در هفتم تیر ماه سال 1360 دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران از سوی یکی از عوامل نفوذی سازمان منافقین(محمد رضا کلاهی) منفجر گردید که براثر آن 72نفر از شخصیتها و مسئولین برجسته کشور شهید و تعدادی نیز زخمی گردیدند. این فاجعه، بزرگترین اقدام منافقین در ضربه زدن به نظام برخاسته از آرای مردم در پی پیروزی انقلاب اسلامی بود. هنوز چند ماهی از آغاز جنگ تحمیلی نمیگذشت که سازمان منافقین این جنایت بزرگ را در هم سویی با آغازگران جنگ، در مرکز ایران انجام داد. شاید آنها میخواستند در کنار تهاجم زمینی، هوایی و دریایی ارتش صدام به سرزمینهای ایران، حمله دیگری را از درون کشور علیه مرکز تصمیمگیری جمهوری اسلامی و ادارهکنندگان کشور انجام دهند تا به یکباره پیروزی قاطعی را برای رژیم بعثی صدام حسین به ارمغان آورند.
فاجعه هفتم تیر از ابعاد گوناگونی قابل بررسی و ارزیابی است. از سویی در این جنایت، انسانهای بزرگی که به تعبیر امام امت از <برار> بودند به شهادت رسیدند. یکی از آنان شهید آیتالله دکتر بهشتی بود که از متفکران و اندیشمندان و شکلدهندگان به معماری نظام جمهوری اسلامی بود و نقش بیبدیلی را در تدوین قانون اساسی و ساختاردهی به نظام جدید ایران پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی ایفا مینمود. پرداختن به هر یک از شهدای این فاجعه عظیم و بررسی ویژگیها و ابعاد شخصیت آنان، فرصت و نوشته جداگانهای را میطلبد.
از سوی دیگر به نظر میرسد که طراحی این فاجعه بزرگ و انفجار محل جلسه بزرگان کشور پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری از سوی نمایندگان ملت در مجلس شورای اسلامی، به یکباره تصمیمگیری و به اجرا درنیامده است، بلکه یک برنامه از قبل طراحی شده بود که براساس اطلاعات دقیق و نیز انتخاب مواد منفجره مناسب برای پایین آوردن سقف بتونی سالن اجلاس و همچنین استفاده از تاکتیک و پوشش مناسب برای به کارگیری حداکثر توان مواد منفجره انتخابی برای وارد آوردن حداکثر تلفات ممکن به شخصیتهای حاضر در این اجلاس بوده است. نگاه دیگری که میتوان به ابعاد این فاجعه عظیم داشت، بررسی نتایج و پیامدهای آن است که به این شرح قابل ذکر است.
الف – فاجعه هفتم تیر هشدار بزرگی برای مردم ایران بود و به آنان نشان داد که انقلاب اسلامی به سادگی در جهان، تحمل نخواهد شد و جرم کسانی که از امام خمینی(ره) حمایت کردهاند تا رژیم شاهنشاهی را با فریادهای مردم، به زبالهدانی تاریخ بفرستند،مواجه شدن با ترور، انفجار و جنگ است.
ب – این فاجعه میتوانست تبدیل به بحرانی عظیمتر از تصفیه فیزیکی سران انقلاب اسلامی گردیده و کشور را با خلاء مدیریت مواجه بنماید و باعث از هم پاشیدگی سیستم اداره کشور گردد. زیرا با شهادت تعداد زیادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، رسمیت یافتن جلسات مجلس با کمبود افراد نماینده مواجه میشد، از سوی دیگر عالیترین شخصیت نظام قضایی و عضو شورای ریاست جمهوری و نیز تعدادی از وزرای کشور به شهادت رسیده بودند که برگزاری جلسات هیئت دولت را با مشکل مواجه میساخت. از سوی دیگر برای انتخاب رئیس جمهور جدید باید برنامهریزی میشد. ولی حضرت امام خمینی(ره) در نحوه رویارویی با این مصیبت بزرگ، آن را تبدیل به فرصتی برای مردم ایران به منظور روی کار آوردن وفادارترین افراد به انقلاب اسلامی، نمودند. بنابراین مشاهده میشود که پس از این فاجعه بزرگ است که بحران سیاسی آفریده شده از سوی غربگرایان در ایران، خاتمه یافته و افرادی که خود را پیروان خط امام(ره) میخواندند، زمام امور کشور را بدست گرفتند.
ج – پس از واقعه هفتم تیر چهره واقعی سازمان مجاهدین خلق برای اکثر مردم ایران روشن شد و ایرانیان آنان را به عنوان منافقین و کسانی که در خدمت دشمنان ملت هستند به شمار آوردند و آنچنان فضا را برای زندگی این سازمان مخوف تروریستی تنگ کردند که حتی آنها در خانههای تیمی خود نیز احساس امنیت نمیکردند و فرار از کشور را برماندن در کنار مردم، ترجیح داده و به صورت رسمی در خدمت دشمنان ملت ایران درآمدند.
د – اقدام منافقین در شروع ترورهای گسترده که پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری اتفاق افتاد، کشور را علاوه بر مسئله جنگ، رودرروی مسئله <منیت داخلی> نیز قرار داد و کمک بزرگی به نظام صدام حسین در باز کردن یک جبهه داخلی ترور، در مرکز کشور نمود، بهطوری که برخی از رزمندگان وقتی از جبهههای جنگ برای سرکشی به خانواده به منازل خود برمیگشتند، براثر ترور منافقین به شهادت میرسیدند.
منافقین نقش بزرگی در <منیتیکردن> کشور و رویکرد امنیتی به مسائل و مشکلات در داخل کشورها ایفا نمودند و هزینه بزرگی را به ملت ایران در این زمینه تحمیل نمودند به گونهای که آن فضای برادری و صمیمیتی را که بین مردم و مسئولین در ماههای اول پیروزی انقلاب اسلامی برقرار شده بود و همه ایرانیان، اعم از رئیس و مرئوس خود را در کنار یکدیگر و برادر همدیگر میدیدند، تبدیل به یک فضای کماعتقادی و فاصله افتادن بین مسئولین و دیگران شد. از این زمان است که خودروهای حفاظتی و محافظین شخصی ارتباط راحت و امن مردم و مسئولین را دچار فاصله معنیدار میکند.
به هر حال، پیامدها و نتایج فاجعه هفتم تیر بسیار فراتر از مطالب عنوان شده بالا است، ولی نکتهای را که نباید از آن غافل شد، بررسی این موضوع است که آیا سازمان مجاهدین (منافقین) خلق، برای رسیدن به <درت> به دولتهای بیگانه از جمله رژیم بعثی صدام، وصل شده و به عنوان ابزاری در خدمت اهداف آنان قرار گرفته است و یا اینکه از ابتدا آمریکا و رژیم بعثی عراق سازمان منافقین را توسعه داده، تجهیز نموده، آموزش داده، منابع مالی آن را تأمین کرده و برای آن مأموریتهای جاسوسی، اطلاعاتی و انجام عملیات ترور و آدمکشی را تعیین میکردهاند و در نهایت، پس از عدم موفقیتهای این سازمان در داخل ایران، آن را به پادگانهای ارتش بعثی در داخل عراق منتقل کرده و به عنوان پیاده نظام ارتش صدام، علیه جمهوری اسلامی ایران به کار گرفتهاند؟
برخی معتقدند حفظ امنیت منافقین در داخل پادگان اشرف در حوالی بغداد از سوی ارتش آمریکا پس از سقوط نظام دیکتاتوری صدامحسین، در این راستا ارزیابی میگردد، ولی به نظر میرسد که بایستی ترکیبی از دو نظریه فوق درست باشد؛ یعنی هم آمریکا و هم رژیم بعثی عراق به دنبال ابزاری برای به کارگیری آن در جهت امیال و آرزوهای خود بودهاند و هم سران مجاهدین (منافقین) خلق تنها راه رسیدن به قدرت را، وابستگی به بیگانگان و ترور مخالفین و حاکم شدن از طریق زور و ایجاد وحشت در بین مردم میدانستهاند، ولی به هرحال مردم ایران سرنوشت منافقین را به عنوان یک عبرت تاریخی در نظر گرفته و به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از قدرتها، برای حاکم شدن بر آنها دست به هر کاری میزند. منبع: وبلاگ جوان مسلمان