1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

تساهل و بردباری سیاسی ـ اجتماعی از منظر شهید بهشتی

حجت الاسلام دكتر عباس عمادی

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین

قال الله تعالی فی کتابه الحکیم «من المؤمنین رجال صدوقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»

خدمت حضار محترم در این جلسه و همراهان گرامی، عرض سلام و احترام دارم و از دوستانی که فرصت برگزاری این نشست علمی را فراهم کردند تشکر می کنم

سالروز شهادت شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی و شهدای هفتم تیر را تسلیت عرض می کنم شهید بزرگواری که به تنهایی یک ملت بود و به تعبیر امام رضوان الله علیه مظلوم زیست و مظلوم به شهادت رسید و خاری در چشم دشمنانش بود. از خدای متعال علو درجات این شهیدان والامقام را درخواست می کنم امیدوارم در ادامه راه آن ها موفق باشیم

بحثی را که به همین مناسبت خدمت شما ارائه می کنم، بحث تساهل و بردباری سیاسی ـ اجتماعی از منظر این شهید بزرگوار است.

تساهل و مدارا به عنوان یک فضیلت اخلاقی و اجتماعی در آثار متفکران مسلمان کلاسیک و جدید مطرح بوده است خواجه نصیر در اخلاق ناصری، ابن مسکویه رازی در تهذیب الاخلاق و ملاصدرا در حکمت متعالیه، به بحث تساهل و مدارای با دیگران اشاره داشته اند.

امروزه این بحث علیرغم اهمیت آن به ویژه در جامعه امروز ایران و وضعیت کنونی جهان اسلام، تا حدی مغفول واقع شده و در پژوهش های علمی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این چند وقتی که من توفیق داشتم آثار شهید بهشتی را مطالعه می کنم در مباحث قرآنی، اخلاقی و سیاسی اجتماعی ایشان و همچنین در سیره سیاسی آن بزرگوار، بحث تساهل سیاسی از مباحثی بود که خیلی برای من جذابیت داشت و متأسفانه درباره آن یک پژوهش علمی سراغ ندارم. لذا در این فرصتی که در خدمت شما هستم تلاش می کنم با رجوع به مباحث شهید والا مقام ابعاد نظری این بحث را مورد بحث و بررسی قرار دهم.

من مباحثم را در سه بخش تنظیم کرده ام.

ابتدا بحثی مفهومی را در مورد تساهل سیاسی عرض می کنم برای این که در کاربرد واژهایی که به کار می برم خلط معنا صورت نگیرد

بعد از تبیین مفهومی، اهمیت این بحث را از دیدگاه شهید بهشتی مطرح می کنم که این مسأله چقدر مورد نیاز امروز ما ست و چقدر ما به ان احتیاج داریم

در بخش سوم مبانی تساهل سیاسی را عرض می کنم که از نگاه شهید بهشتی، تساهل و مدارای سیاسی اجتماعی بر چه اساس و مبنایی توجیه می شود و مبانی معرفتی آن چیست

 

 

الف) مفهوم تساهل سیاسی

واژه تساهل معمولا معادل تالرنس در انگلیسی قرار داده می شود که به معنای تحمل و بردباری است به ویژه در مورد افکار و یا رفتارهایی که با آن موافق نیستیم. در عربی از باب تفاعل به معنای سهل انگاشتن است. اگر بخواهیم در فارسی برای این واژه معادل بیابیم، طیف وسیعی از کلمات به این مفهوم نزدیک هستند: اغماض و نادیده گرفتن، سعه صدر، مدارا، سازش، مداهنه، تسامح، رواداری، بردباری

اگر بخواهیم معنای تساهل را بهتر درک کنیم، بهتر است آثار بیرونی این فضیلت اخلاقی و اجتماعی را بیان کنیم. پذیرش دیگری، درک متقابل، همدلی، تعامل و همکاری اجتماعی و آزادی دادن به دیگران از آثار تساهل ورزی است

نقطه مقابل این مفهوم، از باب این که تعرف الاشیاء باضدادها ما را به معنای این واژه هدایت می کند: قاطعیت، تحمیل، استبداد، عدم پذیرش تکثر و تنوع، پرخاشگری و خشونت و گاه تفتیش عقاید و تجسس است و میل به همسان سازی جامعه همه آن گونه من میل دارم بیندیشند و باید آن گونه که من می پسندم رفتار کنند

بنابراین منظور ما از تساهل در این بحث عبارت است از «داشتن روحیه تحمل و شنیدن افکار و عقاید مخالف»

باید دقت کرد تساهل، آزادی دادن برای طرح افکار و عقاید مخالف است و تعامل اجتماعی با آن ها و الزاما به معنای حقانیت و به رسمیت شناختن آن ها نیست

بر این اساس، انواع تساهل مطرح می شود: تساهل گاهی در مواجهه با اقلیت های دینی و مذهبی است می شود تساهل مذهبی و عقیدتی؛ گاهی در روابط فردی و مسائل شخصی است مثلا روابط زوجین یا افراد خانواده یا محیط کسب و کار ومی شود تساهل اخلاقی یا فردی. گاهی هم تساهل در مناسبات سیاسی و اجتماعی است مثل تساهل حکومت در برابر مخالفان سیاسی یا تساهل گروه های سیاسی رقیب در برابر یکدیگر

که این نوع سوم بیشتر مورد توجه ما در این بحث است تساهل سیاسی و اجتماعی

ب) اهمیت تساهل

در کلام شهید بزرگوار در مواضع متعدد از اهمیت تساهل و بردباری در مناسبات سیاسی و اجتماعی افراد سخن گفته شده است. وجوه اهمیت تساهل سیاسی و اجتماعی عبارتند از: لزوم همکاری جمعی، رشد و پیشرفت؛ و جذب افراد به اسلام

ـ لزوم همکاری جمعی:

ایشان می فرمایند «یکی از اساسی ترین نیازمندی های جوانان ما تمرین همکاری و کار متشکل است. اگر در یک مسأله ای نظر اکثریت شکل گرفت باید به اقلیت فرصت داد آزادانه نظر خود را بگوید و از آن دفاع کند. اقلیت هم در دفاع از خود از راه منطق و انصاف منحرف نشود و نخواهد نظر خود را بر همه تحمیل می کند.» این می شود یک کار جمعی (اتحادیه ص 162)

از دیدگاه شهید بهشتی «یکی از عوامل بسیار مؤثر در این که همکاری ها در اجتماع ما سر نمی گیرد و اگر سر گرفت دوام پیدا نمی کند همین است که تحمل عقیده مخالف در ما خیلی کم است. حالت های این چنینی که عموما از اوج گرفتن خودخواهی در ما ریشه می گیرد باید با تمرین هایی ضعیف شود» (ج 2 ص 276 ـ 277) این مشکل بزرگ جامعه ماست که نمی توانیم حرف خلاف عقیده مان را بشنویم. بنابراین ما نیاز داریم به تمرین تساهل ورزی و مدارا تا بتوانیم کار جمعی کنیم و همکاری های مشترک داشته باشیم.

ایشان می فرمودند: یک کار تربیتی را برای چند نفر شروع کردم تا آن ها را برای کار مهمی آماده کنم بزرگترین مشکل در تربیت این افراد این بود که باید خیلی روی اینها کار شود تا حساسیتشان در برابر کم مهری ها و بی مهری های محیط اجتماعی خودمان از بین برود. باید خیلی کار کرد که این افراد صبور و مقاوم باشند ودر برابر هر شرایط نامساعدی تحمل داشته باشند (ج 1 ص 115)

ـ الزامات رشد و ترقی

یکی از الزامات رشد فرد و جامعه این است که تحمل مخالف را دشته باشند. ایشان در نامه ای که به انجمن های اسلامی دانشجویان مسلمان در اروپا می نویسد سفارش می کند که اگر بخواهید رشد کنید باید خود را از خودخواهی مفرط خالی کنیم حداقل به این اندازه تاب شنیدن انتقاد از خودمان را از زبان دیگران داشته باشیم.

ایشان این امر را عملا در سیره و مشی عملی خودشان رعایت می کردند و می فرمودند در سخنرانی ها به بنده لطف دارند و ابراز محبت و علاقه می کنند من به آن ها می گویم شما به من محبت می کنید ولی عیب های سخنرانی من را هم بگویید چون تا عیب را نگویید رشد نمی کنیم. ممکن است احساساتمان جریحه دار شود چون انسان هستیم ولی اگر می خواهیم تکامل پیدا کنیم با این جریحه دار شدن احساسات باید ساخت (اتحادیه، ص 123)

بر این اساس، کسانی که دلسوز نظام هستند اگر از روی دلسوزی بخواهند جلو انتقادات را بگیرند و تحمل شنیدن نظرات مخالف را نداشته باشند دقیقا و البته ناخودآگاه در جهت عکس مطلوب خود حرکت کرده اند

پس کار جمعی در گرو تساهل و مدارا است؛ رشد و پیشرفت فرد و جامعه نیز منوط به تساهل با یکدیگر است.

ـ جذابیت برای اسلام

نکته سوم در اهمیت این بحث برای جامعه امروز ما این است که مجذوب اسلام شدن هم با تساهل محقق می شود از نگاه شهید بهشتی، اسلام می تواند همه نیروها را جذب کند حتی نیروهایی که اسلام را از نظر ایدئولوژی قبول ندارند به شرط این که ما آن سعه صدری که پیامبر(ص) داشت ما هم داشته باشیم. البته نه این که اصول را زیر پا بگذاریم یا از مصالح انقلاب دور شویم ولی این تنگ نظری ها به حیثیت اسلام ضربه می زند (آزادی زورمداری و هرج و مرج، ص 174)

ایشان اشاره می کنند به همزیستی مسلامت آمیز ادیان در مدینه النبی(ص) که به دنبال عهدنامه پیامبر با قبایل مدینه مسلمانان متعهد می شوند از جان و مال و حقوق همه ساکنان یثررب از جمله یهودیان و احیانان مسیحیان دفاع کنند یعنی پیامبر در جامعه اسلامی بنیاد و اساسی را قرار می دهد که مردم بنی اسرائیل در سرزمین مسلمانان تقریبا خودی تلقی می شدند (ج 1 ص 164 ـ 166)

ایشان در مناظراتی که اوایل انقلاب بین گروه های سیاسی مختلف انجام می شد، می فرمودند هر قدر هم افکار و عقاید از نظر جهان بینی 180 در جه با هم متقابل و متفاوت باشند اشکالی ندارد و در جامعه اسلامی باید این آزادی برای آن ها تأمین شود (آزادی هرج و مرج ص 19)

این ها بخشی از بیانات و سیره عملی شهید بهشتی در اهمیت تساهل و بردباری سیاسی و آثار و پیامدهای مثبت آن در جامعه است

ج) مبانی معرفتی تساهل

در این بحث پرسش اصلی این است که بر چه مبنا و اساسی باید تساهل ورزید و عقاید و افکار دیگری را تحمل کرد. در فلسفه معاصر غرب، قبول برخی مبانی انسان شناختی، معرفت شناختی، و فلسفی ممکن است زمینه فکری تساهل را فراهم کند. مثلا کسانی که شک گرا هستند و معتقد به واقعیتی نیستند، یا کسانی که به نسبیت حقایق معتقدند و حقیقت را مطلق و ثابت نمی دانند، زمینه تساهل و تحمل عقاید مخالف برای آن ها فراهم تر است. یا مکاتبی که به فردیت و اصالت آزادی افراد اولویت می دهند، تساهل و مدارا به لحاظ نظری زمینه اش فراهم تر است (البته اگر بحث قدرت طلبی و منفعت طلبی باشد ممکن است تساهل و مدارایی اتفاق نیفتند)

ممکن هم است کسی نه شک گرا باشد نه به پلورالیسم معرفتی قائل باشد و نه به اصالت فرد هیچ کدام از این مکاتب را نپذیرد لکن انسانی بی مسئولیت و بی تفاوت باشد که افکار مختلف و عقاید متفاوت هیچ تفاوتی برای او نداشته باشد این هم یک مبنا برای تساهل است.

در اندیشه شهید بهشتی و اساسا یک متفکر مسلمان، تساهلی که بر آن تأکید می شود، بر هیچ یک از این مبانی استوار نیست. ایشان به لحاظ معرفتی به حقیقت مطلق و ثابت اعتقاد دارند و مکرر توصیه می کنند که در حمایت از حق و گفتن حق از هیچ کوششی که وظیفه همه است مسامحه نکنید (در مکتب قرآن، ج 2، ص 53) یعنی به نام تساهل و تسامح نباید کتمان حق کرد، حقایق را نگفت. اگر ملاحظه می کنید در این زمینه عده ای در اجتماع گذشت نشان نمی دهند چون جای گذشت نیست. در زمینه حق گذشت نکنید چون فقط خیانت به یک فرد معین نیست بلکه کمک به ضعیف شدن روح حقیقت جویی در جامعه است (همان ص 51)

بنابراین اینطور نیست که شکاکیت حاکم باشد یا حقیقت امری نسبی باشد، بلکه از دیدگاه ایشان انسان در هر مکتبی و هر مسلکی و هر ایدئولوژی بالاخره اصولی دارد و اگر بخواهیم در مسیر زندگی از صراط مستقیم نلغزیم باید انسان هایی باشیم اصولی و دارای اصول مشخص و به آن اصول هم ایمان داشته باشیم(همان، ج 3، ص 152)

این را تساهل مثبت می گویند یعنی انسان در عین اعتقاد به حقانیت خود و پایبندی به اصول، و تبیین و ترویج آن ها، در برابر افکار و اندیشه های مخالف اهل تحمل و پذیرش و مدارا باشد که نقطه مقابل آن تساهل منفی است که به تعبیر شهید، کم تحرکی و کم کوششی یا بی تفاوتی در برابر افکار و عقاید دیگران است.

تساهل سیاسی و اجتماعی در اندیشه شهید بهشتی بر مبانی زیر استوار است: (البته من به اقتضای وقت این مبانی را به اجمال بیان می کنم و تفصیلش را به خود دوستان واگذار می کنم که در آثار ایشان ببینند)

1. اصل تکثر و تنوع

اولین و مهمترین مبنا برای تساهل این است که بپذیریم در عالم هستی، تنوع و تکثر یک واقعیت است که بشر نمی تواند آن را تغییر دهد و مطلوب هم نیست که چنین تغییری اتفاق افتد. اختلاف سلایق، اختلاف در آراء و افکار و اندیشه ها امری طبیعی است. به تعبیر ایشان «بالا بروید پایین بیایید، اختلاف عقاید و آراء با زندگی انسان همواره همراه است. پیامبران و کتاب های خدا و پیامبر باطن و عقل و قدرت تفکر و اندیشه هم برای آن نبوده که به اختلاف پایان دهد. قرآن می گوید: فیصله دادن به اختلاف ها در روز قیامت است فالله یحکم بینهم یوم القیامه فیما کانوا فیه یختلفون یعنی تا زندگی و این دنیا هست اختلاف در عقیده و رأی هم هست. تا بشر بتواند انتخابی داشته باشد باید آرای گوناگون باشد. اگر اختلاف آراء با این طبع بشر و این ساختمان بشر با این خودخواهی و خودرأیی که در بشر است به کلی نابود شود، انسان دیگر از موجود فعال بودن بیرون می آید.(در مکتب قرآن، ج 3، ص 118)

2. تعدد قرائت های دینی

مبنای دوم برای تساهل ـ به ویژه در مواردی که اختلافات رنگ و بوی مذهبی دارد ـ این است که بپذیریم برداشت های افراد از دین خدا متفاوت است. من دو نمونه از بیانات شهید بهشتی را در این مورد استشهاد می کنم یکی در مورد تفسیر قرآن یکی هم در مورد مذاهب فقهی. ایشان در مورد تفسیر قرآن می فرمایند: برداشت های افراد مختلف از کلام خدا و قرآن ممکن است بسیار متفاوت باشد من به سهم خودم از این که افراد برداشتهای زنده خود از آیات را بنویسند بسیار خوشحالم ولی به شرط آن که بگویند من از این آیه چنین برداشتی دارم و اصرار نداشته باشند که حتما مقصود از آیه همان برداشتی است که آن ها می کنند چون با این کار ممکن است راه را بر برداشت و تعبیر شخص دیگری که دارای روح مترقی تر و تشنه تر است ببندند و ما مجاز نیستیم راه برداشت را بر دیگری ببندیم بلکه به همان دلیل که به برداشت خود اهمیت می دهیم باید به برداشت دیگران هم اهمیت بدهیم. البته این بدین معنا نیست که تمام تفسیرهای به رأی و برداشت های نادرستی که از قرآن می شود صحیح است چون ما نمی توانیم کتاب الهی را مثل یک موم به دست افراد بدهیم به هر شکل که دلش خواست دربیاورد و آن را از اصالت خود بیندازد بلکه به این معناست که اگر کسی تفسیری و برداشتی از یک آیه ارائه کرد، منصفانه و با استدلال باید آن برداشت را رد کرد و انکار نمود. ایشان می فرمایند فردی بر سوره حمد و بخشی از سوره بقره حدود سیصد صفحه تفسیر نوشته بود که سراسر ایراد داشت من دوازده صفحه آن را مطالعه کردم و هفت صفحه ایراد نوشتم. بدیهی است که هر چیزی را به عنوان تفسیر قرآن نمی توان پذیرفت(در مکتب قرآن ج 1 ص 20 ـ 24)

در فقه هم همینطور. این یک واقعیت انکارناپذیر است که مسلمانان از مذاهب فقهی ـ کلامی متعددی پیروی می کنند. مشکل این اختلاف را نمی توان این گونه حل کرد که پیروان این مذاهب را اجبار کنیم که به مذدهب دیگر روی بیاورند این عملی نیست بلکه راه حل این است که طرز استنباط از کتاب و سنت هرگز نباید سبب شود که صاحبان آرای فقهی و کلامی یکدیگر را تکفیر کنند و هر یک را خارج از اسلام معرفی نمایند.(ج 3 ص 32)

ایشان در این باره به روایتی از امام صادق ع اشاره می کند که در کتاب شریف کافی بخش ایمان و کفر نقل شده است. در این روایت امام علیه اسلام تأکید می کند که ایمان دارای مراتبی است اگر شما بخواهید از فرقه های دیگر اسلامی بیزاری بجویید در نزد ما هم چیزهایی است که شما نداربد و ما باید از شما بیزاری بجوییم و در نزد  خدا نیز چیزهایی است که ما نداریم بنابراین کسی که خود را در درجه بالاتر از ایمان می داند باید با کسی که او را در درجات پاین تر می داند مدارا کند

پس مبنای دوم برای تساهل اجتماعی و سیاسی این است که برداشت های دینی دیگران را هم بخشی از واقعیت تلقی کنیم و آن را بشنویم و تحمل کنیم

3. انسان آزاد و اگاه

مبنای دیگر برای تساهل این است که انسان موجودی است که تکوینا دارای اختیار است. آزاد آفریده شده است. خدا به او چنین امکانی داده است که آزادانه با افکار و عقاید مختلف مواجه شود و با امکاناتی نظیر قوه تعقل و تفکر و فطرت پاک که در نهاد او قرار داده است بتواند راه را از بیراهه تمییز دهد. بنابراین نمی توان همه راه ها را بست و انسان را مجبور به پذیرش یک فکر و یک عقیده کرد. اساسا نظام اجتماعی که در آن هیچ راه اختیاری نباشد و هیچ امکان چپ و راست رفتن به کسی ندهد نظام مطلوب عالی نیست. نظام عالی آن است که بینش بدهد، محیط اجتماعی مساعد بسازد، امکانات در اختیار اشخاص بگذارد اما جنبه الزام و اجبار و یکسو گرایی در جامعه حاکم نباشد. راه تخلف بر انسان ها باز بماند مگر در مواردی که تخلف ها فسادهای بزرگ به وجود می آورد. اگر بخواهد تمام راهای احتمالی تخلف را ببندد منجر به نظام قشری و قالبی می شود و نظام های قالبی با طبع بشر سازگار نیست و عصیانی بزرگتر و خطرناکر تر به وجود می آید. چون انسان به تردید، تأمل، سنجش، مقایسه، اندیشه و تصمیم نیاز دارد این ها جزء نیازهای انسان است.(در مکتب قرآن ج 1 ص 242 ـ 243)

اگر ما چنین نگاهی به انسان داشته باشیم، زمینه روحی مناسب در ما به وجود خواهد آمد برای تساهل و مدارا

4. محدودیت های انسان

مبنای دیگری که باز صبغه انسان شناسی دارد، قبول این واقعیت است که انسان محدودیت هایی دارد خدا همه خوبی ها را در یک انسان عادی قرار نداده است. حتی انسان مسلمان و با ایمان در قیاس با دیگران دارای کمبودها و نواقصی است. ایشان می فرمایند «درست است که انسان مسلمان در پرتو اسلام و تعالیم آن از نعمت بزرگ آگاهی نسبت به پدیده های هستی از طریق آیات و روایت و قرآن برخوردار است و یک گام از دیگران جلوتر است اما این جلوداری نباید موجب شود که بر همه خوبی ها، نیکی ها، و خصلت های مترقی و پیشرفته دیگران خط بطلان کشیده و آن ها را نادیده بگیرد. این غرور، افراط تندوری و مسخ تعالیم عالی اسلام است (در مکتب قرآ« ج 1، ص 43)

اگر ما با این بینش در مورد انسان بیندیشیم یک گام به تساهل نزدیک تر می شویم و پذیرش و تحمل آرای و افکار دیگران میسرتر خواهد شد. شهید بهشتی بر این وضع نامطلوب ما تأسف می خورد و می فرمود: «گاهی من در صف خودمان یک نوع غرور بلوغ می بینم؛ گویی دیگر ما همه چیز را فهمیده ایم. این غرور خیلی خطرناک است. اولین لغزشگاه های ماست. هنوز به خیلی چیزها نرسیده ایم. (ج 2 ص 83)

در میان ما انسانی که از او نقص یا خرده ای نتوانیم بگیریم سراغ نکنید.(ج 3 ص 19) نقل می کند از یکی اجدادش سؤال شده بود که با فلان آقا می شود جماعت خواند آیا عادل است؟ گفته بود اگر صحبت از عدالت کنید در این عصر فقط امام زمان هست که عادل است. به من به تو به او به همه اشکال وارد است چه کسی است که دارای اشکال نباشد(ص 17)

افرادی که معمولا روحیه تساهل و مدارا ندارند، فکر می کنند همه چیز را درست فهمیده اند و دیگران باید با آن ها همراهی کنند و لذا اجازه اظهار نظر به دیگران هم نمی دهند. در حالی که این چنین نیست و انسان همواره با نواقص بسیاری همراه است.

5. نفی کمال گرایی مطلق

یکی از مبانی تساهل این است که کمال گرا نباشیم. آن هایی که با روحیه تساهل میانه ای ندارد، معمولا کمال گرا و ایده آلیست هستند. ایشان می فرمایند «ما مطلق گرا بار آمده ایم و چون در جهت اهداف اجتماعی، خاستار مدینه فاضله افلاطون و خواستار خوب مطلق هستیم دیگر تلاش کردن در راه خوب های نسبی را جایز نمی دانیم ولی بدانید که تلاش در راه خوب های مطلق و دل بستن به خوب های مطلق و دست کشیدن از خوب های نسبی راهی است که ما را به ترکستان می برد و کعبه مقصود نیست (ج 3 ص 253)

البته درست است که انسان کمال مطلق را دوست دارد و آن را هدف خود قرار می دهد و انسان های در حد کمال هم در طول تاریخ بشر کم و بیش بوده اند، لکن بر حسب تجربه های گذشته، نه تنها راجع به اسلام و جامعه اسلامی بلکه راجع به همه نهضت های دیگر هم نمی توان جامعه خالص را هدف قرار داد. جامعه ما کمالش نسبی است اسلامی بودنش نسبی است بله می شود جامعه خالص سلامی را الگو قرار داد و وضعیت خود را با آن سنجید اما هدفی عملی نیست.(ج 1 ص 98)

یعنی جامعه اسلامی صددر صد برای ما مقیاس سنجیدن است و گر نه نمی تواند هدف عملی باشد (همانجا)

این طرز تفکر می تواند به تساهل بینجامد یعنی انسان به ویژه مذهبی ها نباید انتظار داشته باشند که جامعه ای خالص و یکدست بدون افکار و عقاید مختلف و متنوع محقق شود.

6. اصل محبت:

در مواضع متعدد از بیانات و مکتوبات شهید بهشتی سخن از «محبت مدنی» است که به نظر می رسد می توان به عنوان یکی از مبانی تساهل اجتماعی قلمداد شود. ایشان در پیشنهاداتی که برای ارتقاء کیفی و محتوایی انجمن های اسلامی دانشجویان مسلمان در اروپا می کند، محبت و روابط محبت آمیز با یکدیگر را اساس همکاری های جمعی تلقی کرده است و استناد می فرماید که این که خدای متعال در قرآن به پیامبرش خطاب می کند فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک. ای پیامبر تو با آن مهر انسانیت که خدا تو را بار آورده است در برابر دیگران نرمش نشان می دهی و اگر سخت دل بودی و خشن همه از اطراف تو پراکنده می شدند. بنابراین خداوند متعال به مسلمانان توصیه می کند که در بین یکدیگر رحماء بینهم مهعربان باشند اگر گله ای هم نسبت به هم دارند گله محبت آمیز باشد (اتحادیه انجمن های اسلامی، ص 122)

از دیدگاه شهید بهشتی «هرگاه زندگی یک فرد یا یک جامعه به شکلی درآید که خشم چهره اول آن زندگی باشد باید بگویم آن فرد و جامعه از طبیعت انسانی و اولیه اش منحرف شده و بیمارگونه است. این وضع، وضع سلامت اجتماعی نیست. بالاخره جامعه باید از این مرحله خشم عبور کند و به مرحله زندگی همراه با محبت اجتماعی یعنی محبت به انسان های دیگر برسد. چهره نخستین در زندگی سالم و جامعه سالم انسانی چهره محبت است نه چهره خشم و قهر مخصوصا بین گروه ها و افرادی که در یک مسلک و یک مذهب و دین مشترک هستند تمام کینه ها و رنجش های شخصی در پرتو این محبت از بین می رود (در مکتب قرآن ج 2 ص 93 ـ 89)

اگر این روحیه مهروری و محبت را در بین خود احیا کنیم و آن را محور مناسبات خود قرار دهیم یکی از مقدمات تساهل سیاسی و اجتماعی را تدارک دیده ایم.

7. اصل انصاف

8. اصل رعایت برخی مصالح مانند همبستگی و یکپارچگی امت

این ها از جمله مبانی نظری و معرفتی است که می تواند تساهل و مدارا را به عنوان یک فضیلت اجتماعی توجیه کند و اگر جامه ای بخواهد به وضع متعادل و ثبات نسبی داشته باشد نخبگان، گروه های سیاسی و صاحبان قدرت ناگزیر از آن هستند که روحیه تساهل و تحمل را در خود تقویت کنند.

بحث مهم دیگری که از ابعاد نظری این مسأله است، بحث حدود و شرایط تساهل است که تساهل در کجا و با چه شرایطی مطلوب است و در کجا نباید تساهل داشت و مذموم می باشد که انشاءالله در فرصت دیگری باید به تفصیل به آن پرداخت

امیدوارم توانسته باشم در این فرصت محدود، اهمیت این بحث را تبیین کرده باشم و از همه پژوهشگران علاقه مند به اندیشه سیاسی اسلام و ایران را انتظار می رود که جنبه های مختلف این بحث را از منظر اندیشمندان مسلمان و از نگاه قرآن و روایت مورد تدقیق قرار دهند. والسلام علیکم و رحمه الله

چکیده سخن در باب مبانی تساهل:

v   تکثر، تنوع و ناهمگونی، واقعیت عالم هستی است

v   تعدد برداشتهای دینی نیز یک واقعیت انکارناپذیر است

v   انسان تکوینا آزاد است و نمی توان یکسونگری را بر او تحمیل کرد

v   همه خوبی ها نزد ما نیست و نباید بر خصلت های مترقی دیگران خط بطلان کشید

v   تجربه نشان داده است که خواستار جامعه خالص بودن، هدفی عملی نیست بلکه یک آرمان است

v   «محبت مدنی» یک اصل اساسی است و ما باید از مرحله خشم و قهر عبور کنیم

v   همانطور که دوست داریم در بیان اندیشه های خود آزاد باشیم، تحمل اندیشه های دیگر را نیز باید داشته باشیم(اصل انصاف)


دیدگاه‌ها