محمد كاظم تقوی
شهيد آيتالله سيد محمد حسينی بهشتی يكی از چهرههاي برجسته حوزههای علميه شيعه در قرن اخير است. تجديد حيات تأسيس گونه حوزه علميه قم به دست با اخلاص و با كفايت آيتالله حائری، پايه مستحكمي را بوجود آورد كه تندباد جهالت و عداوت رضاخانی هم نتوانست آن را از ميان بردارد. مجاهدات مخلصانه آيات ثلاث- خوانساری، حجت وصدر- بوستان ايجاد شده بدست آن مؤسس بزرگوار را به دوره زعامت درخشان فقيه بزرگ آيتالله بروجردی رساند و در دوره قريب به بيست سال مرجعيت و زعامت آن فقيه وارسته و با وجود اساتيد بزرگی مانند امام خمينی، علامه طباطبائي و آيتالله محقق داماد؛ حوزه علميه قم موفقيتهاي بزرگ و توفيقات بسيار با ارزشی بدست آورد. آيتالله سيد محمد حسيني بهشتي يكي از دست پروردگان اساتيد بزرگ اين دوره حوزه علميه قم ميباشد. گرچه تحصيلات عالی دانشگاهی و عناوين غير حوزوی هم داشت و بدانها هم معروف بود؛ ولی او به عنوان يك طلبه فاضل حوزه به آموختن زبان خارجي اقدام كرد و در دانشگاه به تحصيل پرداخت و به عنوان يك عالم ديني اقدام به تأسيس دبيرستان دين و دانش در قم كرد تا رسالت، هدايت و تربيت جامعه را كه رسالت اصلي عالمان ديني است انجام دهد. او نه تنها خود با توجه به استعداد و توانائی بالای خويش چنين اقدامی انجام ميداد؛ كه نظرش براين بود روحانيت و عالمان دين، همگي چنين وظايفی دارند.
هويت روحانيت
تبيين هويت روحانيت و بيان ويژگی و وظايف اين سازمان و نهاد دينی از منظر عالمی برجسته كه سخت در اين موضوع صاحب دغدغه بود، براي عموم روحانيون و بويژه طلاب جوان، میتواند مفيد باشد.
آيتالله بهشتی در تبيين هويت روحانيت بر اين عقيده است كه«علم» و «تقوا» دو ركن اصلي روحانيت هستند و عدم توجه به اين صفات محوري و هويت بخش را انحرافي بزرگ میداند و هشدار میدهد:
«در عصر ما بسياری از مردم، حتي برخي از خواص به جاي آنكه اشخاص را به ملاك علم و فضيلت و تقوا بشناسند، به لباس ميشناسند. در محيط ما لباسِ شخص، اساس روحانيت شمرده ميشود. بسياري از مردم هركه را در اين لباس باشد روحاني ميشمرند بیآنكه به خود زحمت دهند درباره علم و تقواي او، كه دو ركن اصلي روحانيت است، به اندازه كافي تحقيق كنند.» 1
آن متفكر اسلام شناس با صراحت اظهار داشت: «روحانيت و شئون گوناگون آن، مخصوص طبقه معيّن يا خانواده معيّن نيست.» چراكه: «در اسلام هيچ چيز طبقاتی نيست و مناصب ومشاغل وحدود و حقوق و اصناف گوناگون و مزايای هر صنف متناسب با وضع طبيعی يا شبه طبيعی افراد و امتيازاتي است كه واقعاً دارا هستند و با كار و كوشش به آنها نائل شدهاند.» 2
در بحث تبيين هويت و جايگاه صنف روحانيت، آيتالله بهشتي بيان ميكند: «با غيبت امام دوازدهم حضرت ولي عصر(عج) و كوتاه بودن دست مردم از حكومت علم و عدل آن حضرت، شئون غير اختصاصي امامت به همه كساني كه شرائط آنها را داشته باشند منتقل ميشود.» 3
بر همين اساس است كه ايشان ميگويد: «روحانيت اسلام به معناي آراسته بودن به فضيلت علم و تقوا و مجهز بودن براي انجام يك سلسله وظايف اجتماعي ديني و واجبات كفائي است. بيآنكه علم و تقوا سرمايه دنيا طلبي گردد.» 4
روحاني يا عالم
متفكر شهيد آيتالله بهشتي(قدس سرّه) با دقت در عنوان «روحاني» توضيحي دارد كه هم ابعاد گوناگون و جامعيت اسلام را نشان ميدهد و هم عالم ديني را متوجه وظايف متنوع خود ميكند. او ميگويد:
«در اسلام و فرهنگ اصيل اسلام ما روحاني و روحانيت نداريم، آنچه در فرهنگ اصيل داريم، عالم است، عالم متعهدِ آگاه، فقيه، اسلام شناس، اسلام دان.» 5
بقا و اصلاح روحانيت
شهيد بهشتي در اولين سالگرد شهادت متفكر عالي مقام آيتالله مطهري(قدس سرّه) به يك اصل بنيادينِ ديگر در موضوع روحانيت از زبان استاد شهيد اشاره ميكند و بر آن پاي ميفشارد، آن اصل اين است:
«ايشان مكرر ميفرمود كه: من طرفدار سرسخت اصلاح روحانيتم و مخالف اسلام، منهاي روحانيت.» 6
شهيد بهشتي متذكر ميشود كه شهيد مطهري غالباً مقيّد بود، اين دو را به يك اندازه از نظر تأكيد بيان كند و نشان دهد كه به همان اندازه كه به بقاي روحانيت در جامعه و دوام نقش آن در جامعه معتقد است و علاقه دارد، به همان اندازه هم به اصلاح روحانيت معتقد و به آن علاقه دارد؛ يعني: روحانيت در يك جامعه اسلامي نقش بنيادي و اصلي دارد ولي بايد اصلاح شود و براي اصلاح آن كوشش كرد.
مي توان نتيجه گرفت كه از ديدگاه اين دو متفكر عالي مقام و عالمان متعهد و شهيدان شاهد: «جامعه اسلامي با حفظ نهاد روحانيت» شكل خواهد گرفت، اما در همان حال بايد براي اصلاح آن تلاش كرد.
يعنی: بقای اسلام و جامعه اسلامی، منهاي علمای اسلام و منهای روحانيت ممكن نيست، ولی نهاد روحانيت براي اينكه به صفات حقيقي و هويت بخش خود- علم وتقوا- آراسته گردد و پس از آن وظايف واقعی خويش را بشناسد و با آگاهی از زمان و مهيّا كردن زمينه هدايت و آگاهی بخشی؛ به انجام رسالت خود موفق شود، سخت نيازمند «اصلاح» است. اصلاح در آموزش و تحصيل در عرصه پژوهش و تحقيق، اصلاح در حوزه تبليغ و هدايت مردم و آشنا كردن آن با معارف و احكام اسلام و نيز اصلاح در حضور متعهدانه و مخلصانه در عرصههاي اجتماعي.
وظايف روحانيت
آيتالله بهشتي وظايف يا نقشهاي روحانيت را بر دو دسته «سنتي» و «جديد» تقسيم ميكند و براين باور است كه روحانيت و عالم دينی موفق، آن است كه علاوه بر انجام وظايف سنتی، تكاليف جديد خود را نيز بشناسد و برای توفيق در آن عرصهها نيز جدّيت داشته باشد.
وظايف سنتي:
1.بيان اسلام اصيل
از ديرباز چنين بود كه در جوامع اسلامی، مردم مسلمان براي فهم دين، يعنی عقائد، اخلاق و احكام اسلامی به علمای اسلام مراجعه میكردند و آنان نيز از سرچشمه قرآن و سنت و سخن معصومين(ع) حقائق و معارف اسلام را تبليغ میكردند.
پرواضح است در هر زمان و هر جامعهاي كه از اين مهم غفلت شود كه افراد بيصلاحيت، چه با حسن نيت و چه با سوء نيت، در جايگاه تبليغ و تبيين اسلام قرار گيرند، انحراف اساسي و ويرانگری بوجود خواهد آمد. اين عالمان و متخصصان تحصيل كرده و تربيت شده در حوزههاي علميه هستند كه حق و وظيفه دارند اسلام را به ديگران بشناسانند.
در نگاه تاريخي مشاهده ميشود كه همواره چهرههاي محقق و عالمان مجتهد و صاحب نظر در نظام بیتكلّف و فضيلت محورِ حوزهها، بوسيله شاگردان برجسته و يا هم طرازانِ با انصاف خود، به جامعه معرفي ميشدند و در همين مسير شناخته شده، معارف و حقايق ديني با اطمينان فراوان عرضه ميشد و مردم بدان ملتزم بودند، چه در ذهن و فكر و اعتقاد و چه در زندگي و عينيت زندگي آنها.
2.تهذيب اخلاق
روحانيت اگر سرمايه اخلاق و تقواي وافری نداشته باشد، نه توفيقات الهی چندانی نصيب او خواهد شد و نه مردم مسلمان اعتماد و اطمينان لازم را به آنها خواهند داشت. شهيد بهشتی براين باور است كه: «روحانيت نقش عمده خود را در اين میديد كه بايد سخنش، با بيانش، با عملش، و با رفتارش، با معاشرتش، با هدايتش با تذكرش، مردم را به اخلاق پاك دعوت كند، اخلاق جامعه را مهذّب كند، جامعه را از آلودگیها دور كند و به كمالات اخلاقی بيارايد.»(7)
پرواضح است كه در بعد اخلاقي حوزويان نبايد به ظواهر بسنده كرد و دل خوش بود، بلكه بايد متعمّقانه گِرد استاد اخلاق حلقه زد و با موعظههای «الگوهای عملی» اخلاق باشند.
3.خدمت به مردم
نگاه به سنت سلف صالح نشان ميدهد كه همواره يكي از دلمشغوليهای عالمان متعهد و مسئوليت پذير، گرهگشايی از كار مردم و خدمت به آنها بوده است؛ چرا كه اسلام دين دنيا و آخرت است و يك عالم اسلامي نمیتواند با بیتوجهی به دنيای مؤمنين، آخرت آنها را آباد كند.
عالم واقعي دنيا را جاي ساختن و آخرت را جاي بهره ور شدن میبيند و بر همين اساس در راستای وظايف ديني خود، برخود لازم ميداند كه گره از مشكلات مردم باز كند و از خدمت به آنها مضايقه نكند. و اصلاَ «روحانيون در نقش خدمت به مردم، بهتر میتوانند پيام اسلام را تبليغ كنند.» 8
4.جلوگيری از انحرافات فكری
عالمان دين گرچه تبيين حقايق و بيان احكام دين و حلال و حرام را وظيفه اول و اصلی خود ميدانند، اما در كنار آن، هرگز از وظيفه روشنگری در جهت شناساندن انحرافات فكري كه به نام اسلام تحويل مردم داده میشد، غافل نبودند. اين روحانيون بودند كه در راستای مرزبانی از حدود و ثغور دين، در بيدار كردن مردم نسبت به افكار انحرافي، نقش بسيار مؤثری داشتند. همين جا بايد متذكر شد كه اگر در دهههاي گذشته التقاط و اختلاط انديشه اسلامي با ايسمها و مكاتب مادی، خطری بود كه خلوص اسلام جوشيده از قرآن و عترت را آسيب میرساند؛ امروزه خطر سطحینگری و معنويت گرائيِ بدون دين و مذهب، بدعتی است كه انديشه اسلامی را جداً تهديد ميكند. اگر بجاي مسجد و حسينيه محفلهای رنگارنگ با اسامي قشنگ و فريبنده فكر و روح افراد را تغذيه كنند و به جاي عالمان آگاه و متعهد، مداحان و يا منبريهای بیسواد به قشیگری و عوام گرائي روی آورند، انحرافی بزرگ در انديشه دينی رخ خواهد داد؛ بلكه با تلخي بايد گفت: اين انحراف و آسيبی است كه كم و بيش آن را در جامعه ديني خود مشاهده میكنيم؛ اگر خطر التقاط با جهاد علمي و روشنگري عالمان ربانی مانند آيتالله مطهری برطرف شد، امروزه در مقابل سيل بنيانكنِ سطحي نگری و عرفانهای كاذبِ بريده از خدا و مذهب نيز، نيازمند عالمان مجاهدی هستيم كه با شناخت درست زمان و نسل نو به اين وظيفه مهم قيام كنند.
البته در اين عرصه هنر و ظرافتی لازم است كه آيتالله بهشتی به آن توصيه و از رفتار ضد آن نهی كرده است:
«روحانيون زبده در برخورد با كساني كه دچار انحراف شناختی درباره اسلام بودند، میكوشيدند اينها را در درجه اول جذب كنند.» ولی در برابر اين گروه و شيوه روشنگری آنها «بعضيها خيلي خوش سليقه نبودند، از همان اول دعوا میكردند و بيشتر دفع ميكردند و سخن ما همواره با اين دوستان اين بود كه برای يك عالم دينی، براي يك مسلمان متعهد، به خصوص يك عالم و روحانی، قدم اول داشتن جاذبه است.» 9
- مبارزه با ظلم و ظالم
اسلام دينی عدالت محور و ستم ستيز است، خدايش عادل است نه ظالم، پيامبرش و امامش و قاضی و… همه و همه بايد عادل باشند و از ظلم به خدای خويش در حقالله و ظلم به همنوعان خود در حق الناس شديداً پرهيز داشته باشد. مبارزه با ستم و ستمگر در نگاه شهيد مظلوم، وظيفه سنتی و سابقهدار است، نه كاركردی جديد و متناسب با عصرجديد باشد. بله اين ويژگی در عرصه اجتماع و در دوره حاضر با مناسبات بين المللی، فضائي بوجود آورد كه آن ويژگي ريشه در عالمان دينی بروز و ظهور خيره كنندهاي داشته باشد. جلوداری علماء و مراجع در مبارزات ضد استعماری و نهضتهاي استقلال خواهانه، مبارزات ستم ستيزانه روحانيت شيعه با جلوداری و رهبری عالیترين مقامات روحانی و مراجع عالی قدر چندان زياد و روشن است كه نياز به ذكر نام آنها نيست.
در نگاه تاريخی – اجتماعی بايد گفت: مراجع فكری و عالمان دينی، پيش از آنكه «مرجع»، مردم باشند، «ملجأ» آنها بودند و چون در شرائط و سختیها پناهگاه مردم بودند، معلمان دين و دنياي آنها می شدند. طبعاً اينگونه است كه اگر مردم عالمان دينی را در هنگامه سختی و گرفتاری كنار خود يار و ياور خود نبينند، برای شنيدن حرفهای او در مقابله با انحرافات، گوش شنوائی نخواهند داشت. عالمان دين بايد همواره اين وصيت شهيد راه عدالت اميرالمؤمنين(ع) را آويز و آوازه گوش خود سازند كه «همواره دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد.»
وظيفه جديد
آيتالله بهشتي در جمعبندی شئون روحانيت پيش از نهضت امام خمينی، ميگويد: «تا سال 1341 نقش روحانيت در همينهايی كه عرض كردم، به اضافه تحصيل و تدريس در حوزهها خلاصه میشد.» 10
و «اكثريت قاطع روحانيت آنهايی بودند كه از سياست كناره گيري داشتند.» ورود به مقوله سياست و توجه به اوضاع سياسي چنان مخاطره آميز بود كه: «ورود به سياست همان و تنزل از درجه روحانيت همان!»
ايشان اما به نقش بیبديل امام خمينی اشاره میكند كه چگونه اوضاع را دگرگون كرد و قيام و روشنگری او نقطه عطفی شد در هويت يافتن «نقش جديد روحانيت»:
«سال 1341 يك روحاني جامع الشرايط كه در مكارم و ارزشهاي والای او جای سخن نبود، فقاهتش، علمش،عدالتش، اخلاقش، مهذّب بودنش، مدرس عالی مقام بودنش، همه جا زبانزد بود، آمد و اين تابلو،اين خاطره و يادبود نامطلوب دوره اعتزال روحانيت از نقش خلّاق سياست را، از بين برد.» 11
اسلام شناس بزرگ و فكور شهيد بهشتی «روحانی تمام عيار» را چنين توصيف ميكند:
«روحاني بايد اسلام رابيان كند، اسلام را تبليغ كند، به مردم خدمت كند، در متن جامعه بماند، موعظه كند، با انحرافات مبارزه كند، ولی مطلب به اينجا تمام نميشود، روحانی بايد پيشتاز و پيشگام در مبارزات سياسی گسترده، نيرومند… باشد،تا يك روحانی تمام عيار باشد. علی وار، حسين گونه، پيامبر وار باشد.» 12
او ميگويد روحانی چگونه میتواند خود را از مسئوليتهای سنگين سياسی و مبارزاتی بر كنار ببيند؟! روحانی بايد مرد سياست و مبارزه نيز باشد.
ايشان تصريح میكند: «آن شخصيت والايی كه توانست اين نقطه عطف تاريخی را برای تكامل نقش روحانيت در جامعه ايفا كند،امام بود.» 13
شهيد بهشتي در توضيح نقش روز آمد روحانيت میگويد: «روحانی بايد دائماً در فرهنگ معنوی و اخلاقی و سياسی و اجتماعی روز، حضور داشته باشد. روحانی اگر میخواهد در نقش امامت و پيشوايی،نقش ايفا كند بايد دو روز و سه روز و ده روز و يك ماه و يك سال هم از جامعهاش جلوتر باشد. بايد دور هم بنشينيد،بحث كنيد، كه مسئلهای كه فردا براي مردم مطرح ميشود كدام است تا ما امروز جواب آن را آماده كنيم.» 14
نكته پاياني
در پايان تأكيد بر اين نكته لازم است كه در پديده مهم و بينظيری كه با انقلاب اسلامی به رهبری امام خمينی بوقوع پيوست، شخصيت و انديشه امام خمينی، نقش و تأثير اول و بیبديلی داشته است، اما در مرتبه پس از امام و در ميان شاگردان و ياران او كه تربيت شده حوزه علميه قم در دوره اوج شكوفايی آن بدست عالیترين اساتيد و مربيان بودند؛ شهيدان مطهری و بهشتی جايگاه ويژهای داشتند.
دو اسلام شناس بزرگ، كه يكي طي دهها سال به تحليل و تبيين پرداخت، كه آن عظمت و تحول را بوجود آورد و ديگري در كنار كارهاي اساسي فكری و اهتمام كادرسازی براي ايجاد جامعه اسلامی، با نبوغ و خلاقيتي كه داشت در بوجود آوردن سازمان و ساختار نظام جمهوری اسلامی به مثابه يك معمار ماهر عمل كرد. نسل جديد شديداً نيازمند بازخواني اصول انديشه آنان است تا ادامه مسير را در عرصههاي گوناگون با آن «انديشه معيار» بسنجند و كجيها را به راستی و افراط و تفريطها را به اعتدال و غفلتها و انحرافات را به صراط مستقيم اسلام نابي برگرداند كه عالمانی چون امام خميني، آيتالله بروجردی و علامه طباطبائی مفسر آن و شهيدانی چون مطهری و بهشتي سخنگوی توانا و با كفايت آن بودند. و روشن است كه اين مهم و ضرورت بيشتر بايد در عمل نسل اول و دوم نهضت و انقلاب ديده شود، چرا كه: «دو صد گفته چو نيم كردار نيست!»
پاورقیها”
- بحثی درباره مرجعتيت و روحانيت ص 153
- همان، ص 142
- همان
- همان، ص 155
- ولايت، رهبری، روحانيت، ص 338
- همان – ص 336
- ولايت، رهبری، روحانيت، ص 294
- همان، ص 296
- همان، ص 297
- همان ص 301
- همان، 302
- همان
- همان
- همان
*آيتالله بهشتی در تبيين هويت روحانيت بر اين عقيده است كه «علم» و «تقوا» دو ركن اصلي روحانيت هستند و عدم توجه به اين صفات محوری و هويت بخش را انحرافی بزرگ ميداند
* متفكر شهيد آيتالله بهشتی: در اسلام و فرهنگ اصيل اسلام ما روحانی و روحانيت نداريم، آنچه در فرهنگ اصيل داريم، عالم است، عالم متعهد آگاه، فقيه، اسلام شناس، اسلام دان
* روحانيت اگر سرمايه اخلاق و تقوای وافری نداشته باشد، نه توفقيات الهی چندانی نصيب او خواهد شد و نه مردم مسلمان اعتماد و اطمينان لازم را به آنها خواهند داشت
* عالم واقعی دنيا را جاي ساختن و آخرت را جاي بهرهور شدن میبيند و بر همين اساس در راستاي وظايف دينی خود، بر خود لازم ميداند كه گره از مشكلات مردم بازكند و از خدمت به آنها مضايقه نكند
* اگر خطر التقاط با جهاد علمی و روشنگری عالم رباني مانند آيتالله مطهری برطرف شد، امروزه در مقابل سيل بنيانكن سطحی نگری و عرفانهاي كاذب بريده از خدا و مذهب نيز، نيازمند عالمان مجاهدی هستيم كه با شناخت درست زمان و نسل نو به اين وظيفه مهم قيام كنند