بازرگان در بیمارستان آیتالله طالقانی اوین بستری بود و چنین نشان میداد که قدرت حرف زدن زیاد را ندارد. اطرافیانش تذکر دادند که با او زیاد صحبت نشود! رجایی به طرفش رفت و او را در بستر بیماری بوسید. از جمله حرفهایی که به او زد، یکی این بود که گفت: حالا با ماشین از اتوبان که میآمدم، یاد روزهای تشکیل نهضت آزادی افتادم. یاد روزهایی که مخفیانه به دیدار هم میآمدیم. یاد مبارزات گذشته برای اسلام. بازرگان با صدای گرفته و آرام، رو کرد به رجایی و گفت: انحصارطلبی بهشتی کار را به اینجا کشاند! کاش بهشتی دست از انحصارطلبی برمیداشت! از بیمارستان که خارج شدیم، رجایی، همان رجایی موقع ورود به بیمارستان بود. بدون هر گونه تغییر. نگاهش کردم و فهمید که چه میخواهم بگویم. گفت: تقصیری ندارد. به او هم این طور القا کردهاند که بهشتی انحصارطلب است.
به دنبال انتشار خاطرات مرحوم مهندس مهدی بازرگان از شهید دکتر بهشتی، یکی از مخاطبین دقیق و فهیم سایت، مطلب زیر را از خاطرات زنده یاد کیومرث صابری (گل آقا) درباره مهندس بازرگان و دیدگاه وی نسبت به شهید بهشتی برای سایت ارسال کرده که بی هیچ جرح و تعدیل و با سپاس از التفات و دقت ایشان، در اینجا منتشر می شود. لازم به تذکر است که باب این بحث و نشر و شرح خاطرات و دیدگاه های متنوع و مختلف درباره شهید بهشتی، به شرط رعایت امانت تاریخی و پرهیز از اسائه ادب و هتک حرمت و نشر غیبت و بهتان علیه دیگران، بخصوص غایبین در سایت نشر آثار آن شهید بزرگوار، آزاد و ممکن بوده و در زمره تعهدات ما نسبت به تداوم و زنده نگاه داشتن راه و مرام و روش تربیتی و اخلاقی و سیاسی شهید دکتر بهشتی است. بخشی از خاطرات گل آقا را در ادامه می خوانیم:
اوایل آذر ۱۳۵۹ روزنامهها نوشته بودند که «مهندس مهدی بازرگان» در بیمارستان بستری شده است. «بازرگان» یکی از آن چهارده نفری بود که در مجلس به نخستوزیری شهید رجایی رأی منفی داده بودند. «روزنامۀ میزان» ناسازگاری با دولت را روز به روز شدیدتر میکرد. نمایندگان وابسته به جناح نهضت آزادی در مجلس، به رأی مخالفی که به دولت رجایی در آغاز کار داده بودند، وفادار مانده بودند. و روابط عمومی، خبر بستری شدن بازرگان را به شهید رجایی داد. به محض اطلاع، آماده شد که به عیادتش برود. جوانترها، از اینکه در چنان موقعیتی به عیادت او میرود، ناراحت بودند. اعتقادشان بر این بود که خط بازرگان، مخالف خط دولت است و کارشکنیهایی هم از سوی جناح وابسته به او، در کار دولت میشود. نام بازرگان را از فهرست دوستان انقلاب حذف کرده بودند و میرفت که در سیاهۀ مخالفان ثبت کنند. مرا واسطه کردند. به اطاقش رفتم و جریان را به او گفتم. لبخندی زد و گفت: سالهای سلام و علیک من با بازرگان از سن این بچهها بیشتر است. عیادت از بیمار، شرط جوانمردی است. او عوض شده است، من که عوض نشدهام.
و به عیادتش رفت. بازرگان در بیمارستان آیتالله طالقانی اوین بستری بود و چنین نشان میداد که قدرت حرف زدن زیاد را ندارد. اطرافیانش تذکر دادند که با او زیاد صحبت نشود!
رجایی به طرفش رفت و او را در بستر بیماری بوسید. از جمله حرفهایی که به او زد، یکی این بود که گفت: حالا با ماشین از اتوبان که میآمدم، یاد روزهای تشکیل نهضت آزادی افتادم. یاد روزهایی که مخفیانه به دیدار هم میآمدیم. یاد مبارزات گذشته برای اسلام.
بازرگان با صدای گرفته و آرام، رو کرد به رجایی و گفت: انحصارطلبی بهشتی کار را به اینجا کشاند! کاش بهشتی دست از انحصارطلبی برمیداشت!
از بیمارستان که خارج شدیم، رجایی، همان رجایی موقع ورود به بیمارستان بود. بدون هر گونه تغییر. نگاهش کردم و فهمید که چه میخواهم بگویم. گفت: تقصیری ندارد. به او هم این طور القا کردهاند که بهشتی انحصارطلب است. او یک روز به خاطر این توهمی که برایش ایجاد شده باید به درگاه خدا استغفار کند!
یاد حرف امام میافتم که پس از شهادت بهشتی، در همین زمینه، چنین گفت: «خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصارطلب بودند و میخواستند بهشتی و امثال آنها را از صحنه خارج کنند.»
… از بزرگان نوشتم. این نکته را هم اضافه کنم که پس از درگذشت برادر وی، شهید رجایی از اولین کسانی بود که به بازرگان تسلیت گفت. شما فکر میکنید پس از شهادت دردناک شهید رجایی، آیا بازرگان به خانوادهاش پیامی داد؟
خانوادۀ مردی که شهادتش میلیونها تن را در ایران و جهان عزادار کرد، نیازی به پیام بازرگان نداشت، اما بالاخره اخلاق اسلامی، تکالیفی هم برای یک مسلمان تعیین کرده است.
خاطرات کیومرث صابری(گلآقا)، نشر عروج، صص۱۰۵-۱۰۸
سلام خدمت مدیر محترم سایت و تشکر از اینکه نشان دادند روح آزاداندیشی را در سایت این مرد متعهد و روشنفکر مرحوم بهشتی برقرار کرده اند.