سید علیرضا حسینی بهشتی
شهید بهشتی ویژگی های افراد مسؤول را برمی شمرد یعنی سپردن مسؤولیت ها به کسانی که زندگی شان نشان دهد پایبندی به اسلام برایشان از هر مسئله ای دیگر مهم تر است. سپردن مسؤولیت ها به کسانی که شیفتگی برای خدمت دارند نه تشنگی برای قدرت و در آن لیاقت و کاردانی مطرح است. مسئلة مهم دیگر، آزادی انتقاد از رهبران است که من عین این عبارت را از شهید بهشتی می خوانم: «هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی و تحت هیچ شرایطی عادی یا فوق العاده حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد.» اینها به اصطلاح فقهی، عنوان ثانوی برنمی دارد
شهید بهشتی ویژگی های افراد مسؤول را برمی شمرد یعنی سپردن مسؤولیت ها به کسانی که زندگی شان نشان دهد پایبندی به اسلام برایشان از هر مسئله ای دیگر مهم تر است. سپردن مسؤولیت ها به کسانی که شیفتگی برای خدمت دارند نه تشنگی برای قدرت و در آن لیاقت و کاردانی مطرح است. مسئلة مهم دیگر، آزادی انتقاد از رهبران است که من عین این عبارت را از شهید بهشتی می خوانم: «هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی و تحت هیچ شرایطی عادی یا فوق العاده حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد.» اینها به اصطلاح فقهی، عنوان ثانوی برنمی دارد.
موضوع بحثی که برای این همایش انتخاب کردهام، دیدگاه شهید بهشتی است در مورد تضمنات تحزب و تشکیلات که یک بحث آسیبشناختی دربارة نهضتهای سیاسی و اجتماعی است. در میان ویژگیهای شهید بهشتی دو ویژگی بارز هست که میتوانم ادعا بکنم در میان معاصران ایشان کمتر دیده میشود. یکی از آنها رابطۀ منطقی و سازندهای است که بین عمل و نظر برقرار کردهاند. به این معنا که در عینحال که شهید بهشتی یک اندیشهورز است، پرسشهایی که در مقابل اندیشه قرار میدهد، پرسشهایی است که در میدان عمل با آن مواجه شده است. از طرف دیگر، در تمامی عمر درگیر تلاش جدی و سازمان یافته ای است تا یافتههای خودش را در میدان نظر محقق کند و به آنها جامۀ عمل بپوشاند. این را هم در ساحت زندگی فردی و شخصی و هم در ساحت فعالیتهای جمعی و اجتماعی ایشان میشود ملاحظه کرد. ویژگی دیگری که باز فکر میکنم در میان معاصران ایشان نادر باشد، این است که وقتی با اندیشههای شهید بهشتی مواجه هستیم و گفتارها، دستنوشتهها، یادداشتها و حتی سخنرانیهای عمومی که از ایشان باقی مانده را مطالعه میکنیم، می بینیم با یک اندیشۀ نظاممند، تفکر سیستماتیک و یک منظومۀ فکری سر و کار داریم، نه اظهار نظرها یا مباحث پراکندهای که ممکن است با یکدیگر تزاحم داشته یا در برخی اوقات احیاناً دچار تضاد هم باشد.
ادعا می¬کنم تا حدی که من به لحاظ مسئولیتی که دارم با آثار ایشان آشنا شده¬ام، هنوز بحثی را پیدا نکرده¬ام که با مباحث، مفاهیم و محورهای دیگر اندیشۀ ایشان سازگاری نداشته باشد. البته در اندیشۀ ایشان تغییر و دگرگونی هست و با گذشت عمر، با اندیشه¬های متکامل¬تر روبرو هستیم، اما در همان مراحل متکامل هم، سازگاری و انسجام میان افکار و اندیشه¬های ایشان بارز است. فکر می¬کنم اگر ما این دو را به عنوان مفروضات بحثی که امروز می¬خواهم ارایه کنم در نظر بگیریم، بتوانیم آنچه که در دنبالۀ بحث مطرح می¬کنم را به عنوان یک فرضیه اثبات کنیم.
شهید بهشتی در مباحث مختلف در جاها و مناسبت¬هایی که پیش بیاید (حتی در مباحث تفسیر قرآن ایشان که امیدواریم در آیندة نزدیک در مجموعۀ تفسیر قرآن ایشان منتشر بشود) ، گونه¬ای آسیب-شناسی نسبت به نهضت¬های سیاسی و اجتماعی مسلکی و ایدئولوژیک دارد. اما شاید دو اثر از میان آثار ایشان در این زمینه برجسته¬تر باشد که دوستانی که مایل هستند مطالعۀ بیشتری داشته باشند را به این دو اثر ارجاع می¬دهم: یکی بحث «سه گونه اسلام» و دیگری بحث «مراحل اساسی یک نهضت» که خوشبختانه هر دو منتشر شده است.
در بحث اول ایشان اینطور بحث می¬کند که وقتی به ابتدای نهضت اسلام نگاه می¬کنیم، با دو نوع اسلام روبرو هستیم: «اسلام راستین»، اسلامی که ایمان¬آورندگان به آن، آمادگی فداکاری با جان و مال و آبرو برای تحقق آرمان¬های آن را دارند. بعد از گسترده شدن نهضت اسلام با نوع دیگری از اسلام روبرو هستیم و آن «اسلام مصلحتی سیاسی تابعیتی» است. عنایت دارید که هرچه اسلام گسترش پیدا کرد بعدها مشخص شد که گفتمان اسلامی، گفتمان پیامبر (ص)، حاکم شده و تجلی پیدا کرده است و مدینه النبی به عنوان یک قدرت حذف ناشدنی مطرح شده است. طبیعی بود که طوایف و قبایل عرب به تدریج به عنوان یک قدرت برتر به آن گردن بنهند و ایدئولوژی آن نهضت و محتوای آن گفتمان را به عنوان گفتمان خودشان بپذیرند.(همان، ص27)
این گونه اسلام توسط اعراب با هدف استفاده از مواهب قدرت حاکم پذیرفته می¬شود. به خصوص بعد از دهۀ سوم تاریخ اسلام به این سو، ما با نوع دیگری از اسلام روبرو هستیم که شهید بهشتی نام آن را «اسلام اقلیمی» می¬گذارد یا همان چیزی که ما به آن می¬گوییم اسلام شناسنامه¬ای. یعنی پدر و مادر ما مسلمان بودند و ما به تبع آنها آن را پذیرفته¬ایم.(همان، ص25)
شهید بهشتی در این جا نکته¬ای دارند که با وجود این که ارتباط مستقیم به بحث حاضر ندارد اما حیف است آن را مطرح نکنم و آن اینکه، خطاب به تشکّل¬های دانشجویی در اروپا، (در هر دو بحث¬ که به فاصلۀ قابل توجهی صورت گرفته) اشاره می¬کنند که به عنوان یک وظیفه، تشکّل¬ها وظیفه دارند این مسئله را در دستور کار خودشان قرار بدهند که این اسلام اقلیمی را در نسل جوان و نوجوان ما به اسلام راستین تبدیل بکنند و همت کنند تا چنین تحوّلی به وجود بیاید.
ایشان در همین بحث به گروه¬بندی گروندگان به نهضت¬های مسلکی اشاره دارند که به علت ضیق وقت مجبورم خیلی سریع از آن رد بشوم تا آن مطلب که نتیجۀ این مباحث هست را بتوانم بیان بکنم. اولین گروهی که معمولاً به نهضت¬های اجتماعی می¬پیوندند جستجوگران راستین حق¬جوی حق-پویی هستند که دلشان برای یافتن حق و عشق به حق می¬تپد. اینها به راستی گمگشته¬ای دارند، گمشده-ای دارند، و برای یافتن آن گمشده است که سراغ نهضت¬های اجتماعی و مسلکی می¬روند. گروه دوم گروهی هستند که از وضعیت موجود ناراضی هستند. به هر دلیلی ناراضیان از وضع موجودند و به دنبال تغییر هستند چون می¬دانند هرچه که پیش آید بهتر از وضع کنونی است. اما هیچگونه آرمان و برنامه¬ای برای چیزی که می¬خواهند به آن برسند ندارند.
سومین گروه افرادی هستند که از شرایط موجود نه تنها ناراضی هستند بلکه دنبال گمشده¬ای هستند، و در این گروه جاه¬طلبان زیادی پیدا می شوند که در وضع موجود پست، مقام، قدرت، ثروت، مکنت، احترام، آبرو یا شأن اجتماعی خاصی در اختیار ندارند و از این فرصت به وجود آمدن یک حرکت اجتماعی استفاده می¬کنند تا شاید به آن دست پیدا بکنند.
گروه چهارم فرصت¬طلبانی هستند که در صدد آماده خوری از زحمات دیگرانند. یعنی می¬بینند گروهی راه افتاده¬اند، تلاش کرده اند و زحمتی کشیده¬اند و گویی این نهضت اجتماعی دارد به جاهایی می¬رسد و ممکن است قدرتی به دست بگیرد و در این زمان به آن حرکت اجتماعی می¬پیوندند تا اگر سفره¬ای پهن شده، احیاناً بتوانند از غذای آماده¬ای که دیگران تلاش کردند به وجود آوردند، بهره ببرند.
گروه پنجم هم توده¬هایی هستند که در پی زندگی آرام و روزمره هستند، برای آنها مهم این است که زندگی اجتماعی وضعیت سامانمندی داشته باشد تا بتوانند در آن به حیات خودشان ادامه بدهند.
شهید بهشتی همچنین یک گونه¬شناسی در مورد مراحل اساسی یک نهضت دارد که توجه به آنها خیلی مهم است. باز من خیلی سریع از اینها رد می¬شوم و در صورتی که دوستان تمایل داشته باشند لطف می¬کنند به آن مطالب اصلی مراجعه¬کنند.
ایشان اولین مرحلۀ یک نهضت را، مرحلۀ پیدایش ایدۀ جدید و عرضۀ آن می¬داند و دربارة ویژگی¬هایی که یک نهضت موفق باید داشته باشد، به پیوند با شرایط زمان و مکان اشاره می¬کند، یعنی فهم شرایط زمان و مکان و توانمندی در تبیین مسائل اساسی.
مرحلۀ دوم را مرحلۀ شکل¬گیری هستۀ اولیه طرفداران می¬داند که در آن جلب افکار و افراد از طریق عرضۀ عمومی و ایدۀ جدید و جلب افراد مستعد از طریق تماس¬های رو در رو و نزدیک صورت می پذیرد. این کاری است که پیامبر اکرم (ص) هم در نهضت اسلام انجام داده¬اند. در این مرحله، وظایف اعضای هستۀ اصلی یک نهضت را در این سه مورد مشخص مطرح می¬کند: اول جستجوی افراد و گروه¬های جدید که با پیوستن آنها حد نصاب لازمی از نیروهای فکری و اجرایی برای شروع مرحلۀ سوم به دست بیاید. دوم کاوش دربارۀ نقطۀ شروع و انتخاب مناسب¬ترین شرایط زمانی و مکانی برای تحقق بخشیدن به ایدۀ جدید. سوم، تحقیق دربارۀ جزئیات نقشۀ راه، یعنی این که به هرحال این نهضت می¬خواهد به کدام سمت حرکت بکند.
در مرحلۀ سوم یعنی مرحلۀ تحقق بخشیدن به ایدۀ جدید هم شهید بهشتی اصولی را برمی-شمرد. اول اینکه در این مرحله اگر آرمان¬های یک نهضت بخواهد تحقق بخشیده بشود لازم است افراد و نیروها به حد نصاب رسیده باشند، نوعی پیوستگی تشکیلاتی توأم با انضباط تشکیلاتی (که در ادامۀ بحث اشاره خواهم کرد که منظور ایشان چیست) به وجود آمده باشد و کادر کافی رهبری به وجود آمده و به حد نصاب رسیده باشد، یعنی نیروهایی که بخواهند درگیر بشوند و در واقع در صف¬های اول قرار بگیرند، و آمادگی برای حل مسائل نهضت، مسائلی که چه در درون این نهضت به وجود می¬آید چه در خارج از آن.
مرحلۀ چهارم مرحلۀ استقرار است. یادآوری می کنم که این سخنرانی در سال هزار و سیصد و چهل و هشت ایراد شده یعنی سال ها پیش از انقلاب. این را می¬خواهم عرض کنم که در واقع نوعی روشن¬بینی در مورد راهی که شهید بهشتی می¬خواهد طی بکند در این مباحث به خوبی آشکار است. در مرحلۀ استقرار باید مسئلۀ تأمین صلح، آرامش و امنیت و آمادگی در مقابل تهدیدهای خارجی صورت بگیرد. مرحلۀ پنجم، انتقال ایدۀ جدید به جوامع دیگر است. به هر حال این یک مسلک، یک راه، یک شیوۀ جدید و یک گفتمان جدید است که دارد ارایه می¬شود، آن هم از طریق یک جامعۀ نمونه، حتی اگر این جامعۀ نمونه، جامعۀ نمونۀ کوچک باشد. اشاره می¬کنم به بحث جامع شهید بهشتی در کتاب بایدها و نبایدها (امر به معروف و نهی از منکر) که به کثرت تبلیغ زبانی شدیداً انتقاد می¬کند و تأکید می¬کند بر اینکه ما بایستی باز گردیم به آن جهتی که با تبلیغ عملی، اسلام را تبلیغ بکنیم.
بهترین راه از دیدگاه شهید بهشتی ساختن یک جامعۀ نمونۀ کوچک بر اساس آیین مقدس اسلام است. فعال نگه داشتن مشارکت و حضور فعال مردم هم در واقع باز از مسائلی است که باید در این مرحله به آن توجه داده بشود. شهید بهشتی بطور مکرر در سخنرانی¬های بعد از انقلاب اشاره می-کنند که مبادا مردم فکر کنند که انقلاب کرده¬اند و حالا باید بروند دنبال زندگی خودشان. من به سهم خودم فکر می¬کنم که از آسیب¬های مهم این است که در هر مرحله¬ای از نهضت و انقلابمان در سی سال گذشته، مثلاً در هر انتخابات، از فردای روز انتخابات مردم فکر می¬کنندکه وظیفه از آنها ساقط شده و به کناری می¬روند و از مشارکت و نظارت فعال پرهیز می¬کنند، هرچند این هم یک واقعیت انکارناپذیر است که باید زمینۀ این مشارکت فعال هم حتماً فراهم بشود.
حالا باید توجه داشت که این دیدگاه نسبت به آسیب¬شناسی نهضت¬ها پیامدهایی به دنبال دارد که مجبور هستم خیلی سریع از آن عبور کنم و بحث¬های مفصلی دارد که بایستی هر کدام تشریح بشود. اولاً دربارۀ ضرورت کار دسته جمعی، ایشان بحث¬های مفصلی دارد و توجه دادن به اینکه در فرهنگ ما، در هیچکدام از مراحل و در هیچکدام از نهادهای اجتماعی، تشویق و تربیت برای کار جمعی صورت نمی¬گیرد. واقعیت این است که در خانواده، مدرسه، دانشگاه، محیط کار و در هیچ کجا تشویق به کار دسته جمعی نمی¬شویم و بلکه گاه ممکن است از فعالیت جمعی جلوگیری هم بشود. باید روی این مسئله تأکید بشود و فرهنگ کار دسته¬جمعی گسترش پیدا کند. استمرار نهضت¬ها از طریق رهبری¬های گروهی غیر مبتنی بر فرد می¬تواند صورت بگیرد و اگر نهضت¬ها بخواهند فردمحور باشند و متکی به فرد باشد دچار فراز و نشیب¬ها و احیاناً سقوط و اضمحلال خواهند شد.
پرهیز از حرکت¬ها دیمی و توجه به برنامه¬ریزی و اقدامات بلند مدت، پایبندی به اهداف، اصول و لوازم کار تشکیلاتی، چهار موضوعی هستند که می توان بعنوان تضمنات کار تشکیلاتی مطرح کرد که اینها را فهرست¬وار خدمتتان عرض می¬کنم:
هدف هر تشکیلاتی از دیدگاه شهید بهشتی (چه حزب جمهوری اسلامی و چه تشکّل های ما قبل آن)، ایجاد یک جامعۀ نمونۀ اسلامی است. رهبری این احزاب و تشکّل ها باید از درون تشکیلات به وجود بیاید نه اینکه از بیرون به آن تحمیل بشود. پاسداشت استقلال و سلامت در تأمین منابع مالی که شهید بهشتی بطور مکرر به آن اشاره می¬کند و رکن مهم آن تکیه بر خرده توان¬ها است. یک نمونۀ تاریخی آن صندوق کمک به فلسطین است که در اتحادیۀ انجمن¬های اسلامی دانشجویان خارج از کشور و با اهدای مبالغ بسیار ناچیز شکل گرفت. نظارت مداوم و مستند بر کاردکرد تشکیلاتی، گردش مسؤولیت¬ها بر اساس شایستگی در تشکیلات، توجه به ارتقای کیفی و محتوایی سازمان تا مبادا احزاب و سازمان¬ها به تدریج به لحاظ کیفیت افول بکنند، تبادل مستمر تجارب و روزآمد سازی باز از نکاتی است که شهید بهشتی در این مباحث بطور مفصل به آن اشاره می¬کند.
شناسایی در جهت و پرورش استعدادها؛ که من می¬توانم ادعا بکنم مهم¬ترین هدف شهید بهشتی از تشکیل حزب جمهوری اسلامی همین مطلب بود تا از طریق آن، نیروها کشف و جذب بشوند و پرورش پیدا بکنند و به یاد داریم در طول همان سال¬هایی که حزب جمهوری اسلامی فعال بود چه نیروهای ارزشمندی که با تجربه¬هایی که در این حزب به دست آورده بودند و شناختی که نسبت به آنها پیدا شده بود، توانستند در موارد لازم در مناصبی قرار بگیرند و خدماتی ارزنده ارایه بکنند.
و بالاخره پایبندی به اصول کار تشکیلاتی. دربارة مسئلۀ انضباط تشکیلاتی که شهید بهشتی مطرح می کند این نکته را باید تذکر داد که اینجور نیست که یک عضو سادة تشکیلات، زیر چرخ¬های سنگین تشکیلات له بشود. اصالت آمیختۀ جمع و فرد که در همه جای اندیشۀ شهید بهشتی مورد تأکید است، این جا نیز مبنا قرار می¬گیرد. در ادامه ویژگی¬های افراد مسؤول را برمی¬شمرد یعنی سپردن مسؤولیت¬ها به کسانی که زندگی¬شان نشان دهد پایبندی به اسلام برایشان از هر مسئله¬ای دیگر مهم¬تر است. سپردن مسؤولیت¬ها به کسانی که شیفتگی برای خدمت دارند نه تشنگی برای قدرت و در آن لیاقت و کاردانی مطرح است. مسئلة مهم دیگر، آزادی انتقاد از رهبران است که من عین این عبارت را از شهید بهشتی می¬خوانم: «هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی و تحت هیچ شرایطی عادی یا فوق¬العاده حق ندارد آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد.» اینها به اصطلاح فقهی، عنوان ثانوی برنمی¬دارد. مسؤولیت طبقۀ آگاه¬تر در نقد اجتماعی مشفقانه که آن هم جزو این وظایف به شمار می¬رود. امیداوارم با توجه به وقت کمی که در اختیار داشتم توانسته باشم جغرافیای ذهنی و فکری شهید بهشتی را در این زمینه خدمتتان عرضه کرده باشم.
اللهم اجعلنا من جندک فان جندک هم الغالبون، واجعلنا من حزبک فان حزبک هم المفلحون، و اجعلنا من اولیائک فان اولیائک لا خوف علیهم ولا هم یحزنون. والسلام و علیکم و رحمته الله و برکاته.
باسلام و تشکر از محتوای بسیار عالی وب سایت
چه جوری می شه این سخنرانی ها رو دانلود کرد؟ لطفا این امکان رو قرار بدین تا بتونیم دانلودشون کنیم
از شهید بهشتی فیلمی نیست از سخنرانی هاشون من بعد از کلی گشتن تو یه سایتی دو تا فیلم کوتاه پیدا کردم از از سخنرانی ها و مناظراتشون در صدا و سیما. فیلم کامل این سخرانی ها رو دارین؟
با سلام و ادب.
تلاش می کنیم تا مانع موجود در راه انتشار و پخش فیلم های موجود از شهید دکتر بهشتی را برطرف کنیم تا مخاطبان عزیز و مشتاق به راحتی به این مجموعه دسترسی پیدا کنند. البته فیلم کامل سخنرانی ها در اختیار صدا و سیماست که علیرغم پیگیری فراوان تا این لحظه نسخه ای از آن به بنیاد نشر آثار شهید دکتر بهشتی ارائه نشده است.