1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
گفتگو با دکتر فرشاد مومنی - بخش دوم

به آزاداندیشی و کرامت انسانی باوری عمیق داشت

مشروح مذاکرات مرحوم دکتر بهشتی با چریک هاي فدایی خلق یک نمونه تمام عیار از آن فضایی است که در نامه معروف علی بن ابی‌طالب به مالک اشتر از آن یاد می شود که هیچ کس مجبور نباشد در برابر نمايندگان اصلي حاکمیت با لکنت زبان صحبت کند و فکر می کنم انتشار آن نوار، امروز خیلی سودمند است كه نشان دهد در آن زمان، چه شرایط نورانی و آزاد و صادقانه‌اي حاكم بود

سایت نشر آثار و اندیشه های شهید آیت‌‌الله دکتر بهشتی- محمدرضا موحدی


از این سنخ رفتارهای ایشان، نمونه شخصی تر هم داشتید که همان حلاوت و مرام شهید بهشتی را برایتان نمایان می کرد؟

اوایل انقلاب جوان 24 – 25 ساله ای بودم
و خوب به قاعده سن و ميزان علم و تجربه‌ام خیلی بی پروا ، صریح و تند صحبت می کردم و البته همین نوع برخورد موجب شده بود که برخی افراد نزد شهید بهشتی از من گله يا شكايت می کردند. بعد خود دوستان به من می گفتند که شهید بهشتی اظهار لطف هایی به من داشت که یکی از آنها برایم خيلي جالب بود که ایشان گفته بود از فلانی ( بنده) خیالم راحت است زیرا آنچه در دلش می‌گذرد و آنچه بر زبانش جاری و آشكار می شود یک چیز است و از این بابت هرگز نگرانی نداریم. خیلی به من محبت داشتند. یک بار در همين فعل و انفعالات مسائلي رخ داد كه بسیار شرمنده شهید بهشتی شدم و فراموش نمی‌کنم. يادم هست که مسئولیت بخش دانش‌آموزی حزب جمهوری اسلامی را برعهده داشتم. قرار بود روزی مثلا یکشنبه براساس وقت ملاقات قبلي ساعت 4 بعد از ظهر خدمت ایشان برسم و داشتم کارهای روزمره را در اتاق دانش آموزی حزب انجام می دادم که یک دفعه ساعت حدود سه بعدازظهر دیدم درب اتاق باز شد و شهید بهشتی داخل شدند. حالا شرایط را در نظر بگیرید که من جوان 24 ساله و لیسانس نگرفته و شهید بهشتي را در نظر داشته باشید با همه بزرگی در عرصه اجتماعی و علمی و از همه مهم تر در مقام دبير كل حزب جمهوری اسلامی كه ناگهان و به صورت غيرمنتظره وارد اتاق شده به همه سلام کردند و خطاب به من گفتند که با شما یک کار خصوصی دارم. البته شهید بهشتی مظهر وقت شناسی و دقت بود، من با همان روحیه بی پروا که داشتم ساعت مچي خود را نشان دادم که قرارمان ساعت 4 بوده نه ساعت 3 و سپس گفتم که جلسه هم در اتاق شما برگزار می شود نه اینجا که پاسخ ايشان اين بود: بله می دانم اما يك کار خصوصی با شما دارم، اگر اشکالی ندارد در حیات قدم بزنیم و صحبت کنیم. همه متعجب مانده بودند که شهید بهشتي چطور با من کار خصوصی دارد! در داخل حیات شهید بهشتی به من فرمودند حق با شما بود قرار ما ساعت 4 است و البته به اعتبار شرایط خاص کشور، جلسه ای راس ساعت 4 برگزار می شود و از بیرون حزب بسیاری دوستان با اصرار شدید به من گفتند که در این جلسه شرکت کنم و ادامه دادند البته از نظر اهمیت جنبه هايی که دوستان روي آنها تاکید دارند با ايشان موافق هستم اما چون وقت من از قبل با شما تنظیم شده بود، خواستم از شما اجازه بگیرم!

به واقع از نحوه برخورد شهید بهشتی شرمنده شدم و طبيعي است آدم منقلب می شود. من جوان بودم اما وقتی چنین برخوردی را دیدم بی اختیار زدم زیر گریه و به شهید بهشتی گفتم که اگر می خواستید مرا ادب كنيد، اعتراف می کنم روی من کم شده و هر کاری صلاح می دانید، انجام بدهید و در همان حال که گریه می کردم، حرف می زدم. مرحوم بهشتی خطاب به من فرمودند شما متوجه شده ای که من با کسی اهل تعارف باشم یا با مجامله صحبت کنم؟ و ادامه دادند چرا فکر می کنی با شما طور دیگری رفتار می کنم، من با عمق وجودم این موضوع را مطرح کردم زیرا وقت متعلق به شماست و باید تعیین اختیار کنی. بعد من به ایشان گفتم هر طور صلاح می دانید عمل کنید و من هم توصیه دوستان را قبول دارم. بروید در جلسه شرکت کنید. دکتر بهشتی از من صمیمانه سپاسگزاری و تشکر کردند و بلافاصله دفترچه یادداشت روزانه خود را باز کرده و سه روز بعد را آوردند و فرمودند که الان حق تعیین قرار بعدي و زمان مشخص آن با شماست، هر ساعتی برای خود مناسب می دانید بفرماييد تا یادداشت کنم و ساعتی را بر اساس کارهای آن زمان تعیین کردم و ایشان نوشت و خداحافظی کرد و رفت.

بگذارید خاطره ای دیگر بگویم تا به عظمت و بزرگ منشی و وسعت و عمق انديشه‌هاي شهید بهشتی پی ببریم.

در سال 1359 در دفتر سیاسی و واحد دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی مسئولیت داشتم. یک روز برادر ارجمندم جناب آقاي دكتر سيد محمدرضا بهشتی که به عنوان قائم مقام دفتر سياسي حزب فعالیت می‌کردند به اعتبار مسئولیتم نواری را در اختيارم قرار دادند که حاوی متن مذاکرات فرخ نگهدار رئيس چریک‌های فدایی خلق با شهید بهشتی بود. دکتر بهشتی به فرزند برومندشان توصيه فرموده بودند كه در نحوه استفاده از نوار مزبور دقت كافي اعمال گردد که اعتماد افراد غیر مسلمان به ما و به خصوص به شخص خودشان به عنوان يك مسئول طراز اول نظام جمهوري اسلامي كه یک سرمایه بسیار بزرگ و ارزشمند است، مخدوش نشود، به همين خاطر هنگام تحويل نوار به اينجانب تصريح كردند شما در چارچوب مسئولیت خود از مفاد این مذاکره مطلع باشید و البته این موضوع انعکاس عمومی پیدا نکند. من آن نوار کاست و مشروح مذاکرات را با دقت گوش کردم، موضع گیری ها، مطالبات و خواسته های فرخ نگهدار به خوبی مشخص شده بود و باید بگویم مشروح مذاکرات مرحوم دکتر بهشتی با چریک هاي فدایی خلق یک نمونه تمام عیار از آن فضایی است که در نامه معروف علی بن ابی‌طالب به مالک اشتر از آن یاد می شود که هیچ کس مجبور نباشد در برابر نمايندگان اصلي حاکمیت با لکنت زبان صحبت کند و فکر می کنم انتشار آن نوار، امروز خیلی سودمند است كه نشان دهد در آن زمان، چه شرایط نورانی و آزاد و صادقانه‌اي حاكم بوده و همچنان كه مكرر ذكر شد ما نمونه‌هاي بيشماري از اين شواهد را در آن ايام دیده ایم. با کمال تاسف، دوستی که سردبیر مجله ای بود و از موضوع مذاکرات مطلع شده بود از دوستی با من سوء استفاده کرد. به این معنا که از موضع رفاقت و اینکه تحصیل کرده رشته علوم سیاسی بود با اصرار خواست نوار را به ایشان بدهم. این فرد سردبیر مجله پر سروصدایی بود و از او خواستم توجه كند كه اين امانت را براساس چارچوب مطرح شده از سوي شهيد بهشتي مورداستفاده قرار دهد و با تاکید گوشزد کردم و صراحتا قول گرفتم که از این نوار فقط استفاده شخصی کند و مشروح مذاکرات را مطبوعاتی نکند، اما با کمال تاسف دوست مزبور نقض عهد كرد و این کار را انجام نداد و متن کامل نوار را در مجله با فاصله اندکی منتشر کرد. با کمال تاسف باید بگویم که شرمندگی خودم را آن روز برابر شهید بهشتی هرگز فراموش نمی کنم تا چند سال پس از شهادت دکتر بهشتی حاضر به دیدار این فرد نبودم. می خواهم بگویم شهید بهشتی پس از این ماجرا توضیحات من را شنید اما یک بار هم از من گلایه نکرد و با اینکه می دانستم شهید بهشتی چقدر از اين مساله ناراحت بودند، اما وقتی که برايشان روشن شد قربانی اعتماد به یک دوست شدم در هیچ جلسه‌‌ای حتي خصوصی هم از من سؤالی نکردند. البته مسئله را برای فرزند برومند ايشان هم توضیح دادم و شهید بهشتی به هیچ عنوان به روی من نیاورد. انگار که اتفاقی نیافتده بود.

این موضوع تبعاتی هم برای آیت الله بهشتی داشت؟

من تبعات را دنبال نکردم، یقینا برای طیف همفکران فرخ نگهدار در جمع خودشان تبعات داشت و حتما برای شهید بهشتی هم تبعات داشته چون خواسته فرخ نگهدار برگزاری جلسه به صورت محرمانه بود و البته چون شهید بهشتی از من هم در باب انتشار این موضوع سؤالی نکردند طبیعتا من هم موضوع را پیگیری نکردم.

نتیجه ای که از این نوع برخورد شهید بهشتی به دست می آید گواه چه مطلبی است؟

الان در عصر دانایی، با انقلاب‌هاي اساسي در همه عرصه‌هاي علوم و از جمله دانش مدیریت روبرو هستیم، مثلا سیستم سازماندهی امور ما بعد از الگوي فردريك تیلور یعني الگوي سلسله مراتبي به الگوي افقی و تخت تبدیل شده است و گفته می شود این سیستم مدیریتی مربوط به سال-های اخیر يعني پس از انقلاب دانايي است، برای من جالب است اگر يك متخصص مدیریتی راهنمایی کند که این طرز برخورد یک انسان مسلمان تمام عيار همچون شهید بهشتی در آن اندازه از سطوح علمي و مديريتي از نظر مادی و معنوی با یک جوان دانشجوی سطح لیسانس كه از نظر تشكيلاتي هم زير دست ايشان محسوب مي شد، چگونه قابل تفسیر است. الان ممکن است برخی افراد این نوع برخورد را داشته باشند اما چنین برخوردی چشمگیر نیست. باید بگویم موضوع پیش آمده بین من، شهید بهشتی و خدا بود، اینکه موضوع از سوی ایشان برای من توضیح داده می شود و از من می خواهد که اجازه دهم زمان تعيين‌شده از قبل كه با تحليل و تفسير ايشان حق مشخصي در آن داشته‌ام، تغيير كند و در ادامه تلقي اين باشد كه برای تعیین وقت بعدی اين حق من است كه درباره زمان آن جلسه نظر بدهم، همه این رفتارها نشانه صداقت و سلامت نفس ایشان بود. در شرایط کنونی چنین جلوه های نورانی را در مناسبات تشکیلات اسلامی كمتر مشاهده می کنیم اما ما این مسایل را بارها در اوایل انقلاب دیده بودیم و فکر می کنم دیگر اتفاق نمی افتد. باید بگویم وقتی خداوند به بنی آدم کرامت داده است ما این کرامت را به واقع در مناسبات با شهید بهشتی لمس می کردیم و بین قول و فعل ایشان اصلا شکافی مشاهده نمي‌شد.

اینقدر جلوه های زیبا از اين قبيل در دوره مسئوليت ايشان در حزب جمهوری اسلامی داشتیم و در جلسات خصوصی با شهید بهشتی و يا در جلسات منزلشان می دیدیم که قابل توصیف نیست. واقعا شهید بهشتی چه کسی بود که ما را شیفته خود کرد؟ در آن زمان به دلیل ارتباط با شهید بهشتی از مسلمان بودن خود احساس غرور و افتخار می کردیم. اين يك واقعيت غير قابل كتمان است که شهید بهشتی به عنوان یکی از مقتدرترین چهره‌هاي سياسي و ديني ایران این همه زیبایی و عظمت را خلق کرده است و امروز فقدانش بيش از هر زمان محسوس است.

یکی از مسائلی که برقراری ارتباط ما با نسل جوان را خیلی دشوار کرده این است که به اسم اسلام، به اسلام جمهوری اسلامی صحنه‌هایی زیبا و واقعه هایی رویایی را با چشم خودمان دیده ایم و چون نمی توانیم خیانت در امانت يا كتمان شهادت و انكار آنچه به شكل واقعي رخ داده، بکنیم و خود را به ندیدن بزنیم از اصل نظام جمهوری اسلامی دفاع می کنیم و نسبت به نارسایی ها نقد می کنیم، نقد مشفقانه و مصلحانه گفته و مكرر با تلاش هاي منطبق با اخلاق و علم خواسته و تلاش می‌شود که زنگارها کنار بروند و جلوه های زیبا و نوراني تجربه زندگي در يك فضاي به معناي دقيق كلمه اسلامي برای علاقه مند کردن افراد آشکار شود.

در موضوع تشکیل حزب جمهوری اسلامی نحوه تعامل و برخورد شهید بهشتی با افراد چگونه بود؟

از این جلوه ها در دوره فعاليت شهید بهشتی به عنوان مسئول حزب جمهوری اسلامی زیاد است. در آن زمان که حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد ما در کمیته استقبال از امام (ره) بودیم، به یاد دارم شهید بهشتی جلسه ای با حدود 30 نفر از دوستاني كه به واسطه افراد بزرگواري چون شهيد اجاره‌دار، شهيد جواد مالكي، شهيد اصغر زماني و شهيد قاسم درويش با ايشان ارتباط و همكاري داشتند، برگزار کردند و با ذكر خير از دوران قبل كه با يكديگر همکاری نزدیک داشتیم، ایشان فرمودند به جمع بندی رسیدیم که حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کند و جمع شما با هم در داخل حزب مسئولیت بگیرید و شروع به کار بکنید. آن موقع دفتر حزب در کانون توحید بود سپس محل سابق دانشکده الهیات در چهار راه سرچشمه، دفتر مرکزی حزب جمهوري اسلامي شد و تقریبا از همان زمان شروع به کار، روزی حدود 15 ساعت در کانون توحید کار می کردیم، در ادامه به سرچشمه آمديم. بعد از یک ماه کار، اواخر اسفند ماه بود که شهید بهشتی حسن اجاره دار را صدا کرده به ایشان فرموده بودند که شب عید به زودي فرا مي رسد و ما هنوز بابت فعالیت های افراد در حزب پرداختی نداشته ایم و نمی توانیم در آستانه عید كمك هزینه ای پرداخت نکنیم. شهید بهشتی چمدان کوچکی پر از اسکناس را به حسن اجاره‌دار تحويل داده و فرموده بودند که به صورت خصوصی کارکنان حزب را صدا بزند، این مساله را توضیح بدهد که هنوز ضابطه ای برای پرداخت حقوق وجود ندارد اما فعلا هر كس بر اساس میزان نیاز، هر قدر می خواهد از این پول بردارد بدون اینکه مدرکی ثبت بشود. از 5 نفر اولی که شهید اجاره دار صدا کرده بود چهار نفر به اندازه ای عصبانی شده بودند که به شهید اجاره دار حمله کردند گويي می خواستند کتکش بزنند، با این استنباط که تو با این پیشنهاد پرداخت پول به تمامی عشق و نیت خالصانه ما توهین کردی. شهید اجاره دار چهره شیرین و دوست داشتنی داشت و با لهجه شیرین قمی نزد دکتر بهشتی رفته و گفته بود که من را از این کار معاف کنید. حوصله دلخور كردن بچه‌ها و در آستانه کتک خوردن از دست دوستانم را ندارم. شهید بهشتی از یک طرف خوشحال شده بودند که در انتخاب افراد برای همکاری در حزب دچار اشتباه نشده بودند و افراد خالصانه رفتار می کنند و به خاطر خدا در کار اجتماعی مشارکت می کنند، اما به حسن اجاره‌دار گفته بودند که سریع جلسه‌اي در نماز خانه بگذار که همه را توجیه کنم. هر بار مساله مهم عمومی پیش می آمد شهید بهشتی همه را جمع می کردند و مسائل را بسيار صميمانه و صادقانه مطرح می کردند؛ شهید در آن جلسه با ابراز شادمانی از رفتار همکاران در حزب، از تمامی کسانی که از پیشنهاد دریافت پول بابت یک ماه تلاش طاقت فرسا برافروخته شدند تقدیر کرده و فرمودند: «عزیزان اگر بنا بود دوره فعالیت در حزب یک مدت کوتاهی باشد بعد بخواهیم حزب را تعطیل کنیم طرز برخورد شما منطقي و درست بود که پول نگیرید اما حزب جمهوری اسلامی را به نیت فعالیت کوتاه مدت تاسیس نکرده‌ایم و اگر بخواهیم بقاي حزب را شاهد بوده و با يكديگر همكاري مستمر داشته باشیم باید این اقدامات پایه های منطقی و قابل استمرار داشته باشد و اگر حداقل به اندازه پاداش، مالی وجود نداشته باشد، حزب دوام نمی آورد. ممکن است گفته شود فعلا به اندازه کافی پس انداز وجود دارد و پولی نمی خواهیم. در پاسخ به چنين شرايطي، ما به عنوان مسئول حزب وظیفه داریم کار را درست انجام بدهیم، ابتدا پول را بر اساس اعتماد متقابل و حق برداشت اختیاری پرداخت مي‌كنيم و پس از عید، ضابطه و معیارهای مشخص تعیین خواهیم کرد اما در شرایط کنونی مجبوریم به افراد پرداخت داشته باشیم، اگر کسی فکر می کند این رقم به هر میزان بیشتر از نیازهایش است، شماره حساب حزب جمهوری اسلامی را به افراد می دهيم و بدون اینکه به رخ کسی بکشید افراد مختار هستند خیلی خصوصی، مبلغ مازاد بر نياز خود را به حساب حزب برگردانید که از این بابت احساس بدهکاری نداشته باشیم. بعد از این سخن، شهید بهشتی ادامه دادند که ممکن است اشخاص این پول اضافه را داشته باشند و در ميان اقوام و آشنايان افراد نیازمندي را بشناسند که می توانند نیازهای آن اشخاص را مورد اولویت قرار دهند و البته خوشایندتر است که این کارهای اجتماعی انجام شود.

من تصور می کنم با اين مثال مشخص، راجع به الگوی مدیریت شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی و به رغم فضایی که به اعتبار انقلاب اسلامی در كشور ايجاد شده بود، مي‌توانيم درک کنیم که در چه فضای نورانی زندگی کردیم و این صحنه ها داستان نبود. نسل جوان این صحنه ها را ندیدند و امروز با چنین صحنه هایی خیلی فاصله معنی داری را مشاهده می کنیم. ما در برقراری ارتباط با نسل جوان از اين زاويه مشکل داریم، نسل جوان ما با درک واقعیت های کنونی نمی توانند متوجه شوند که در گذشته چه زیبایی هایی در ماه های اول و سال‌‌های اوليه بعد از انقلاب وجود داشته است. ما این نارسایی های موجود را در واقع یک چیز نامربوط و غیر اصیل می دانیم و وقتی با نسل جوان حرف می‌زنیم، تاکید داریم که بگوییم باید مسائل را به سمت همان اصالت‌ها بازگردانیم و زشتی و پلشتی ها و نارسایی‌ها را برطرف کنیم. طرح این موضوع برای طرفین دشوار شده است و امیدوارم که بنیاد نشر آثار شهید بهشتی بتواند از طريق ارائه تصويري منصفانه از آن ايام، یک حسن تفاهم بین نسل ها ایجاد کند و بتوانیم به سنت های اولیه انقلاب بر مبنای صراحت، شجاعت و صداقتی که حاکم بود، دست یابیم. البته در آن زمان کاستی هایی هم وجود داشت ولی این نورانیت های زیبا و گسترده بود که افراد را کاملا تحت تأثير قرار می داد.

آیا این رفتارهای شهید آیت الله بهشتی در محافل عام هم تاثیر گذاشته بود؟

بله کاملا. به یاد دارم که در آن فضای نورانی در تمام دستگاه های اداری مد شده بود که تابلویی بالای سر خود نصب مي‌كردند، با این عنوان که “برادر و خواهر من اشکالات شخصی من را به حساب مکتب من نگذارید” خیلی زیبا به نظر مي‌رسيد چرا که در درون خود پیام های بزرگی دارد که یکی از آنها این است که اسلام به معنای اشخاص نیست گرچه همه مسلمانان شرعا و اخلاقا و عقلا به تعبیری كه از راهنمایی ائمه به ما رسیده است، با پیروی از فرامين خداوند وظيفه دارند مايه زینت و افتخار دین باشند، اما اگر افراد چنین توفیقی نداشتند به معنی اشکال در اصل مکتب نیست. بنابراین، تلاش هایی لازم است و باید اتفاقات دیگری به صورت روش‌مند بیفتد تا براساس موازين جامعه شناسی توسعه زیر ذره بین قرار گرفته و ما بتوانیم از نتیجه های آن بهره مند شویم.

با این حال در شرایط کنونی در می یابیم که روش ها و رفتارها کانالیزه شده است، ارتباطات از آن اصالت و صداقتی که باید داشته باشد برخوردار نیست، شخصیتی همچون شهید بهشتی چگونه توانست به خوبی در ارتباط با افراد و خلق و خوی ایشان نظم و هماهنگی ایجاد کند؟

شهید بهشتی در کتاب «بایدها و نبایدها از دیدگاه قرآن» به نکته ای اشاره می‌فرمايد که نشان‌دهنده جايگاه و نقش و دایره و تاثیر محدود تبليغ دين با تكيه صرف بر حرف و كلام است؛ بنابراین باید به این محدودیت توجه کنیم كه از ديدگاه ايشان، عنصر اصلي تبليغ دين با ضريب اهميت بالاي 90 درصد عنصر عمل است در عين حال، اما نباید از همین تبلیغ زبانی با دايره تاثير محدود، به شرط آن كه ما را از اصل كار، يعني دعوت عملي فارغ نكند صرف نظر کنیم. از نظر شهید بهشتی، ضریب 90 درصدی در امر به معروف، به عمل مسلمانان نسبت داده می شود و جایگاه سخن در آن تنها10 درصد است. با روش شناسی شهید، اگر بخواهیم اعتماد عمومی را – چه در سطح افراد و چه كليت نظام اسلامی – برگردانیم، باید رویه ها و سیاست‌‌ها را تغییر بدهیم. با حرف زدن آبی گرم نمی شود، البته بدین معنی نیست که حرف زدن مطلقا بی تاثیر است اما اصل کار باید به ریشه هاي عملي نظام تصمیم گیری ها برگردد. باید هم راستا کردن قول و فعل مسوولان را با سیاست‌‌ها سرلوحه کارها قرار دهیم و از اندیشه های ژرف و کارساز شهید بهشتی مدد بگیریم که اعتماد عمومی برمبنای اسلام بازسازی شود.

در رفتار شناسی شهید بهشتی در بعد مدیریت جامعه چه فاکتورهایی دیده می شود که تاثیرگذار بوده است که اگر بتوانیم از آن الگو در جامعه کنونی استفاده کنیم، نتیجه بخش باشد؟

پاسخ دادن به این سؤال به انجام مطالعه دقیق وجدی برای یادآوری میراث شهید بهشتی در عرصه های نظر و عمل نیاز دارد، اما چندي قبل در یک صحبت عمومی این ایده را مطرح کردم که شهید بهشتي به عنوان يك اسوه و راهنماي عملي براي مسلمانان دارای جایگاه و منزلتی است که تکرار آن سیره از یکسری جنبه ها سهل و از جنبه های دیگر سخت است. سهل است چون ایشان به بدیهی ترین اصول زندگی فردی و جمعی انسانی و اسلامی پایبند بود، بزرگ شد. دکتر بهشتی صراحت و شجاعت مثال زدنی داشت، یعنی اینکه دروغ نمی گفت و دیگران را تا حد ممکن به دروغ نگفتن دعوت می کرد. ایشان خلف وعده نمی کرد و بقیه افراد را هم به اجتناب از نقض عهد دعوت می کرد. با عمل خود نشان می داد که نباید به حریم کسی تعرض و به شخصيت او جسارت يا توهین کرد و با تمام وجود با هتاکان برخورد شدید می کرد، اینها همگی بدیهات نظری و عملی و عقلی و دینی است. بنابراین تکرار روش و منش شهید بهشتی در مقام یک فرد به این اعتبار سهل است اما در عمل همه می دانیم کارهای امروزی ما اصلا درخور جامعه آرماني و موازين اخلاقي ادعايي ما نیست و باید علم و ایمان در عمل متجلی بشود. این امور به تربیت های سطح بالا نیاز ندارد، وقتی معضلات و مشکلاتی در عرصه اجتماعی بروز پیدا می کند مسئله خیلی پیچیده می شود و باید از طريق ترتیبات نهادی و نظام های پاداش دهی، شرایطی را پیش آوریم که ایده ها و آرمان‌‌ها زمینه بروز پیدا کند که کاری سخت است. تمهيد و فراهم‌سازي ابزار و لوازم نرم افزاري و سخت‌افزاري این کار در زمره زیر بنایی ترین اقدام‌ها براي مسلمانان در سطح خرد و براي حكومت در سطح كلان است و به روش شناسی مناسب، فهم روزآمد از اسلام و همگاني كردن فهم وظایف مسلمانان و سازماندهي مناسب نیازمند است، حتی در برخي زمينه‌ها به آثار قلمی و زبانی فوری احتیاج دارد. به گمانم برای پيشبرد آرمان‌هاي اندیشه اسلامی و نيل به توسعه ملی در ایران، روش‌شناسی و بنیان‌های فکری شهید بهشتی به غايت راهگشا خواهد بود و به همين خاطر يكي از ضروري‌ترين كارها آن است كه چارچوب كلي اين روش‌شناسي به خوبی ارائه شود و اگر چنين شود، برای جامعه حکم آموختن ماهیگیری به جای دادن ماهی به افراد را دارد، چون از طریق آشنایی با بنیان های روش شناختی، امکان تکثیر و بروز عینی دستاوردهاي عملي مورد انتظار فراهم می شود. این امر با همان ابعاد اهميت و ضرورتي كه دارد عملاً به حلقه مفقوده در کارهای سی ساله اخير تبدیل شده است و امیدوارم بنیاد حفظ و نشر آثار شهید بهشتی هر چه سریع تر یک تیم صاحب صلاحیت برای این مسئله زیر بنایی تشکیل دهد و تمرکز ریشه ای روی این موضوع داشته باشند که پس از بررسی روش شناسی در ساختن جامعه آرمانی مبتنی بر اسلام گام بردارد، پس از آن تربیت نیرو و پیگیری این آرمان یک وظیفه انسانی و اسلامی است. معتقدم بزرگ‌ترین مزیت ميراث انديشه‌اي شهید بهشتی، روش شناسی ایشان است و می توان با تکیه بر روش شناسی ایشان با سرعت غیرقابل تصوري به بهبودهاي معني‌دار درحرکت توسعه ای ایران دست پیدا کنیم که شرح و بسط این موضوع به زمان كافي و مناسب نیاز دارد.

در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی حرکات تند و افراطی در جامعه روی می داد و گفته می شد که حرکات به صورت سازماندهی شده از سوی حزب جمهوری اسلامی برگزار شده است، شما که عضو این حزب بودید واقعا چنین چیزی اتفاق افتاده بود؟

همه خاطرات، اسناد و مدارک، همچنین گواهي چهره های فعال و مسئول عضو حزب جمهوری اسلامی حكايت از آن دارد كه تا زمانی که شهید بهشتی زنده بودند، واقعيت ها حكايت از نادرستي ادعاهاي مزبور داشت و صميمانه مي‌گويم در حد اطلاعات اينجانب هم واقعيت غیر از چنین مسائلی بوده است. در آن زمان کارهای ناشایستی از سوی افراد مختلف طرفدار انقلاب سازماندهی می شد؛ اما من شهادت می دهم گرچه شايد افرادی به عنوان فرد از ميان اعضاي حزب در این زمینه ها برای به هم ریختن مراسم حزب توده، مجاهدین خلق و غیره همکاری می کردند اما اين مطلقا تصميم تشكيلاتي حزب نبود و تلخ تر اين كه همه اتهامات متوجه شهيد بهشتي مي شد در حالی که روح شهید بهشتی از این چیزها خبر نداشت و حتی یک بار هم ایشان صحبتی در مورد چنین اقداماتی نکرده بود، بلكه بارها دست زدن به چنين كارهايي را محكوم و تقبيح مي كردند اما به هر حال این تصور غلط و نسبت ناروا به حزب جمهوری اسلامی داده می شود. ولی در عمل شان شهید بهشتی و سیره عملی ایشان با آن تصورات که در بیرون به صورت بدگمانی، سوء ظن و دروغ پخش مي‌شد و بخش مهمي از اين اتهام‌زني جنبه سازمان يافته و هدفدار هم بود، نسبتي با واقعيت نداشت و هر كس كوچكترين آشنايي با شهيد بهشتي و فضايي كه ايشان بر حزب جمهوری اسلامي حاكم كرده بود، داشته باشد به روشني اين مطلب را تأييد خواهد كرد. ذکر خاطرات و برخوردهای شهید بهشتی در حزب جمهوری اسلامی نشان می دهد که ما در چه فضایی زندگی می کردیم. یک روز شهید بهشتی همه کارکنان دفتر مرکزی حزب را درمسجد جمع کردند و در آنجا اعلام کردند همه ما روزانه 10 تا 15 ساعت برای حزب کار می کنیم، اما امروز با یک صحنه ای برخورد کردم که در نظرم زیبا بود، حیفم آمد با شما در میان نگذارم و در این شادمانی سهیم نباشید. زمان این جلسه حول و حوش مرداد يا شهریور سال 1358 بود در شرایطی که حدود 7 ماه از عمر حزب جمهوری اسلامی می گذشت. ایشان ادامه داد در این شش ماه اخیر با پدیده هایی روبرو شدم که استثنایی والبته خیلی زیبا و خوش حال کننده است و این نکات به نظرم به جریان عمومی در حزب تبدیل شده است وهمه باید مطلع باشند. وقتی که مسئولیت تشکیلات را بر عهده گرفتم براساس شناخت و آشنايي قبلي افرادی را مسئول واحدهایی مختلف کردم از همان ماه دوم یا سوم با پدیده بسيار جالبي برخورد کردم، مسئولانی که خودم انتخاب کردم به صورت خصوصی به من مراجعه می کردند و می گفتند شما به اعتبار شناخت قبل از انقلاب به ما مسئولیت تشکیلاتی داده اید، اما در این چند ماهه مسئولیت کاری افرادی را شناسایی کرده ایم که از خود ما لایق تر هستند و ما می خواهیم مسئولیت را به این افراد بدهید و ما حاضریم زیر دست آنها کار بکنیم. دکتر بهشتی ادامه دادند چون تعداد موارد از این دست خیلی زیاد شده است برای من این جمع بندی را پیش آورده و با اطمینان می گویم مسئولان حزب خالصانه برای خدا کار می کنند، عنوان و مقام و این چیزها جایگاهی نزد آنها ندارد و این مهم است که امور خدایی هر چه بهتر جلو برود. بنابراین اینکه با تشخیص این افراد مخالف باشم همچنان آنها را شایسته تر می دانم و اینکه حاضر هستند زیر دست افراد دیگری کار کنند مایه افتخار است. من با اطمینان و با توجه به حاكميت گسترده این روحیه کاری می گویم کار در حزب را معادل تلاش در يك عبادتگاه در نظر بگیرید و حتي جا دارد به جای تعقیبات نماز، برای رفع مشکلات مردم در حزب کار کنید و ثواب چنين امري اگر بیشتر از ثواب تعقیبات نماز نباشد، کمتر هم نیست.

این یکی دیگر از صحنه های زیبایی بود که ما در آن زمان در کنار شهید بهشتی تجربه کردیم. البته بگویم که این رفتارها و زیبایی ها منحصر به حزب نبود. دوستانی دارم که در جهاد سازندگی مشغول خدمت بودند. از طرف شورای انقلاب شهید بهشتی مسئول نظارت بر جهاد بود، دوستانی که در جهاد سازندگي هم مشغول فعاليت بودند تعریف می کردند که از این صحنه ها به كرات در محیط کاری آنها اتفاق افتاده است و معلوم مي شد اين يك فضای نورانی و عمومی بوده است. خیلی زیبا، فوق العاده و البته الان باور کردنی نیست. مناسبات فعلی را می بینیم و قابل درک نیست اما ما به چشم دیده بودیم و به آن افتخار مي كنيم و به وي‍ژه به روح پر فتوح شهيد بهشتي درود مي فرستيم.


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها