1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

شاه‌حسینی: بهشتی با نهضت‌ آزادی و ملی مذهبی‌ها مرزبندی داشت

هامون جابری: می‌توان ساعت‌ها پای صحبت حسین شاه‌حسینی، معاون تربیت بدنی دولت موقت و عضو شورای مرکزی جبهه ملی دوم نشست و به سخنانش گوش داد. خاطراتش از ۸۵ سال زندگی، که بیشتر آن صرف فعالیت سیاسی و مبارزه با رژیم شاهنشاهی شده است هنوز جذاب، با طراوت و شنیدنی هستند. به واسطه سال‌های طولانی مبارزه، اکثر فعالان سیاسی کشور، چه بعد از انقلاب و چه قبل از آن را می‌شناسد و خاطرات نابی از لحظه‌ لحظه زندگی آنان دارد. خاطراتی که با دست و دلبازی در اختیار هر گوش شنوایی می‌گذارد. اما در این مصاحبه تنها می‌توانستیم به گوشه‌ای از خاطرات او، آن گوشه‌ای که به رابطه دولت موقت با شهید بهشتی مربوط می‌شد بپردازیم.

شهید بهشتی، رییس دیوان عالی کشور و اولین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی تاثیر بسزایی در مراودات دولت موقت با شورای انقلاب از یک سو و سوی دیگر رابطه دولت مهندس بازرگان با مجلس اول شورای ملی داشت. شاه‌حسینی با توجه به عضویت در جبهه ملی ایران، ناخودآگاه در جناح مقابل شهید بهشتی ایستاده است اما، در طول گفت‌وگو با «شرق» سعی می‌کند از دایره انصاف خارج نشود و اگر برخی مسایل انتقادی را بیان می‌کند، قول می‌گیرد که به احترام فرزندان شهید بهشتی، آن مطالب را از مصاحبه حذف کنم.

آقای شاه‌حسینی، شهید بهشتی نظر مثبتی نسبت به دولت موقت نداشت و نسبت به بازتولید بوروکراسی اداری پیش از انقلاب ابراز نگرانی می‌کرد. پیش از انقلاب ایشان با اکثر فعالان ملی و مذهبی از جمله مهندس بازرگان و بعضی دیگر از اعضای دولت موقت رابطه حسنه داشت. ریشه بروز اختلاف پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کجا قرار داشت؟

البته آقای بهشتی رابطه چندان نزدیکی با اعضای جبهه ملی نداشت. در حالی که برخلاف تصور اکثریت این شهید مطهری بود که نسبت به دوستان نهضت آزادی اظهار علاقه و از مهندس بازرگان حمایت می‌کرد. تا جایی که من به خاطر می‌آورم آقای بهشتی لطف چندانی نسبت به دوستان نهضت آزادی نداشتند.

اما سال‌های پیش از انقلاب شهید بهشتی در اکثر جلسات گروه‌های ملی مذهبی شرکت می‌کرد و حتی به عنوان سخنران دعوت می‌شد. فکر نمی‌کنید روش دولت موقت نیز در این خصوص بی‌تاثیر نبوده باشد؟

شاید او در برخی از جلسات شرکت می‌کرد و حتی به سخنرانی می‌پرداخت، اما شما اگر سخنرانی‌های حسینیه ارشاد را به عنوان اصلی‌ترین و رسمی‌ترین نهاد روشنفکری دینی، بررسی بفرمایید، می‌بینید که بیشتر آقای مطهری سخنرانی داشته است. خلاصه عرض کنم اگرچه آقای بهشتی در ظاهر کنار آقای مهندس بازرگان قرار گرفته بودند اما به اندازه شهید مطهری و دکتر شریعتی از اندیشه ملی و مذهبی دفاع نکردند. آقای بهشتی علاقه‌مند نبود مناسباتش را با نهضت آزادی و جبهه ملی نزدیک کند. به عکس‌های باقی‌مانده از آن سال‌ها هم اگر مراجعه کنید، می‌بینید که عموما آقایان مطهری و بازرگان و سحابی در کنار هم در مناسبت‌های مختلف حضور دارند. در واقع بیشتر شهید مطهری بود که نقش رابط نهضت آزادی و روحانیون را بازی می‌کرد. آقای مطهری در تعیین مناسبات بین ملی مذهبی‌ها با امام خمینی(ره) بسیار فعال عمل می‌کرد. او بود که به مهندس بازرگان برای پذیرفتن پست نخست‌وزیری اصرار کرد یا در پاریس مهندس بازرگان را به امام خمینی معرفی کرد. ‌شهید بهشتی به عنوان یک روحانی روشنفکر به طور اصولی باید از سوی نواندیشان دینی مورد استقبال قرار می‌گرفت. به هر حال این طبیعی بود که فردی صاحب اندیشه مانند آقای بهشتی، با یک جریان فکری احساس نزدیکی نکند.

دوستان نهضت آزادی و جبهه ملی در سال‌های پیش از انقلاب بیشتر نسبت به آیت‌الله طالقانی ارادت داشتند. آقای بهشتی در عین اینکه یک سخنران مذهبی خوش‌فکر قلمداد می‌شد اما به شکل مشخص با فعالیت‌های نیروهای موسوم به ملی مذهبی همسو نبود. آقای مطهری یک محقق مذهبی روشنفکر به شمار می‌آمد و از آغاز، با نیرو‌های ملی و مذهبی رابطه نزدیکی داشت. آقای مطهری هرگز وارد فضای کار اجرایی نشد زیرا معتقد بود که روحانیت نباید وارد حیطه کارهای اجرایی بشود در حالی که شهید بهشتی به گونه‌ای دیگر می‌اندیشید.

‌اما اسنادی وجود دارد که ایشان هم بر این پیمان بوده است و منصب اجرایی را به دلیل خواسته رهبر فقید انقلاب، پذیرفته است.

البته توان بالای مدیریت سیاسی آقای بهشتی را نمی‌توان کتمان کرد. من گمان می‌کنم که ارتباط احزاب ملی و مذهبی با شهید بهشتی ارتباطی تنها سیاسی بود ضمن اینکه حال و هوای دوران مبارزه، همه نیروهای مقابل رژیم را در کنار هم قرار می‌داد.

چرا این رابطه، پس از انقلاب به‌‌ همان صورت باقی نماند و کار به جایی رسید که شهید بهشتی در تریبون‌های رسمی، مهندس بازرگان را دارای روحیه غیرانقلابی می‌دانست؟

علت آشکار شدن اختلافات بین شهید بهشتی و آقای مهندس بازرگان تفاوت نگرش آن دو نسبت به مسایل سیاسی بود. دکتر غلامحسین صدیقی بعد از پیروزی انقلاب و در دوران نخست‌وزیری جناب مهندس بازرگان به دفعات گفتند: «آقای مهندس بازرگان امروز‌‌ همانگونه سخن می‌گوید که در پاریس و در دوران دانشجویی‌اش سخن می‌گفت.» آقای مهندس فعال سیاسی نبود، او یک واقع‌بین سیاسی بود و طی سال‌ها مبارزه هرگز از مواضعش عدول نکرد. در حالی که آقای بهشتی یک دیپلمات بود و در صورت لزوم می‌توانست وارد متن فعالیت‌های سیاسی بشود.

‌اما شهید بهشتی بیشتر از هر روحانی دیگری در سال‌های اول پس از انقلاب به گفت‌وگو با اعضای گروه‌های سیاسی دیگر می‌پرداخت و جلسات مناظره تلویزیونی با آنان برگزار می‌کرد. اینکه یک رجل سیاسی، بازیگری سیاسی بر اساس قواعد خود داشته باشد که نباید به عنوان نقطه منفی تلقی شود.

بله، همین‌طور است. آقای بهشتی جلسات متعددی با گروه‌های دگراندیش برای بحث و تبادل نظر برگزار می‌کردند. در حالی که آقای مطهری کمتر وارد این دست امور می‌شدند. اما البته آقای مطهری از نظر ایدئولوژیک به بررسی و تحلیل اندیشه‌های گروه‌های مختلف اعم از مارکسیست‌ها تا گروهک فرقان می‌پرداختند.

اگر موافق باشید کمی با رابطه دولت موقت و شهید بهشتی بپردازیم. شهید بهشتی در مقام اولین رییس دیوان عالی کشور و یکی از نیروهای اثرگذار در میان سران انقلاب، چه دیدگاهی درباره اداره کشور داشت؟

پس از تشکیل شورای انقلاب در بدو امر، دعوتی برای حضور در شورا از آیت‌الله طالقانی به عمل نمی‌آید در صورتی که او به نسبت خیلی دیگر از اعضای شورای انقلاب سابقه بیشتری در مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی داشت. از سوی دیگر تمام فعالان انقلاب او را قبول داشتند. اما اولین فهرست اعضای شورای انقلاب را اکثرا کسانی تشکیل دادند که بعد‌ها پایه‌گذاران اصلی حزب جمهوری اسلامی بودند. اگر دخالت شهید مطهری نبود شاید هیچ وقت آقای طالقانی به عضویت شورای انقلاب در نمی‌آمدند. آقای مطهری پس از آنکه از عدم عضویت آیت‌الله طالقانی مطلع شد، در اسرع وقت خدمت امام می‌روند و از ایشان می‌خواهند که در این مورد تجدیدنظر کنند. تقریبا‌‌ همان زمان بود که زمزمه‌هایی شروع شده بود مبنی بر اینکه آیت‌الله طالقانی آخوند حوزه نیست و بیشتر آخوند مسجد است. برخی از منتقدان آیت‌الله طالقانی می‌گفتند که او تنها یک فعال سیاسی معمم است نه یک روحانی فعال سیاسی.

از تشکیل حزب جمهوری اسلامی به عنوان اتفاقی مثبت برای جدی شدن تحزب در ایران نام برده می‌شود. مشی این حزب را چطور دیدید؟

حزب جمهوری اسلامی هم به این دلیل تشکیل شده بود که در مقابل احزاب ملی و مذهبی به صورت متشکل صف‌بندی کند.

اما شهید بهشتی از استعفای دولت موقت و برخی محدودیت‌ها برای تشکل‌ها، استقبال نکرد.

به ظاهر نه اما به هر حال در مجلس اول، اکثریت مجلس را هم حزب جمهوری اسلامی به دست آورده بود و به دولت موقت از این طریق انتقادات و اعتراضاتی را مطرح می‌کرد. اگرچه اکثر دوستان استعفا داده بودند اما من که معاون بودم، رفتم نزد نخست‌وزیر جدید یعنی آقای رجایی. به او گفتم که من در پیروزی انقلاب اسلامی برای خودم حق قایلم و آماده هستم تا جایی که ممکن است برای این انقلاب تلاش کنم. اما اگر شما نمی‌خواهید با ملی‌ها کار کنید، می‌توانید من را کنار بگذارید. آقای رجایی استعفای من را نپذیرفتند و از من خواستند که کارم را ادامه بدهم. بعد از آن هم در جلسه‌ای شهید بهشتی از من خواستند که از جبهه ملی اعلام برائت کنم و در هیات دولت باقی بمانم اما ترجیح دادم که دیگر کار دولتی نداشته باشم. پس از این ماجرا، ظرف کمتر از ۱۵ روز یک نفر از اعضای کمیته ورزش حزب جمهوری اسلامی به عنوان سرپرست سازمان تربیت بدنی به عنوان جانشین من معرفی شد.

منبع: روزنامه شرق

 


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها