيد، شما را بعد از مسلمان شدن بار ديگر به راه كفر باز خواهند گرداند. اما شما چگونه به خدا كفر مىورزيد (چگونه كافر مىشويد) با اين كه اين شماييد كه آيات خدا برايتان خوانده مىشود، و با اين كه پيامبر خدا در ميان شماست؟ هر كس به خدا پناه برد، به راه راست رهنمون شده است. اى مسلمانان! از خدا آن طور كه بايد، پروا داشته باشيد. نميريد مگر مسلمان و تسليم خدا. همگى به رشتة الهى بپيونديد و بدان پناه بريد. پراكنده مشويد. به ياد نعمت خدا بر خودتان باشيد در آن زمان كه شما دشمن يكديگر بوديد، دلهاى شما را با يكديگر مهربان كرد و پيوند داد و در پرتو نعمت او برادران يكديگر شديد. همين شما بر لب ژرفنای پرتگاهى از آتش بوديد و خدا شما را از آن نجات داد و رها ساخت. خدا آيات خود را براى شما بدين صورت، باز و آشكار و روشن مىكند، باشد كه شما به راه آييد. شما بايد تبديل بشويد به امت و جماعت نمونهاى كه به خير و نيكى دعوت مىكند، به كارهاى شايسته وا مىدارد و از كار ناشايست و ناپسند باز مىدارد. اينهايند رستگاران. شما مثل آنها نباشيد كه پس از دستيابى بر آيات خدا و دلايل روشنگر الهى، باز دچار پراكندگى و اختلاف شدند. در آن روزى كه گروهى روسپيدند و گروهى روسياه، شكنجهاى بزرگ دارند. اما آنها كه روسياهند، به آنها گفته مىشود بله، شما بعد از آن كه ايمان آورديد باز كافر شديد. حالا بچشيد شكنجة الهى را به كيفر كفرى كه ورزيديد! اما رو سپيدان، در رحمت خدا جاودانهاند. اينها آيات خداست. ما بر تو اى پيامبر به حق فرا مىخوانيم و خدا نمىخواهد به جهانيان ستمى كند و ستمى رود. آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست و همة كارها بهسوى خدا بازمىگردند و بازگردانده مىشوند. شما بهترين امت و جماعتى بوديد و هستيد كه از مدار زمان براى مردم جهان بيرون كشانده شد. ديگران را به شايسته و نيكى وا مىداريد و از ناشايسته و ناپسند باز مىداريد و به خدا ايمان داريد. اگر اهل كتاب هم ايمان آورده بودند برايشان بهتر بود. برخى از آنها ايمان آوردهاند و مؤمناند، اما بيشترشان فاسق و تبهكار هستند. با اين حال، اينان به شما آسيبى نمىرسانند، مگر اين كه كمى شما را آزرده كنند. اما آن روز كه روز پيكار آيد و با شما به جنگ آيند، در آن روز به شما پشت خواهند كرد و فرار، و ديگر ياورى ندارند. مُهرِخوارى بر آنها زده شده، هر جا به دست آيند، مگر آن كه به رشتة الهى بپيوندند يا پيوندى با مسلمانان برقرار كنند و پيوندى با مردم داشته باشند. اينها دچار خشم خدايند. بر اينها مسكنت و زمينگيرى و مُهر بيچارگى زده شده است. (چرا؟ چون يهودند؟ نه! چون چنان نژادى دارند؟ نه!) چون اينها به آيات خدا كفر مىورزيدند و پيامبران خدا را به ناحق مىكشتند. چون نافرمانى مىكردند. چون ظلم و ستم و تجاوز مىكردند. اينها هستند عوامل اين مهر بدبختى و بيچارگى كه بر آنها زده شده است. با اين حال، همهشان يك جور نيستند. برخى از اهل كتاب مردمى هستند اهل قيام و سر پا بودن در راه خدا. آنان آيات خدا را در آن لحظات شب مىخوانند. در برابر خدا سجده و خضوع دارند. به خدا ايمان دارند. به زندگى جاودانهی پایان (روز آخر) ايمان دارند. به رستاخيز ايمان دارند. اينها هم به نيكيها وامىدارند و از بديها بازمىدارند و در راه نيكيها و خيرات مسابقه مىگذارند. اينها از گروه شايستگانند. هر كار نيكى بكنند ناسپاسى نمىشود و بىعوض نمىماند. خدا مردم باتقوا را مىشناسد و از آنها خبر دارد. اما آنها كه كافر شوند و به راه كفر روند، ثروتها و قدرتها ذرهاى به حال آنها سود نخواهد داشت و ذرهاى در برابر خدا به آنها پناه نخواهد داد. اينها آتشيان و دوزخيانند، آنهم جاودانه در آن.»
مىدانم همين آيات، با همين معنى كه تقريباً سعى كردم از مفادش ذرهاى فراتر نروم، كافى است كه چهرة راستين اسلام را در اين جلوه از تعليماتش در برابر همهمان قرار بدهد. ولى خوب، در عين حال مىدانم وقتى اين مطالب فشرده را از هم باز كنيم و بخش بخش توضيح بدهيم، يك مقدار هم بر آنچه در آن هستيم تطبيق كنيم و محتواى كلى و روح عالى آن را از آن شكل زمانش دربياوريم و در قالب و لباس زمان خودمان عرضه كنيم، هوشيارى بيشترى به ما مىدهد. گهگاهى آدم به فكر مىافتد كه اصلاً قرآن را خوب ترجمه و معنى كنيم و خوب و با تدبّر بخوانيم بس است و ديگر لازم نيست تفسير كنيم و تفصيل بدهيم. گاهى هم واقعاً اين كار اثر سازندة خاصى دارد. گهگاه هم مىبينيم تفصيلها و تفسيرها و تطبيقها ضرورت و اثرى سودمند و سازنده دارد. این است که گهگاه مىبينيد من در جلسة تفسير مىآيم آيات شش یا هفت جلسه را يكجا مىخوانم و يكجا ترجمه مىكنم و تكرار مىكنم، چون مىخواهم خاطرههايمان با اين متن قرآن خوب مأنوس بشود. آن هفته اشاره كردم که فكر مىكنم بسى ضرورت دارد مسلمانان با قرآن رابطة مستقيمترى داشته باشند و پيوندشان را با اين كتاب الهى نزديكتر، مستقيمتر و محكمتر كنند. در هفتة پيش پيرامون مطلب آية اول از آياتى كه امشب تلاوت كرديم بحثى را آغاز كردم و بعد احساس كردم جا دارد كه امشب باز مختصرى در تكميل آن بحث مطالبى را بگويم. اين بحث در حقيقت به آيات اول، دوم، سوم و چهارم از آياتى كه امشب تلاوت شد (يعنى آيههای ۱۰۰ تا ۱۰۳) ارتباط مستقيم دارد. پس يك بار ديگر اين آيات را معنى مىكنم.
اى مسلمانان! اگر دنبالهرو گروهى از كسانى باشيد كه به آنها كتاب آسمانى داده شده، اينها شما را بعد از مسلمان شدن و پذيرش اسلام باز به راه كفر برخواهند گرداند. اما شما چگونه كافر مىشويد با اين كه آيات خدا بر شما پيوسته تلاوت مىشود و پيامبر خدا در ميان شماست؟ هر كس به خدا پناه برد، به راه راست هدايت شده است. اى مسلمانان! حساب خدا را آنطور كه بايد داشته باشيد، و نميريد مگر مسلمان و با اسلام. همهتان به رشته و پيوند خدا چنگ زنيد و دست زنيد و پناه بريد و پراكنده نشويد. همه پيرامون رشتة الهى جمع شويد. اين رشته شما را به يكديگر پيوند مىدهد. نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد آن روزى كه دشمن بوديد، خدا دلهايتان را به هم مهربان و نزديك و به هم پيوسته كرد و در پرتو نعمتِ او برادر شديد. شما در لب ژرفنايى از
آتش بوديد، خدا شما را نجات داد. خدا اينطور مطالب را برايتان روشن و پوستكنده بيان مىكند، شايد به راه بياييد.
مشكل جوامع ايمانى
بحث ما مربوط به اين چهار آيه مىشد. در جلسة گذشته ياد كردم از يك مشكل: مشكل جامعههاى ايمانى؛ مىخواهد ايمان به خدا و مكتبهاى خدايى باشد، يا ايمان به مكتبها و ايدئولوژيهاى بشرى. عرض كردم جامعههايى كه بر محور ايمان تشكيل و اداره مىشود دچار يك نقطة آسيبپذير خاصى است و آن اين است كه در اين جامعهها، چون گرما و شور ايمان به فكر و انديشه و به عمل و رفتارشان آهنگ خاصى مىدهد، چون براى آن چيزى كه به آن ايمان و اعتقاد، يعنى دلبستگى و عقدالقلب، دارند ارزش خاصى قائلند تا آنجا كه حاضرند در راهش جان ببازند، فداكارى و از خودگذشتگى كنند، به دليل ارزش فوقالعادهاى كه براى آن چيزى كه به آن ايمان دارند قائلند، گهگاهى دشمنان رند زيرك، دنياطلبان صفوف داخلى، و ستون پنجم دشمن خارجى، مىآيند انگشت مىگذارند بر جاى حساس. چيزى را بهانه مىكنند و داد و فرياد راه مىاندازند که اى امت مؤمن به اين مكتب و به اين دين! چه نشستهاى كه دينت و مكتبت بر باد رفت! اسلام بر باد رفت! اين مردم به دليل وجود آن گرما و شور ايمان و عشق ـ عشق مذهبى، عشق مكتبى ـ آسان تحريك مىشوند، تا آنجا كه معاويه مىتواند اين مردم را عليه على، مجسمة اسلام، تحريك كند. تا آنجا كه در همين عصر ما مردمى به عنوان حمايت از على و ولايت او، هيزمكش آتش نفاق و چنددستگى و پراكندگى در داخل امت اسلامى و حتى در داخل صفوف شيعه و هواداران على شدند و جاده صافكن دشمن براى پيروزى بر امت اسلام. اين يك واقعيت است. ما در طول تاريخ، در جامعههاى مذهبى و مسلكى مىبينيم اين آسيبپذيرى تقريباً عموميت دارد. علتش هم روشن است: انسان در برابر هر چيزى كه نسبت به آن عشق مىورزد و بهترين علاقههايش را نثار آن کرده، خود به خود چنين حساسيتى خواهد داشت.
فرض كنيد نشستهايد و مشغول انجام يك كار فوقالعاده مهم هستيد. تلفن زنگ مىزند، به شما خبر مىدهند بچهات در شرف مرگ است. مىپرسيد آقا! شما چه كسى هستيد؟ میگوید متأسفانه نمىتوانم خودم را معرفى كنم، فقط مىتوانستم به شما اطلاع بدهم بچهتان در آستانه مرگ است. خوب، طبعاً شما يكباره از جا مىپريد ببينيد چه شده. لااقل تحقيق مىكنيد ببينيد مطلب درست است يا نه. حالا اگر اين تلفنكننده كسى باشد كه انجام آن كار مهمِ شما به صلاح و صرفة او نباشد، در اين صورت راحت توانسته با يك تلفن شما را از انجام آن كار در آن لحظه باز بدارد. حالا اگر انسانى باشد بىتفاوت، بچه برايش آنقدر قيمت نداشته باشد؛ آنقدر به بچه دلبستگى نداشته باشد، مىگويد خيلى خوب، چه كار كنم؟ بگذار به كارم برسم! گوشى تلفن را زمين مىگذارد و كارش را ادامه مىدهد. اگر انسانى باشد كه به فرزندش بسى علاقه دارد اما عاقل و هوشیار و خردمند است، فوراً با يك تلفن به يكى از دوستانش، آشنايانش، بستگانش، از او خواهش مىكند كه شما زودتر در اين زمينه كسب اطلاع کنید. اگر كارى فورى هم لازم است انجام بدهید و كمكهاى فورى هم اگر لازم بود، انجام بدهید. مىگويد، محبت كنيد به اين موضوع رسيدگى كنيد تا من به كارم برسم. هم به كارش مىرسد و هم آن وظيفة عاطفىاش را انجام مىدهد. اگر انسانى قوى باشد ديگر تحت تأثير بقية آن آثار عاطفه قرار نمىگيرد كه نتواند كارش را انجام بدهد و از كارش باز بماند. ما كه نمىخواهيم برادران و خواهران باايمان ما از آن ردیف پدر و مادر دوم باشند، يعنى بىغيرت و بىتفاوت و بىمحبت نسبت به دين. ما مىخواهيم شور ايمان، موتور محرك جامعة اسلامى و شيعى ما باشد. ما معتقديم انسان اصلاً موقعى زندگى انسانى را آغاز مىكند كه ايمان در زندگى او نقش پيدا كند. زندگى انسانى انسان، با نقش ايمان در زندگى انسان آغاز مىشود؛ ايمان به مكتب و مسلك و آيين. ما طرفدار ساختن زن و مرد مسلكى هستيم كه در راه مسلك و مكتبش از همه چيز بگذرد. تلاشمان در اين راه است. خودمان را هم مىخواهيم اين جور بسازيم. بنابراين، بدون شك ما نمىخواهيم با تلقين خونسردى و بىتفاوتى اين آسيبپذيرى را علاج كنيم. اين كار را نمىخواهيم بكنيم. پس چه كار كنيم؟ راهى درست كنيم كه مردم ما هم حساس باشند، هم شور داشته باشند، هم به دين عشق بورزند. شيعه به تشيعّش عشق بورزد، به مولايش على عشق بورزد، به مولايش امام صادق عشق بورزد، به ائمة هدى و پيغمبر پاك، سلام الله عليهم اجمعين، عشق بورزد، به قرآن عشق بورزد، به همة اينها عشق بورزد. بهراستى ياد على، ياد حسين، براى او تكاندهنده، شوقآفرين و گرمابخش باشد، اما آلت دست هم نشود. چه كنيم؟ فكر مىكنم راهى جز اين كه از نوع پدر و مادر سوم بشويم برايمان نمىماند. مىخواهيم شما دوستان تا آنجا كه ميسّر است بر ميزان آگاهيهاى اصيل و مستند خودتان نسبت به اسلام و تشيع بيفزاييد. آگاهيهاى اصيل، يعنى آگاهيهايى كه از كتاب خدا و سنت قطعى رسول خدا و ائمة هُدى گرفته شده باشد، نه آگاهيهايى كه مستند باشد به بافتههاى جاعلان حديث و وَضّاعان حديث، يا مستند باشد به تمايلات منحرف كسانى كه يا دين برايشان دكان زندگى شده و تشيّع و ولايت برايشان وسيلة جاهطلبى و اغفال ديگران شده، يا به علت سطحى بودن، مثل گروه اول اغفال شوند و اسباب دست ديگران گردند. ما هرگز نمىتوانيم به تمايلات دينى اينها به ديدة آگاهيهاى اصيل و مستند اسلامى و شيعى بنگريم. پيوند دوستان را با آيات خدا، كه «تتلى عليكم» ـ آياتى كه بر شما خوانده میشود ـ بايد قوىتر كنيد. «و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم آيات اللّه».[2] كارى كنيم كه آيات خدا بيشتر به گوشتان بخورد، با آن بيشتر مأنوس باشيد ـ و مأنوس باشيم و دوستان و همفکران مأنوس باشند ـ و كمتر فريب بخورند. آن شب عرض كردم تجربه داريم. دوستانِ تعليم ديده وقتى كه پاى سخن اغفالگران مىنشينند، با چهار آيه و حديث خلع سلاحشان مىكنند. ولى دوستانى كه به اين سلاح مجهز نيستند چه بگويند؟ مىبينند آقا يك مشت حرف مىزند، يك مشت هم آيه و حديث براى خودش مىآورد. آنها چه بگويند؟ چيزى ندارند بگويند.
[1]. سورة آلعمران، آيات ۱۰۰ ـ ۱۱۶.
[2]ـ آلعمران (۳)، آیة ۹۷.