1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است

آیت الله دکتر بهشتی و تحکیم استبداد دینی- بخش سوم

علی افشاری

فعالیت های بهشتی در شهر قم و تشکیل جلسات منظم باعث حساسیت ساواک شد. برخی منابع حضور وی در جلسه محاکمه سران نهضت آزادی را دلیل قرار گرفتن وی تحت نظر ساواک می دانند .در مکاتبه ای که اداره کل سوم ساواک با ساواک استان تهران دارد چنین آمده است : « « طبق اطلاع واصله پس از حادثه قم و بازداشت آقای خمینی بین معلمین و فرهنگیان و دانش آموزان قم تحریکات شدیدی علیه هیأت حاکم به عمل می آید که سردسته آنان سعید تهرانی آموزگار دبستان ملی فیض است ، یکی دیگر از محرکین سید بهشتی لیسانسه معقول و منقول می باشد که در دبیرستان دین و دانش شهرستان مزبور تدریس می کند و آنچه مسلم است تحریکات نامبردگان در دانش آموزان علیه دستگاه دولتی مؤثر و محسوس است خواهشمند است دستور فرمائید سریعا به موضوع بالا رسیدگی و گزارش مشروحی از این فعالیت ها در قم تهیه و ارسال دارند . » (17)

پیرو این تحقیقات ساواک قم به نتیجه رسید که خروج وی از قم و انتقال محل خدمت وی در اداره آموزش و پرروش ضرورت دارد. رئیس وقت ساواک تهران طی نامه ای به رئیس اداره کل سوم چنین می نویسد: « :

« برابر گزارش ساواک قم نامبرده از عناصر ناراحت فرهنگی قم بوده است که ضمن تماس با اداره فرهنگ قم نسبت به انتقال وی اقدام گردد … رئیس ساواک تهران . مولوی » (18)

فشار ساواک باعث می شود آیت الله بهشتی شهر قم را ترک کرده و به تهران برود . همچنین در وزارت اموزش و پرورش منتظر خدمت گردد. اما وی از این اداره اخراج نشد و پس از ورود به تهران در دبیرستان کمال به تدریس ادبیات مشغول شد. دبیرستان کمال توسط دکتر یدالله سحابی تاسیس شده بود. او فعالیت های فرهنگی وسیاسی خود را در تهران ادامه داد. نخست پس از تشکیل جمعیت هیات های موتلفه اسلامی با نظر آیت الله خمینی به همکاری با آنان پرداخت. بهشتی به همراه مطهری ،انواری و مولایی اعضاء شورای فقهی و سیاسی این جمعیت بودند که به توصیه آیت الله خمینی انتخاب شدند. در این دوره تحولی در بینش سیاسی بهشتی ایجاد می شود آنطور که خود پس از پیروزی انقلاب گفته است در واکنش به برخورد تند و سیاست سرکوب حکومت شاه اقدام مسلحانه و ترور صاحب منصبان حکومت شاه را ضروری می دانست. پاره ای از اظهارات وی در ادامه ذکر می شود:

« پس از اينكه رژيم با آن سفاكي و شدت و بيرحمي مردم بي سلاح را در روز 15 خرداد به رگبار گلوله بست و سركوب كرد و اين سركوبش با شدت ادامه پيدا كرد مردم اين تجربه را در كنار تجربه 30 تير و 28 مرداد گذاشتند و به اين نتيجه رسيدند كه قيامهاي سياسي بدون بازوي مسلح همواره در معرض تهديد سركوب مسلحانه رژيم است و گروههايي به فكر مبارزه مسلحانه افتادند. از جمله هيئت‌هاي موتلفه كه يك تشكيلات منظم زيرزميني سياسي بود و من هم در او شركت داشتم يك بازوي مسلح و يك شاخه نظامي بوجود آورد كه شهيد اماني و شهيد عراقي مسئوليت اين شاخه را بعهده داشتند. شهيد عراقي و اماني دو تن از دوازده تن اعضاي شوراي مركزي هيئت‌هاي موتلفه بودند. بنظر من اصلاً استفاده از سلاح براي روياروئي با رژيم ضرورت داشت.» (19)

البته این حرکت مسلحانه به نظر وی زمانی مشروعیت دارد که زیر نظر یک شاخه سیاسی باشد که به بینش اصیل اسلامی اعتقاد داشته باشد و از دید وی حضور و نظارت روحانیت انقلابی و آگاه شرط لازم تحقق چنین بینش اصیل اسلامی است

وی از جمله معدود افرادی است که می گوید ترور حسنعلی منصور با فتوی و کسب رضایت آیت الله خمینی انجام شد. در حالی که اکثر چهره های نزدیک به موسس جمهوری اسلامی این ادعای حزب موتلفه را رد می کنند . طبق قول مشهور آیت الله هادی میلانی این فتوی را صادر کرده بود.

بعد از چند ماه فشار ساواک بر وی کم می شود و می تواند به شهر قم مسافرت هایی را داشته باشد . وی در زمان حضور در قم مباحث مربوط به تشکیل حکومت اسلامی را پی می گرفت. این جلسات ادامه داشت تا اینکه ساواک یکسری از روحانیون شرکت کننده در این جلسات را بازداشت کرد. همچنین بهشتی در سفر به قم به نظارت بر روند اداره مدرسه حقانی نیز می پرداخت که ریاست آن با حجت الاسلام علی قدوسی بود

اما فضای 15 خرداد و متشکل شدن گروه هایی چون جمعیت موتلفه اسلامی باعث دوری بهشتی از جریان نو گرایی دینی و سمت گیری به نفع نیرو های سنت گرای ایدئولوژیک شد. البته وی رابطه خود با نیر وهای نو گرا را قطع نکرد و در سطحی با آنها همکاری داشت اما گرایش اصلی مطلوب وی تیپ هایی نظیر جمعیت موتلفه اسلامی بودند که دید تعبدی و بنیاد گرا به اسلام داشتند و برتری روحانیت و هژمونی مذهبی آنها را پذیرا بودند.

محمد بسته نگار می گوید آیت الله بهشتی پس از 15 خرداد دیگر دعوت انجمن اسلامی دانشجویان برای سخنرانی را نپذیرفت . وی ماجرا را اینگونه شرح می دهد :

« بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲ ما به عنوان اعضای جبهه ملی دوم، بازداشت شدیم. بعد از برگزاری دادگاه آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان، ما را به قید وثیقه آزاد کردند. پس از آزادی از زندان، من با یکی از دوستانم به دیدن آقای بهشتی رفتیم و با ایشان گفت‌وگو کردیم تا برای ایام ۱۹، ۲۱ و ۲۳ رمضان به منظور ایراد سخنرانی به جلسات انجمن اسلامی دانشجویان بیایند ولی در طی زمانی که ما در زندان بودیم، دیدگاه او تغییر کرده بود. شهید بهشتی نپذیرفت که برای سخنرانی به دانشگاه بیاید. او معتقد بود که دیگر باید به دنبال کار‌های تشکیلاتی برود. از آن زمان بود که بهشتی و مطهری به «موتلفه» نزدیک‌تر شدند.»(20)

همچنین بهشتی در این سال ها طی همکاری با دکتر محمد جواد باهنر و آقای دکتر علی گلزاده غفوری و آقای سید رضا برقعی ،سید رضی شیرازی و روزبه برنامه و کتابهای جدید تعلیمات دینی را پایه گذارد . (21) آنها از طرف وزارت آموزش و پرورش مسئول نظارت بر کتاب تعلمیات دینی بودند.

البته حامی اصلی آنها فرخ رو پارسا وزیر وقت آموزش و پرورش بود. گویا سید رضا برقعی واسطه کار بود. همچنین دکتر مهدی حائری یزدی نیز نقش داشته است .بهشتی مدعی شده این کار دور از چشم ساواک صورت گرفت. اما در اسناد ساواک نامه ای است که به همکاری بهشتی و باهنر در تدوین کتابهای دینی مدارس به دلیل مواضع آنها بر علیه سلطنت و حکومت اعتراض می کند. اما فرخ رو پارسا که بعد از انقلاب اعدام شد به نظر منفی ساواک وقعی نمی نهد. البته حساسیت ساواک به وی بالا نبود وگر نه طبیعی بود که آنها جلوی فعالیتش در وزارت آموزش و پرورش را می گرفتند. در آن سالها ساواک و دربار در کل نگاهی مثبت به فعالیت های کنترل شده امثال بهشتی و نو گرایان دینی داشتند که به زعم آنها تعالیم این افراد می توانست جلوی پیوستن جوانان به مارکسیسم و کمونیسم را بگیرد. ولی در سال های بعد نظر ساواک و دربار تغییر پیدا کرد.

————————

منابع :

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 410 ، ص 12-11 ( تاریخ سند 11/7/42)

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، شماره بازیابی 410 ، ص 14 ( تاریخ سند 15/8/42 می‌باشد)

مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با بهشتی ،خرداد سال 1359

http://www.shoma-weekly.ir/fa/news/1465

 


نسخه چاپی
دیدگاه‌ها
  • سید حسین

    والا ما که هرچی‌ این ۳ قسمت نوشته‌ی آقای افشاری رو نگا کردیم چیزی مبنی بر نقش شهید بهشتی‌ در تحکیم استبداد دینی ندیدیم. الله اعلم که نویسنده کی‌ قراره ادله‌ای مبنی بر این عنوان رو کنه…