اسماعیل علوی
قيام كربلا در دو عرصه توام و پيوسته، يعنى قلمرو انسانى و قلمرو اجتماعى جريانى تربيتى با مخاطب قرار دادن وجدان ها و جريانى سياسى براى مديريت مناسبات جامعه، مطرح است. نهضت عاشورا حركتى اصلاح طلب و دينى است و موجب جريان يافتن ارزش هاى دينى در درون باور افراد و جوامع و در دو بعد انسان سازى و جامعه سازى نقش آفرينى مى كند.
نهضت عاشورا مستلزم تاملى فراتر از مرزهاى واقعه نگارى، حماسه سازى، عرفان گويى و يا حاشيه پردازى است. از جمله پرسش هايى كه پيرامون اين واقعه سترگ مطرح است اينكه، هدف اباعبدالله الحسين(ع) از جهاد با يزيديان با وجود اطلاع از سرانجام ظاهرى كار چه بود؟ و چرا در اين سفر پرخطر و پرمصيبت علاوه بر مردان، زنان و كودكان را با خود همراه كرد! و يا اينكه اين حركت از چه اصولى ريشه مى گيرد و ماهيت آن چيست؟نهضت اباعبدالله(ع) هر چه كه بود انعكاس و تبلور احساس شخصى نبود و از يك مسئوليت اعتقادى و اجتماعى نشات مى گرفت. همان مسئوليتى كه به شكل هاى گوناگون در جريان مبارزات حق طلبانه عينيت مى يابد، با اين تفاوت كه در نهضت حسينى(ع) به گونه اى جدى تر و جذاب تر رخ مى نمايد.
ديگر اينكه قيام كربلا، واقعه اى دفعى و اتفاقى نبود بلكه در يك پروسه زمانى شكل گرفته و در پيوند با تحولات پس از رحلت پيامبر و تغيير رفتار حكومتگران و انحطاط جامعه مسلمين بود.و ديگر اينكه نهضت اباعبدالله الحسين(ع) موضعى و گذرا نبود، بلكه نقطه عطفى مهم بود كه در تاريخ اسلام بلكه تاريخ بشريت ايجاد موج نمود و تاثيرى عميق بر نسل هاى بعدى بر جاى گذارد و تحولات تاريخى متعددى را در انديشه، زندگى و مناسبات اجتماعى مسلمانان به بار آورد.
اين مسئله و ساير موارد نشان مى دهد، مكتب عاشورا، مكتب جامعى است كه سرشار از اهداف بلند و فرازمانى است.فرا رسيدن ايام محرم فرصت مناسبى به دست داده است تا با پرداختن به يكى از ابعاد نهضت حسينى(ع) به پاسخ پرسش هاى پيش گفته نزديك شويم.نهضت عاشورا حادثه بسيار مهمى در تاريخ اسلام بلكه مهم ترين حادثه جهان اسلام است. با اين وجود ابعاد آن آنگونه كه بايد واكاوى و تشريح نشده است.اين در حالى است كه نهضت عاشورا به تصريح سيدالشهدا(ع) بايستى به عنوان دستور العملى در كليه زمان ها و مكان ها سرمشق مسلمانان قرار گيرد.لازمه به دست دادن الگويى قابل پيروى و كارا از نهضت حسينى (ع) تبيين ابعاد مختلف آن به ويژه اهداف نهضت عاشورا است. نهضت عاشورا حركتى دينى و در راستاى احياى ارزش هاى الهى بوده و همچون ساير فرايض دينى جوهر ه اى تعبدى دارد.
ويژگى تعبدى قيام اباعبدالله الحسين(ع) مانع از آن نيست كه با عقلانيت مرافقت نداشته و با عقل واقع گرا موافقت نداشته باشد. همچنان كه ساير فرايض دينى نيز چنين اند. با اين تفاوت كه در صورت ظاهر نهضت عاشورا راهى به پيروزى و غلبه امام حسين(ع) و يارانش بر سلطه دستگاه حاكمه و انبوه سپاه دشمن نداشتند و كاروان سالار قافله كربلا نيز به اين امر وقوف كامل داشت و آشكارا به كشته شدن خود و يارانش اشاره مى فرمود و اطرافيانش توسط ايشان از پايان كار باخبر بودند.به رغم اين همه امام حسين(ع) با قصد جهاد از مدينه خارج شد و در اين سفر مصيبت فرجام اعضاى خانواده خود و يارانش را همراه كرد.قدم نهادن در راه سفرى با اين وصف آن هم همراه زنان و كودكان در ظاهر نسبتى با عقل مآل انديش ندارد و تعبد صرف و عمل به فريضه نيز توجيه گر آن نيست. مگر آنكه ضرورتى عقل و شرع پسند آن را تائيد كند. با اين اوصاف اين پرسش به وجود مى آيد كه كدام ضرورت برتر تعبد و تعقل را هم سو پشتوانه اين حركت قرار داد و حسين(ع) و يارانش را آگاهانه به راه سرنوشتى محتوم كشيد؟
يافتن پاسخ اين پرسش و پى جويى ريشه هاى واقعه كربلا مستلزم نگاهى كاوشگرانه به مناسبات ميان باورهاى دينى و قدرت در فضاى سياسى آن روز است و طرح اين سئوال كه نهضت خونين عاشورا حاصل تقابل چه نيروهايى و تبلور كدام جريان تاريخى بود؟ اين كدام ضرورت برتر بود كه حركت به سوى قربانگاه مردان كاروان و اسارت زنان و كودكان همراه را يك فريضه دينى كه هم عقل و هم شرع بر آن صحه مى گذارند به شمار آورد و آن را به عنوان يك الگو براى موارد مشابه توصيه نمود.
نهضت عاشورا تبلور الگوى راهبردى براى جداسازى «حق» از «باطل» است. هنگامى كه نمودهاى حق در خدمت اهداف باطل قرار گرفته باشند. آن هنگام كه باطل با لفافه حق پوشانده شود و كسانى با بهره جويى از جاذبه حق جولان باطل دهند و از جايگاه سلطه و اقتدار و برخوردار از دسترسى هاى وسيع، ارزش هاى والا و ارجمند را منزوى و بدعت را رواج دهند. براى احياى بنيان هاى «حق مدار» و صلاح و فضيلت چه اقدامى جز حركت عاشورايى باقى مى ماند؟!معروف است روزى ابوسفيان خطاب به افراد قبيله خود گفت: اى فرزندان اميه! با خلافت اسلامى بازى كنيد و آن را (در ميان خود نگاه داريد) و به يكديگر برسانيد.معاويه بهتر از هر كس ديگرى سفارش پدر را دريافت و توصيه او را به كار بست و با حيله و نيرنگ بر شئونات امت اسلامى مسلط شد. در دوران خلافت معاويه بزرگان دين، اصحاب و ياران صديق پيامبر اكرم (ص) منزوى، زندانى و يا كشته شدند و به جاى افراد صالح و خيرخواه چاپلوسان و متملقين رفعت يافتند و بدون هيچ شايستگى بر مناصب مختلف تكيه زدند. پس از معاويه يزيد بر جايگاه رسول خدا (ص) تكيه زد و خود را خليفه مسلمين ناميد و براى تكميل سلطه خود درصدد برآمد تا از اشخاصى همچون حسين بن على (ع) بيعت بگيرد. حضرت سيد الشهدا (ع) در توصيف شرايط آن روز مى فرمايند: «مى بينيد كه حوادث تلخى ما را احاطه كرده است. به راستى دنيا دگرگون شده، خوبى هايش رفته و بدى هايش مانده و مانند مرغزار بى حاصل شده است. چرا چنين شده؟ چون همان طور كه مى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى شود در چنين وضعيت ننگينى هر فرد باايمانى موظف است كه در راه حمايت از دين خدا و جهاد با تبهكاران و لقاى خدا آماده شهادت گردد، كه شهادت در اين راه بالاترين سعادت است.»
بر اين مبنا نهضت حسينى (ع) با ساختارى اصلاح طلب و با هدف احياى سنن نبوى، كنار زدن پرده ريا و تزوير از مقابل چهره حكومتگران فاسد و بيدارى وجدان عمومى شكل گرفت و چنان هنگامه اى در تاريخ ايجاد كرد كه همواره حكومت هاى خودكامه و رياكار از ناحيه فرهنگ عاشورا در معرض تهديد قرار دارند. قيام خونين سيدالشهدا(ع) تجلى پيوند ايمان و آگاهى، شور و شعور، تعبد و تعقل و آزادى و پايدارى است.بدين قرار قيام كربلا در دو عرصه توام و پيوسته، يعنى قلمرو انسانى و قلمرو اجتماعى جريانى تربيتى با مخاطب قرار دادن وجدان ها و جريانى سياسى براى مديريت مناسبات جامعه، مطرح است. نهضت عاشورا حركتى اصلاح طلب و دينى است و موجب جريان يافتن ارزش هاى دينى در درون باور افراد و جوامع و در دو بعد انسان سازى و جامعه سازى نقش آفرينى مى كند. فرهنگ عاشورا در طول تاريخ ضمن تفسير دين و بازشناساندن سره و صواب از ناسره و ناصواب به طور مستمر باورداشت هاى اسلامى را زنده نگه داشته و با انسان سازى و جامعه سازى، از كيان دين پاسدارى مى نمايد و ضمن معرفى جريانى اصيل و ناب از دين بر تاثيرگذارى معيارها و ارزش هاى دينى بر كليه مناسبات انسانى و اجتماعى مى افزايد.زيرساخت تئوريك نهضت عاشورا، فكر اصلاحى و نقد رفتار حكومتگران است.
اصولاً شأن امام و پيشواى دينى در مكتب تشيع احياى حوزه هاى مفهومى دين و اصلاح قلمروهاى انسانى و اجتماعى است.بر همين اساس رخداد عاشورا حركتى با راهبرد اصلاح و نقد قدرت حاكم و تبيين الگويى متفاوت با آنچه كنشگران حكومتى ارائه مى كردند بود.امام حسين (ع) در مسير حركت از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا بارها بر اين مضمون تاكيد فرمود: «من از روى هوس، سركشى، تبهكارى و ستمگرى قيام نكرده ام و تنها به انگيزه اصلاح در امت جدم برخاستم. مى خواهم به نيكى ها فرمان دهم و از بدى ها باز دارم و روش جدم و پدرم على بن ابى طالب(ع) را دنبال كنم.»(فرازى از وصيت نامه امام، كه در آغاز سفر در اختيار محمد حنفيه قرار گرفت) و يا در سخنرانى بيرون شهر مكه (منى) فرمود: «پروردگارا تو مى دانى اين حركت ما نه به خاطر رقابت بر سر حكومت و قدرت و نه به منظور به دست آوردن مال دنيا است بلكه به خاطر آن است كه نشانه هاى دين تو را به مردم بنمايانم و اصلاحات را در سرزمين اسلامى اجرا كنم، تا بندگان ستم ديده ات از چنگال ظالمان در امان باشند و واجبات و احكام و سنت هاى تعطيل شده تو دوباره اجرا گردد.»
اصلاح در ادبيات اسلامى، عرضه آموزه هاى سره و ناب دينى ملهم از كتاب و سنت و جريان دهى آن در كليه شئون حيات فردى و اجتماعى است.اهتمام امامت شيعه نيز در رويكرد اصلاحى، هدايت و اصلاح فراگير جامعه در راستاى سيره نبوى است.پس از رحلت پيامبر اسلام تا زمان يزيد بر اثر تغييرات وسيع اجتماعى، سياسى و فرهنگى، نظام عقيدتى اسلام با بدعت درآميخته و سنت رسول الله ميرانده شده بود. خرافه ها، گرايشات سياسى و باورهاى سخيف لباس اسلام پوشيده و به جاى عقيده اسلامى مطرح بودند.توحيد و يكتاپرستى با همه ملزومات آن شرك و فردپرستى و ريا و دورويى رواج داشت.زى ساده و سلوك معمولى و به دور از تشريفات پيامبر اسلام و حضرت على(ع) تبديل به اشرافيت طاغوتى و تبختر و تفرعن حكومتگران شده بود. فهم رايج دين بر اثر دست درازى حاكميت در آنچه كه رسول الله(ص) از جانب خدا آورده بود با امور بيگانه درآميخته بود. در چنين شرايطى سيدالشهدا(ع) با عزم احياى سنن الهى، اصلاح جامعه و نقد حكومت قدم در راه قيام گذارد و حركتى كانونى در تاريخ بشر پديد آورد، حركتى كه به مصداق «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» ظرفيت سامان دهى امواج اعتراضى عليه حاكميت هاى رياكار و مستبد را در موقعيت هاى جغرافيايى و زمانى مختلف دارا است.فرآيند حركت اصلاحى امام حسين(ع) در دو قلمرو تربيتى و سياسى بر اصول انديشه ناب و توانمند در حوزه فكر و مشروعيت و كارآمدى در حوزه عمل استوار است. بر اين اساس ابعاد اصلاح گرى نهضت عاشورا هم شامل حوزه شناخت و هم شامل حوزه راهبرد مى شود. تحليل مفاهيم درونى انديشه اصلاح و بررسى وجوه راهبردى آن الگوى اصلاحى نهضت حسينى(ع) را به دست مى دهد.
الگو و روش امام حسين در احيا و اصلاح همانا شيوه امر به معروف و نهى از منكر و عينيت بخشيدن به آموزه هاى دين از طريق عمل به كتاب و سيره رسول الله(ص) بود. آن حضرت ضمن شناسايى امكانات و ابزار لازم براى مقابله با حكومت يزيد و انديشه منحط و بدعت هاى رايج، با تصوير روشنى كه از «امام بر حق» به دست داد امكان مقايسه ميان خليفه و «امام مصلح» را به وجود آورد. هرچند نهضت اصلاحى امام حسين(ع) و قيام كربلا تناسبى با موقعيت قدرت حاكمه نداشت، اما الگوى اصلاحى امام حسين(ع) با سه مشخصه عدالت، مشروعيت و كارآمدى از طريق مديريت صالح نسبتى ميان باورهاى دينى و افراد از يك سو و باورهاى دينى و خلافت از سوى دگر ترسيم كرد و موقعيت قدرت حاكمه را به چالش گرفت. در قلمرو تربيتى، نهضت اصلاحى عاشورا در برخورد با افراد با توجه به ابعاد وجودى انسان يعنى ساحت هاى سه گانه دانستن، خواستن و توانستن كه قابليت هاى شناخت، گرايش، انتخاب، عمل و اقدام را در وجود آدمى شكل مى دهند وجدان ها را مخاطب قرار داد و با جهت دهى به آرمان هاى افراد، استعدادها و قابليت هاى افراد مستعد را شكوفا كرد. بر اين اساس نهضت عاشورا فراخوانى است براى بشريت تا همچون عاشورائيان با مرگ خويش شرايطى به وجود آورند براى ادامه جريان بالندگى، تربيت ايمانى و رفتار مسلمانى. در همين راستا مهمترين پيام اصلاحى عاشورا در بعد تربيتى، خودآگاهى است. با اين مضمون كه تا خود را نشناسيم و مقدرات و استعدادها و نيازهاى اصيل انسانى، كمبودها، آرمان ها، نقش، رسالت و مسئوليت خويش را در پيوند خود و خدا، خود و هستى و جامعه و تاريخ در نيابيم نمى توانيم موجب و موجد تغيير اجتماعى شويم. نهضت اصلاحى عاشورا در بعد تربيتى (انسان سازى) به انسان كمك مى كند تا جايگاه خود را در عرصه هستى بيابد و نقش و رسالت خويش را در نسبت با واقعيت هاى جامعه دريابد.
باورسازى اصلاح تربيتى نهضت عاشورا اوج كارآيى آن در بعد انسان سازى است. رخداد عاشورا از منظر جامعه شناختى در مفهوم تبلور يك انديشه سياسى و الگوى مديريت تحول كمتر مورد بررسى و شناخت قرار گرفته است. مجموعه تعاليم نهضت عاشورا و سلوك رهبرى آن – امام حسين(ع)- الگوى كلان مديريت براساس يك انديشه اجتماعى در راستاى كاربست اصل مشروعيت و تحقق كارآمدى نظام اسلامى را ارائه مى دهد. عاشورائيان قافله كربلا به عنوان يك «جامعه نمونه» چارچوبه الگويى سامان يافته را به صورت عينى، ملموس و كاربردى به دست مى دهند و با سلوك خود نمادها و نمودهاى عينى و ساختارى اين الگو را در ديد تاريخ مى نشانند.انديشه اجتماعى برآمده از نهضت عاشورا با طرح ديدگاه هاى تحليلى، ارزشى و راهبردى، ضمن شناساندن وضعيت موجود از وضعيت مطلوب، تصاوير روشنى به دست مى دهد و راه هاى عملى انتقال از آن به اين را نيز مى شناساند.
فرازهاى بسيارى از سخنان امام حسين(ع) جاى گير در انديشه اجتماعى نهضت عاشورا مشحون از تحليل و راهبردهاى مدبر به سمت جامعه آرمانى است.فرازى پيرامون اصل مشروعيت نظام اجتماعى و سياسى اسلام كه برپايه امامت و عدالت بنيان نهاده مى شود گزارشگر اين مضمون است. آن حضرت مى فرمايد: امام كسى است كه براساس قرآن رفتار كند و عدالت را به موقع به اجرا درآورد و حق را بپويد و بپايد و بر خود ناظر بداند (در نامه به مردم كوفه) انديشه اجتماعى نهضت عاشورا در حوزه درون دينى و برپايه ساخت معرفت شناختى در چارچوب كلان انديشى الگويى تدوين مى كند كه كاملاً تجربه پذير و قابل دسترسى است.مبنايى ترين آموزه انديشه اجتماعى نهضت عاشورا «عبوديت» و «حريت» است. براساس اين آموزه بايد و نبايدهاى بينشى، ارزشى و هنجارى برپايه «بندگى خداوند» و «آزادگى انسان» پى افكنده مى شوند كه برخى از اصول ثابت آن عبارتند از: اصل كرامت انسان و خليفه الهى او، جايگاه و منزلت علم و عقل، نظم پذيرى و قانونگرايى ، ارجمندى ايمان و تقوا، همبستگى هدفدار انسان و جهان، نفى سلطه غيرخدايى، پايدارى در راه آرمان، شهادت طلبى و… كه مجموعه اين اصول ساختار انديشه اجتماعى نهضت عاشورا را تشكيل مى دهند.«عبوديت» و «حريت» به عنوان دو اصل جاى گير در انديشه اجتماعى نهضت عاشورا، صرف نظر از برداشت هاى متعارف، راهنماى بديعى به اصل فكر اصلاحى و مبانى نظرى فلسفه و هدف قيام كربلاست. محتواى اين اصول چنانچه با حقيقت شريعت همراه شود، تبلور عينى يك الگوى راهبردى براى احياى دين و اصلاح امور دينداران است. اين دو اصل عهده دار تبيين رخداد عظيم عاشورا از ديدگاه معرفت شناختى و فهم ابعاد كلامى قيام كربلا است.مضمون درونى «توحيدگرايى» و «آزادگى» به مثابه جوهره فرهنگ عاشورا معرف ابعاد مختلفى است كه هر يك داير مدار فرآيندهاى تربيتى و مديريت اجتماعى اند.در نگره دينى «يكتاپرستى» در چارچوب فكر اصلاحى، بهره اى است براى خالص سازى فكر و عمل دينى و «حريت» تربيتى است در طول «عبوديت» كه هم راستا با آن به نقد عرصه هاى مختلف فردى و اجتماعى مى پردازد و حركت هاى اعتراضى را عليه جريان هاى مشرك، مستبد و بدعت گزار سامان مى دهد.
انسان سازى و جامعه سازى در مفهوم به ثمر رسيدن تلاش هاى كمال جو و توسعه اى حاصل جريان پوياى انديشه توحيد و روحيه آزادمنشى خواهد بود. چرا كه راهبردهاى نهفته در اين دو اصل قابليت هدايت و مديريت هدفمند تحولات جوامع هم مختصات با جامعه عاشورا را دارا است. عقيده «توحيد» از زمره موضوعات كلانى است كه در طول ديدگاه هاى روانشناختى، جامعه شناختى و تاريخى قرار دارد و ميان ديدگاه لاهوتى و مابعدالطبيعى آن و فلسفه اجتماعى تهافتى نيست.با تكيه بر اين نكات مى توان تعاليم عاشورا كه مشحون از انديشه و رفتار توحيدى است را به مثابه يك الگوى تربيتى در بعد فردى و مدل مديريتى در بعد اجتماعى ارائه داد. تفسير اجتماعى توحيد تصويربخشى به قابليت هاى اين تعليم است و بى توجهى به زمينه هاى راهبردى آن در عرصه هاى جدى زندگى اجتماعى فرصت سازى براى تكميل پروسه هاى شرك آلود در سطح جوامع خواهد بود. نسبت يابى انديشه كلامى توحيد با تحولات اجتماعى _ سياسى نيازمند تبيين نظام واره حيات انسانى و مشاهده تاثير عقيده توحيد بر لايه هاى مختلف اجتماع است. عبوديت و يكتاپرستى، اصل خلوص در عقيده و عدم كرنش در مقابل غيرخدا و اصل «حريت» آزادگى و آزادمنشى را به عنوان دغدغه اى مهم دائم پيش روى خود دارند، يعنى همان دغدغه اى كه نهضت عاشورا را شكل داد. بنابراين هدف نهضت عاشورا مبتنى بر فلسفه يكتاپرستى و نفى سلطه طاغوتيان ولو در لباس دين چهره پنهان كرده باشند و اقدام عليه يزيديان در همه عصرها و مكان ها، با الهام از روحيه آزادمنشى و حريت است.