اگر بپذيريم كه مجموعة حوزههاي ما سالها و يا دهها سال از قافلة زمان عقب هستند، پذيرفتني است كه شهيد بهشتي (ره) سالها و يا دهها سال از زمان خود جلوتر بود و اگر اين سخن درست باشد، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. او آرزو ميكرد كه روحانيت اسلام با حفظ تمام ارزشها و قداست و اخلاص و معنويت خود، دستكم ششصد سال (مقدار تقريبي جواني اسلام نسبت به مسيحيت) از حيث نظم و انضباط و داشتن سامان و سازمان، از تشكيلات كليسا جلوتر باشد، چه آنكه اسلام وقتي حكومت و تشكيلات داشت (قرن اول هجرت) كه مسيحيت از اين لحاظ صفر و زير صفر بود و افسوس ميخورد كه امروز آنها كجايند و ما كجا!
• نامة شهيدين: ضمن تشكر لطف كنيد نقش شهيد بهشتي در مدرسة حقاني سابق را تبيين فرماييد.
بسم الله الرحمن الرحيم
ذهن شهيد مظلوم آيتالله دكتر بهشتي (قده) در آسمان انسانيت پرواز ميكرد، لذا مناظري را كه از ديد غالب افراد مخفي بود او ميديد و به آيندههاي دور مينگريست. در كنار اين خصوصيت، در نوآوري و ابتكار نيز بسيار توانمند بود و لذا برنامهريزي مدرسه حقاني سابق از جمله آثاري بود كه از اين دو خصلت شهيد بهشتي يعني دورانديشي و نوآوري نشأت گرفت.
نقش شهيد بهشتي (ره) در اين حركتِ اساسي، نقش يك طراح و مهندس در مورد يك بنا و ساختمان بود، آن هم مهندسي كه نظارت بر عمليات اجرايي را خود عهدهدار است. او، هم طراح اين اين برنامه بود و هم بر حسن جريان آن دقيقاً نظارت داشت و اين نظارت حتي در زماني كه در آلمان به سر ميبرد ادامه داشت و از طريق مكاتباتي كه بين شهيد آيتالله قدوسي (ره) و ايشان صورت ميگرفت اعمال ميشد.
• نامة شهيدين: اصولاً مدرسة حقاني چگونه بنيان گذاشته شد؟
از قرار اطلاع و با توجه به مداركي كه در دست است، شهيد بهشتي (ره) در سال (1341 هجري شمسي) جمعي از نخبگان حوزه، و همفكرانه خود را به همكاري در اين امر، يعني تأسيس مدرسهاي در حوزه علميه قم دعوت كردند كه در آن اولاً: طلاب بر اساس گزينش به آن راه يابند. ثانياً: برنامة درسي آن كماً و كيفاً حساب شده و مشخص باشد و در راستاي وصول به اهداف بايسته و رسالتهاي حوزه در عصر و زمان حاضر تنظيم و زمانبندي شده باشد و ثالثاً: طلاب آن مدرسه در طول مدت تحصيل مشمول تزكية اخلاقي و تربيت صحيح اسلامي قرار گيرند. همفكران و همكاران شهيد بهشتي (ره) در اين زمينه با اندكي تقدم و تأخر در شروع همكاري عبارت بودند از: حضرت آيتالله مشكيني، مرحوم آيتالله رباني شيرازي، مرحوم آيتالله قدوسي، آيتالله مهدي حائري تهراني و آيتالله سيد مرتضي جزائري.
دو سه سال قبل از آن تاريخ رؤوس اين برنامه به اطلاع مرحوم آيتالله العظمي گلپايگاني (ره) رسيده بود و معظمله از آن استقبال كرده و مدرسهاي را كه تحت اشراف داشتند براي اجراي اين برنامه در ا ختيار گذاشته بودند، لكن پس از ايك تجربه كوتاه مدت مشخص شده بود كه از شرايط موفقيت اين حركت، استقلال كامل دستاندركاران و مجريان برنامه است، لذا به فكر تهيه جاي جديد و مدرسهاي ديگر افتاده بودند.
در تلاش براي تهيه مكان مناسب براي اجراي برنامه، مدرسه منتظريه كه در آن زمان نيمهساز بود و عمدتاً بودجه فردي خير، مخلص، مؤمن و با تقوا به حاج علي حقاني زنجاني – رحمتالله عليه – در دست ساختمان بود، شناسايي ميگردد مرحم حقاني به مقتضاي حسن نيت و صفاي باطني كه داشت با تمام وجود از اين درخواست استقبال ميكند و چندي بعد در عالم رؤيا ميبيند كه درختان ميوة بسياري در حياط مدرسه رشد كردهاند و همه، غرق در ميوههاي گوناگون و مرغوب ميباشند. اين رؤيا، عزم او را در همكاري و تلاش بيشتر براي تكميل بناي مدرسه جزم كرد. و ما شاهد بوديم كه آن پيرمرد روشن ضمير و با صفا چه جد و جهدي در پيشرفت امور ساختماني مدرسه داست و به آن به صورت يك آرزوي بزرگ و بيبديل نگاه ميكرد.
پس از شروع كار در اين مدرسه كه از اول سال تحصيلي 1341 به وقوع پيوست فرزندان محترم مرحوم حقاني، يعني حجتالاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين حقاني و تا حدي حجتالاسلام حاج شيخ حسن حقاني در پارهاي از تصميمگيريها شركت داشتند و آيتالله العظمي ميلاني (قده) مشروط بر اينكه نامش مطرح نباشد تأمين بودجة مدرسه را عهدهدار گرديد.
مديريت مدرسه را در دو سال اول حجتالاسلام والمسلمين محمد مجتهد شبستري و در دو سال دوم حجتالاسلام والمسلمين محمدعلي شيخزاده (ره) عهدهدار بودند و از سال تحصيلي 1345 آيتالله قدوسي (ره) شخصاً مديريت مدرسه را با عزمي راسخ و ارادهاي پولادين بر عهده گرفت كه اين مديريت تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي به طور مستقيم و تمام وقت و پس از آن تا لحظة شهادت آن بزرگوار (شهريور 1360) به طور غيرمستقيم ادامه داشت. در بخش عمدهاي از دوران 1345 به بعد آيتالله جنتي و در مقطعي از آن آيتالله مصباح يزدي – دامت بركاتهما – نيز در امر ادارة مدرسه و برنامهريزي آن، با دو شهيد بزرگوار بهشتي و قدوسي همكاري نزديك داشتند. ناگفته نماند كه حضرت امام خميني – قدس الله روحه الشريف – عنايتي خاص به مدرسه داشتند كه گوشهاي از آن عنايت و ارتباط را از مكاتبات رمزگونة شهيد قدوسي (ره) با معظمله در نجف اشرف و گزارشهاي مجمل و سربسته از وضع مدرسه به ايشان ميتوان فهيمد، مكاتباتي كه در آنها اشارت و پيامهايي از ناحية آن پيشواي بزرگ به دستاندركاران مدرسه ميرسيد و خبرهايي از آن به ما (طلاب مدرسه) درز ميكرد.
• نامة شهيدن: مدرسة شهيدين تا چه حدي به آرمانهاي و برنامههاي شهيد بهشتي پايبند است؟
«مدرسه شهيدين بهشتی و قدوسي (ره)» كه ادامة همان بنيان و برنامه ميشد و به دليل مشكلات خاصي كه براي ادامة كار در مدرسة منتظريه پيش آمد از سال 1363 به مكان ديگري منتقل شد. و از سال 1372 در مكان فعلي خود كه بخش اعظم زمين آن موقوفه است و ساختمان آن با بودجه مرحمتي رهبر معظم انقلاب آيتالله العظمي خامنهاي – مدظله العالي – احداث گرديده است استقرار يافت، تحت اشراف و نظارت عاليه سه تن از اعاظم حوزة علميه به كار ادامه ميدهد. دلگرمي و اميد همة دستاندركاران به اين است كه اين مدرسه حتيالامكان ادامهدهندة همان خط و روال باشد، هر چند واضح است كه به لحاظ دخالت فردي چون حقير در امور جاري مدرسه بايد گفت:
ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است
يادآور ميشود كه مدرسه در سال 1365 رسماً به ثبت رسيد و سه تن از حضرات آيات به طور ثابت به انضمام دو تن از طلاب دورة اول مدرسه به انتخاب خود آن طلاب، هيئت امناي آن را تشكيل ميدهند كه در حال حاضر برادر ارجمندم حجتالاسلام والمسملين آقاي محمدي عراقي و اينجانب اين عضويت را عهدهدار ميباشيم.
توصية بزرگان ذي دخل در امر مدرسه و تمام تلاش اينجانب اين است كه همان آهنگ و همان حال و هوا، در مدرسه ادامه يابد. اما اينكه چه مقدار تاكنون اين غرض حاصل گرديده است خدا ميداند و ديگران بايد قضاوت كنند.البته در اين محاسبه و قضاوت به ناشدنيهايي كه در ضمن بيت سابق به آن اشاره شد بايد توجه داشت. آنچه براي اين حقير مشهود و مبرهن است و فقط آن است كه اينجانب را سرپا نگه داشته، اين است كه دست عنايت حق تعالي و توجهات حضرت وليعصر – ارواحنان فداه – در ا مر مدرسه پيدا است و من اگر بخواهم به جزئيات آن اشاره كنم مثنوي هفتاد من كاغذ شود. اميد است همة كساني كه به هر نحو با اين معهد علم و ايمان و تقوا سروكار دارند اعم از مسئولين و كارمندان و اساتيد و طلاب علاوه بر توجهي كه به قداست كل حوزه و نظام طلبگي دارند به خصوصيات اين مدرسه و تبلور اخلاص در نشو و نماي آن توجه لازم را داشته باشند و قدرشناس اين امانت بزرگ و آغشته به خون دو انسان ملك سيرت باشند.
اينجانب شهادت ميدهم كه وضعيت در سطح بزرگاني كه بر مدرسه نظارت و اشراف دارند و در سطح اساتيد محترم، نيز همينگونه است. كما اينكه بر دستاندكاران امور جاري و كارمندان مدرسه نيز بحمدالله اخلاص مطلوبي حكمفرما است، بنابراين نوبت ما طلاب مدرسه است كه از اين خوان نعمت بهره ببريم و با اصلاح نيت و قصد قربت و تلاش و كوشش در راه تحصيل علم و فضيلت و تقوا، لحظهاي را از دست ندهيم و هر چه بيشتر و بهتر بر آمال پاك و آرزوهاي مقدس شهيد بهشتي (ره) و شهيد قدوسي (ره) كه چيزي جز پرورش يافتن عالماني دين باور و خدا ترس و وظيفهشناس و فاضل نيست، جامة عمل بپوشانيم. انشاءالله.
• نامة شهيدين: از ديد شهيد بهشتي، مهمترين رسالت طلاب و روحانيت چيست؟
شهيد بهشتي – رضوان الله تعالي عليه – از معدود شخصيتهاي وصفناپذير است و فضايل و كمالات او را فقط با أنس با او ميشد درك كرد و نه از راه شنيدن از ديگران. اگر ما بپذيريم كه حضرت امام – قدس سره الشريف – در بسياري از اعمال و اقوال خود ملهم من عندالله بود و مصداقي از «واصطنعتك لنفسي» شده بود، بايد گفت اين جمله حضرتش كه دربارة شهيد بهشتي فرمود: «بهشتي يك ملت بود براي اين ملت» از آن الهامات غيبي و الهي است كه بر قلب و زبان آن عبد صالح خدا جاري شده است و حقيقتاً شخصيت شهيد بهشتي از ظرفيت شخص و فرد به مراتب برتر و بالاتر بود و در يك جمله بايد گفت: «بهشتي بهشتي بود».
از جنبههاي والاي شخصيتي وي، وسعت ديده، همت بلند و جامع الاطراف نگري او بود و بر مسألة رسالت طلاب و روحانيت و حوزهها نيز از آن بلندا مينگريست. من با عرض پوزش به محضر بزرگان حوزهها و تقديم احترام به ساحت آنها عرض ميكنم اگر بپذيريم كه مجموعة حوزههاي ما سالها و يا دهها سال از قافلة زمان عقب هستند، پذيرفتني است كه شهيد بهشتي (ره) سالها و يا دهها سال از زمان خود جلوتر بود و اگر اين سخن درست باشد، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. او آرزو ميكرد كه روحانيت اسلام با حفظ تمام ارزشها و قداست و اخلاص و معنويت خود، دستكم ششصد سال (مقدار تقريبي جواني اسلام نسبت به مسيحيت) از حيث نظم و انضباط و داشتن سامان و سازمان، از تشكيلات كليسا جلوتر باشد، چه آنكه اسلام وقتي حكومت و تشكيلات داشت (قرن اول هجرت) كه مسيحيت از اين لحاظ صفر و زير صفر بود و افسوس ميخورد كه امروز آنها كجايند و ما كجا! او رسالت روحانيت اسلام را بارها و بارها در يك جمله خلاصه مينمود: «پيامبرگونه زيستن و پيامبرگونه كوشيدن» و اُشْهدالله كه او خود مصداق بارز و نمونة كاملي از اين معني بود.
فسلام عليه يوم وُلد و يوم استشهد و يوم يبعث حيّاً.
منبع: نامه شهیدین. سال اول. پیش شماره اول. تیر ماه 1375. صص 24 تا 27.