یکیشدن؛ بهترین راههای آمیزش و آمیختگی، یکیشدن است. به نظر من این تحکیم وحدت میان دانشجو و طلبه از آنجا که طلبه هم یعنی دانشجو و چون طلبه در اصل عربی یعنی طالب و طالب یعنی جوینده که طالب علم است یعنی جوینده دانش یعنی دانشجو، به هر حال این تحکیم وحدت میان حوزه و دانشگاه میان روحانی و دانشجو که پیوندشان مبارک بوده و انشاءالله که مبارک باشد، یکی از راههای عملی و مؤثرش همین است که و مییابند و پیوندشان روز به روز عمیقتر میشود.
سوال:جالب است عرض کنم که غربیها بهتر و بیشتر از ما ابن خلدون را میشناسند و اشاره میکنند که وقتی به عظمت و بزرگی ابن خلدون پی میبرند کتابش را ترجمه و بعد از جنگهای صلیبی در اروپا منتشر میکنند. در زمینه جامعهشناسی «اگوست کنت» که به پدر جامعهشناسی معروف است، خود طرفداران مکتب او(پوزیتیویسم) معتقدند که پنج قرن قبل از اینکه اگوست کنت به وجود بیاید ابن خلدون نظریاتی که او عنوان کرده را با دید علمی و مذهبی عنوان کرده است. آقای دکتر بهشتی سؤال این است که ما چگونه میتوانیم ارتباط و پیوند ارگانیک حوزه و دانشگاه که نهایتاً به این هدف میرسد را به وجود بیاوریم چون این مسئلهای نیست که در این مقطع از عهده دانشگاهها ـ به نظر من البته ـ بربیاید و اساساً چیزی که امام هم بارها فرمودند که «حوزه و دانشگاه هر دو با هم یک مجتمع تشکیل بدهند»، این راه حل عملیاش را چگونه پیشنهاد میفرمایید؟
بهشتی: برادرها برای این مطلب، یک راه حل عملی اندیشیدهاند و دنبال میکنند. چند روز پیش که در قم بودم عدهای از این طلاب هوشمند و پراحساس و اهل مطالعه بنا داشتند که آن طرح جدید را به وجود بیاورند که عدهای از طلاب مستعد در تهران یا در خود قم رسماً در این رشتهها مشغول تحصیل بشوند و هم اساتید حوزه و هم اساتید دانشگاه برایشان درس بگویند و اینها خودشان با عدهای از دانشجویان علاقمند به این رشتهها چه در بخش دانشجویی و چه در بخش استادی یک مجموعهی آمیخته به وجود بیاورند. یکیشدن؛ بهترین راههای آمیزش و آمیختگی، یکیشدن است. به نظر من این تحکیم وحدت میان دانشجو و طلبه از آنجا که طلبه هم یعنی دانشجو و چون طلبه در اصل عربی یعنی طالب و طالب یعنی جوینده که طالب علم است یعنی جوینده دانش یعنی دانشجو، به هر حال این تحکیم وحدت میان حوزه و دانشگاه میان روحانی و دانشجو که پیوندشان مبارک بوده و انشاءالله که مبارک باشد، یکی از راههای عملی و مؤثرش همین است که و مییابند و پیوندشان روز به روز عمیقتر میشود.
سوال:در مورد ملاک گزینش متعلمین رشته جامعهشناسی چه پیشنهاد میفرمایید؟
بهشتی: این یکی از آن مسائل مهم است. میبینید یکی از امتیازات حوزههای علمی اسلامی همین است که طلبه روز اولی که میآید طلبه میشود با شوق و رغبت میآید. یکی از ملاکهای اصلی گزینش باید شوق و رغبت باشد. دانشجو به آن رشتهای که علاقه دارد برود و حتی اگر چند صباحی رفت و تجربه کرد دید نه اشتباه کرده آنی که خیال میکرده نیست گم شدهاش را اینجا نیافت آزاد باید باشد بتواند به جای دیگر برود و به او یک مدتی فرصت بدهید با رشتههای مختلفی که فکر میکند به آنها علاقه دارد از نزدیک آشنا بشود و اگر دید اشتباه کرده خیال میکرد این رشته فلان و فلان است موهبتی را بهش میدهد و حالا میبیند که نمیدهد برود یک جای دیگر اگر در میان صد تا امتحان هم سرگردان شدند سه چهار سال وقت تلف کردند نترسید البته برای این انسانهای سرگردان شده در کل جامعه فکر بکنیم اما نه اینکه از همان اول بترسیم. این است یکی از امتیازات حوزههای طلبگی و حوزههای علوم اسلامی به خصوص در رشتههای علوم انسانی. باید خیلی به این اهمیت بدهید اینها یک رشتههایی نیستند که آدم، زور زورکی تا آخر بتواند برود باید با عشق و علاقه پیش برود بنابراین در کیفیت گزینش دانشجو فکر میکنم ترتیبی بدهید که یک سال، دو سال انتقال از یک رشته به رشتهی دیگر ممکن باشد جلوی پای دانشجو بنبست درست نکنیم. ولی مسئله مدرکزدایی هم در این زمینه خیلی کمک خواهد کرد. دانشجویی یعنی واقعاً جوینده دانش نه مدرک جوینده.
سوال:این صحت دارد که در نظام حوزهای هیچ طلبهای به صرف اینکه گواهینامه بگیرد قبول نمیشود!؟
بهشتی: غالباً نه گواهینامهای میخواهد تا وارد بشود و نه گواهی نامهای بهش میدهند که خارج بشود یعنی او واقعاً طالب علم است او دانشجو است و فکر میکنم الان توی مدارس ما اگر به یک بچهای بگوییم میروی که چی بشوی میگوید میروم دیپلم بگیرم، میروم لیسانس بگیرم، میروم دکتر بشوم در حقیقت بیشتر مدرکجو هستند تا دانشجو، البته این مدارک هم مدرک دانش است؛ مدرکِ داشتنِ مقداری معلومات هست. اما خود این، یکمقدار اثر میگذارد روی آدم که روز اول به خود میگوید که میخواهم بروم چیز یاد بگیرم یا بگوید میروم دیپلم بگیرم؟ مدرک بگیرم؟ این در روحیه انسان و در کیفیت برخورد انسان اثر میگذارد.
سوال:در این رابطه ملاک انتخاب معلم و استادان چه باید باشد؟
بهشتی: آن هم همینطور؛ یک وقتی استاد یک استادی است که حقوقطلب است و انگیزه اصلیاش این است که حقوق بگیرد و زندگی کند بیآنکه خودش اهل دانش و تحقیق باشد در این رشتهاش هم چیز جالبی از آب در نمیآید. باز در حوزههای علمیه اینطور است که استاد حتی برای تدریساش معمولاً پولی نمیگیرد البته این به صورت گسترده در همه جا ممکن نیست ولی حالا با شرایط خاص حوزهها این حالت وجود دارد که غالباً این طور است نه همه جا. غالباً استاد رابطهاش با تدریس طوری است که چه تدریس نکند و چه بکند در زندگیاش تأثیر زیادی ندارد. البته تأکید میکنم که اگر بخواهیم همین شیوه را در دانشگاهها و دبیرستانها و دبستانها به وجود بیاوریم دشوار است، شاید هم بشود. الان راهی به ذهنم نمیآید خوب است که شماها فکر کنید شاید راهی به ذهنتان بیاید ولی به هر حال یک وقتی استاد خودش تشنهی علم و تحقیق است و رابطهاش با دانشجو این است که یک تحقیقی را با هم به ثمر برسانند، این میشود استاد ارزنده. استاد باید رابطهاش با دانشجو یا واقعاً تعلیمی باشد که بخواهد چیزی را به او یاد بدهد یا فراتر از اینکه تعلیم و تحقیق باشد، یعنی بخواهد با او حرکتی را دنبال کند که دانشجو خودش یاد بگیرد و خودش کشف بکند که این، هم تعلیم میشود و هم تحقیق. این شیوهي دوم عالی است، شیوه ممتازی است اگر شیوه دوم هم گسترده نیست لااقل شیوهی اول باشد یعنی استاد صمیمانه بخواهد به دانشجو چیزی یاد بدهد اما اگر استاد آمد چوبخط کند که من ده ساعت دوازده ساعت درس بگویم و آخر ماه هزار تومان هم حقوق بگیرم این چیز بیربطی میشود قبول کنید که یک بخش عظیمی از اعضای هیئت علمی دانشگاههای ما با این روحیه بار میآمدند.
این هم علتش این است که خشت اول را معمار کج نهاده بود والا خود من در برخورد با جوانهایی که اول از راه میرسند میروند در هیئت علمی دانشگاه ارتباطاتی داشتهام آنها اول که میآیند این روحیه را ندارند دلشان میخواهد که بروند کار بکنند، تحقیق بکنند، چیز یاد بگیرند نمیدانم این محیط دانشگاهی ما را چه جوری ساخته بودند که وقتی آنجا میرفتند بعد از چندی دلسرد میشدند اینها هم چوبخطکن میشدند و شروع میکردند که ساعات تدریس اضافی بگیرند که حقالتدریس بگیرند این همان فرهنگ و اخلاق غیر علمی و غیر اسلامی است که بر محیط دانشگاههای ما حاکم بود و باید از بین برود و عوض بشود. امیدوار هستم با توفیق خداوند متعال و همت شما برادران و خواهران ارزندهای که در کار تحقیق و تعلیم هستید در کارهای دانشگاه و بازسازی دانشگاه هستید انقلاب فرهنگی به صورت وسیع و انقلاب آموزشی در رابطه با دانشگاه، دبیرستانها، دبستانهای ما هر چه زودتر به ثمر برسد و ما بتوانیم در این جامعه انقلابیمان یک فرهنگ نوین اسلامی داشته باشیم. انشاءالله
منبع:
فرید قاسمی، یادنامه شهید بهشتی، تهران، ستاد بزرگداشت هفتم تیر، 1365، صص 177-180