1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

سياستمدار واقعي

عباس عبدي

مرحوم بهشتي در سال هاي اول انقلاب هدف تبليغات گسترده منفي از سوي نيروهاي مخالف و به طور مشخص مجاهدين خلق بود. اين تبليغات بر ضد دكتر بهشتي يكي از زمينه هايي بود كه فاصله طرفين را هر روز بيشتر كرد و اين اقدام آگاهانه يي از سوي مجاهدين خلق بود كه ساير نيروهاي تندرو را هم به دنبال خود كشيد و جالب اين بود كه مرحوم بهشتي با وجود اين هجوم تبليغاتي گسترده كه متوجه وي بود، در مقايسه با ساير افراد لحن و ادبيات و رفتار بسيار ملايم تري را نسبت به مخالفان و نيروهاي طرفدار مبارزه مسلحانه عليه حكومت داشت و جالب تر اين بود كه ساير نيروهاي منتقد هم مي دانستند اين شعارها و تبليغات عليه ايشان دروغ و ناجوانمردانه است، ولي در عمل هيچ گونه اعتراضي به اين رفتار مجاهدين خلق نمي كردند و روشن بود چنين رفتاري چگونه زمينه ساز نفرت و خشونت ميان طرفين مي شد.

با اين توصيف، اين پرسش پيش مي آيد كه چرا چنين هجوم تبليغاتي كه به معناي دقيق كلمه «ترور شخصيتي» بود، عليه ايشان سازمان دهي و اجرا مي شد؟ يك پاسخ روشن اين بود كه از نظر مجاهدين، مرحوم بهشتي به تمام معنا قدرتمندترين، خوش فكرترين و سازمان ده ترين روحاني و سياستمدار در آن مقطع بود، و چون انجام چنين تبليغاتي عليه رهبري انقلاب امكان پذير نبود، كوشش كردند مرحوم بهشتي را مورد هجوم قرار دهند و هنگامي هم كه ترور شخصيتي را كافي ندانستند، اقدام به ترور فيزيكي كردند. در اين يادداشت كوتاه مي كوشم تصور خودم را از يكي از مهم ترين ويژگي هاي مرحوم بهشتي در مقام يك سياستمدار تقديم كنم. به گمان من اين ويژگي در ميان ساير سياستمداران آن دوره و پس از آن يا كم بود يا در برخي از آنان اصلاديده نمي شد. چه سياستمداران درون حكومت و چه سياستمداران منتقد حكومت. مهم ترين ويژگي يك سياستمدار داشتن آرا و عقايد درست و مطابق روز نيست، بلكه مهم ترين ويژگي سياستمدار به اجرا درآوردن اين آرا و عقايد و برنامه ها، همراه با جلب مشاركت و همراهي و موافقت افراد ذينفع و مردم در اجراي آنهاست. اگر سياستمدار حرف هاي خوب و درست بزند، ولي نتواند مشاركت و همراهي ديگران را جلب كند و مردم را براي اجراي آن بسيج كند، او سياستمدار شكست خورده يي محسوب مي شود. مثلا، سياستمداري معتقد باشد كه ايجاد روابط با فلان كشور خوب و لازم است. (فرض كنيم كه اين عقيده درست هم باشد) ولي اگر او نتواند اين روابط را برقرار كند و هي غر بزند كه ديگران نمي گذارند و مانع كار مي شوند، در اين صورت سياستمدار شكست خورده يي است، هرچند داراي نظرات صحيحي باشد زيرا وظيفه اصلي سياستمدار به بيان و موافقت با آن گزاره هاي درست و منطقي محدود و ختم نمي شود، وظيفه اصلي او به اجرا درآوردن آن گزاره ها و رفع موانع اجراي آنهاست. مثل آنكه يك نفر بيمار باشد، پزشك يك بيمارستان اعلام كند او فلان بيماري را دارد و بايد جراحي شود، اما هيچ اقدامي براي اجراي اين كار نكند يا كوششي براي انجام درست جراحي به عمل نياورد. در اين صورت اين فرد وظيفه پزشكي خود را انجام نداده است. آنچه درباره مرحوم بهشتي به عنوان يك مصداق از اين حيث مي توان گفت، حفظ بنيان هاي اصلي دادگستري پيش از انقلاب است. كاري كه گمان نمي كنم از هيچ سياستمدار ديگري ساخته بود. اگر به فضاي پيش از انقلاب رجوع كنيم، متوجه مي شويم حساسيت روحانيون نسبت به برخي نهادهاي حكومت و به طور ويژه دادگستري بسيار زياد بود. اين حساسيت نسبت به دادگستري از ساواك هم بيشتر بود، مبناي فقهي هم داشت، زيرا امر قضاوت را منحصر به مجتهدان مي دانستند و در بهترين حالت، داشتن اجازه از سوي آنان را لازم، و هرگونه صدور حكمي خارج از اين روال را غيرشرعي مي دانستند و چنين امري براي كارمندان ساير دستگاه هاي دولتي ديده نمي شد. حتي حقوق دريافتي از بانك ها را هم كه اشكال دار مي دانستند، با مراجعه افراد به آقايان، مشكل را حل مي كردند، در حالي كه مساله قضاوت حل شدني نبود، از اين رو يكي از دستگاه هايي كه با فشار زياد براي تغييرات عظيم از سوي دست اندركاران حكومت جديد مواجه شد، دادگستري بود، و هرآن احتمال مي رفت كه كل اين دستگاه دچار از هم گسيختگي شود. ولي مرحوم بهشتي به عنوان رييس ديوان عالي كشور و نفر اول شوراي عالي قضايي و در واقع رييس قوه قضاييه توانست با درايت و تيزبيني خاص و منحصر به فرد خود اين دستگاه مهم و ضمنا خوب را از گرداب هاي پس از انقلاب كه شعار «منحل بايد گردد» همه گير بود، نجات دهد. چگونه؟

به نظر من مرحوم بهشتي در مقام بيان و نظر با ديدگاه هاي راديكال و انقلابي همراهي مي كرد و اصلاجلوي آنها نمي ايستاد ولي در مقام عمل، مشي گام به گام و محافظه كارانه (به معناي مثبت) را با مشاركت دادن سايرين، در تغيير امور پيش مي گرفت، و با اين نحوه رفتار، همراهي و همگامي ديگران را نسبت به انجام سياست درست، به دست مي آورد. بهتر است براي روشن شدن منظورم مثالي بزنم. فرض كنيد حجم عظيمي از آب يك باره در مسير معيني به راه افتاده و تاسيسات سر راه را تخريب مي كند. براي كاهش صدمات اين سيل، ممكن است، اقدام به احداث سد در جلوي آن كنيم، تا مانع عبور آن شويم. ولي اين راه حل جواب نمي دهد، زيرا در بسياري از موارد قدرت تخريبي آب بيش از قدرت ممانعت كنندگي چنين سدي است و چه بسا سد سرريز شده و كل آن هم خراب شود و آب هاي جمع شده با قدرت بيشتري به تخريب بپردازند. راه ديگر اين است كه آب را با شيب كم منحرف كنيم. هرچند در اين صورت آب تا حدي به تخريب خود ادامه مي دهد، ولي پس از مدتي به طور كلي در مسير ديگري قرار گرفته و مستهلك مي شود. براي اين كار نمي توان جلوي آب ايستاد. بايد آب را به مرور به جايي كه مي خواهيم هدايت كنيم. ظرفيت موجود انقلابي در ابتداي انقلاب همچون سيل بود، همان كه مرحوم بازرگان به طعنه گفت كه از خداوند باران مي خواستيم سيل آمد! رفتار مرحوم بهشتي در برابر سيل تندروي هاي اول انقلاب شبيه به حالت دوم بود، و توانست نيروي تخريبي تندروي را با شيب ملايم و نيز همراهي نظري با آرمان هاي آنان، به سمتي كه مي خواهد هدايت كند و اجازه نداد مساله دادگستري به معضلي شبيه برخي ديگر از نهادهاي حكومتي تبديل شود. براي روشن تر شدن اين ويژگي مرحوم بهشتي، خاطره يي را كه يكي از دوستان نقل كرده است تقديم مي كنم تا تفاوت افراد را بيشتر بدانيم. البته از ذكر اسامي معذورم. يكي از جواناني كه داراي دكترا و استاد دانشگاه بود و بعدها هم وزير و هم وكيل شد، عضو شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي هم بود، وقتي در جلسات شورا مي خواست اظهارنظر كند، مرحوم بهشتي با احترام تمام مي گفت آقايان اجازه دهند ببينم نظر آقاي دكتر… در اين باره چيست؟ ولي همين آقا سال ها بعد كه باتجربه تر شد و به مقامات بالاتر هم رسيد، يك بار وقتي مي خواست درباره موضوعي حرف بزند، رييس مربوط او، جلوي جمع گفت تو عوامي، چيزي نمي خواهد بگويي و او را ساكت مي كند (البته اين حرف ظاهرا شوخي بود). شايد اين آقا ريشه هاي عوامي هم داشت، ولي اين خاطره معرف دو نحوه برخورد در جذب و مشاركت دادن افراد و شنيدن نظر آنان را نشان مي دهد. در شيوه مرحوم بهشتي هنگامي كه وي جمع بندي نظرات را انجام مي داد، همه افراد آن را محصول مشاركت و اظهارنظر خود مي دانستند و به اجراي آن كمك مي كردند، حتي اگر با آن موافقت كامل نداشتند. در حالي كه در شيوه دوم حتي اگر مدير جلسه بهترين تصميم را مي گرفت، چون ناشي از نظرات مشاركت جويانه سايرين نبود، در عمل به نحوي با اجراي آن مخالفت مي شد و چنين مديري متوجه نمي شود كه چرا تصميمات به ظاهر درست او در عمل اجرا نمي شود، و گمان مي كند ديگران عليه او توطئه كرده اند يا درك و شعور لازم براي فهم تصميمات درست او را ندارند. در حالي كه مساله اصلي اين است كه او نتوانسته ديگران را در اتخاد يك تصميم درست، مشاركت دهد و اين ويژگي بنياني در سياست است. يك معنا از سياست را مي توان، قدرت و توانايي كسب مشاركت ديگران براي اتخاذ تصميمات درست در جهت تحقق اهداف جمعي دانست، به اين معنا مرحوم بهشتي سياستمدار واقعي بود، سياستمداري كه به وجودش امروز بيش از هر زمان ديگر نيازمنديم.

روزنامه اعتماد، شماره 2429 به تاريخ 7/4/91، صفحه 8 (انديشه)


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها