نظر شهید مطهری هم بیشتر همین بوده است كه روحانیت شیعه همانند روحانیت اهل تسنن نباشد و استقلال خود از دولت ها را حفظ كند. این امر به روحانیت قدرت ایجاد تحولات اجتماعی می دهد. مثل همان روحانیتی كه در زمان مرحوم میرزای شیرازی وجود داشته است كه قدرت خود را از مردم می گرفتند، از نظر روحی متكی به خدا بودند و از نظر اجتماعی متكی به مردم. برخلاف روحانیت اهل سنت كه وابسته به حكومت و دولت است و قدرت ایجاد تحول در جامعه را ندارد. نگرانی شهید مطهری همین بود كه روحانیت دو شقه شود و مقابل همدیگر قرار بگیرند و جایگاه خود را از دست بدهند كه بسیار خطرناك است و آن اتفاقاتی كه در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری رخ داد موید همین نظر بود. ایشان معتقد بودند كه روحانیت باید در همان قالب مثلا جامعه روحانیت مبارز فعالیت كند
مهدی دزفولی/ شهید مطهری به عنوان یكی از بنیانگذاران انقلاب اسلامی كه همواره به عنوان ایدئولوگ جمهوری اسلامی از وی نام برده می شود به اذعان تاریخ و بسیاری از انقلابیون در ابتدا با تشكیل حزب جمهوری اسلامی موافق نبودند اما پس از اعلام تشكیل رسمی آن مخالفتی نداشتند و حتی اعضای خانواده خود را برای عضویت در حزب جمهوری اسلامی، آزاد می گذارند تا اگر تمایل دارند به حزب جمهوری اسلامی بپیوندند. به همین جهت با دكتر علی مطهری به گفت وگو نشستیم تا نظرات شهید مطهری پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی را درباره تشكیل حزب جمهوری اسلامی جویا شویم. دكتر علی مطهری نیز ابعاد مختلف نظر شهید مطهری را بررسی و مطرح كردند كه در ادامه بخش كوتاهی از مصاحبه ایشان از نظر شما می گذرد.
لازم به یادآوری است كه این مصاحبه در ادامه مصاحبه های مستند «داستان ناتمام یك حزب» است كه قصد بررسی و بازخوانی پرونده حزب جمهوری اسلامی را دارد و سال آینده اكران خواهد شد.
پیش از این، مصاحبه هایی از دكتر عبدالله جاسبی(قائم مقام دبیركل وقت حزب)، حمید رضا ترقی(از اعضای حزب موتلفه اسلامی و اعضای جناح راست حزب جمهوری اسلامی)، دكتر فرشاد مومنی(مسوول شاخه دانش آموزی حزب و از اعضای جناح چپ حزب) و مرحوم حبیب الله عسگر اولادی(دبیركل فقید حزب موتلفه اسلامی و از اعضای شاخص جناح راست حزب جمهوری اسلامی) در روزنامه اعتماد منتشر شده و از نظر شما گذشته است.
آقای دكتر، پیش از تشكیل حزب جمهوری اسلامی یكی از دلایلی كه برای تشكیل حزب توسط رهبران حزب مطرح می شود و بعدترها در اساسنامه حزب نیز به آن اشاره می شود، بحث كادرسازی برای انقلاب اسلامی است كه بسیار روی آن نیز تاكید می شده است و به همین جهت رهبران حزب یكی از دلایل اصرار خود برای تاسیس حزب را همین كادر سازی می دانند اما نظر حضرت امام(ره) و شهید مطهری برخلاف نظر رهبران حزب بوده است و گویا امام(ره) و شهید مطهری صراحتا در ابتدا با تشكیل حزب مخالف بوده اند. اگر امكان دارد درباره نظرات و دیدگاه های شهید مطهری در این باره كمی توضیح دهید.
شهید مطهری یك مبنای فكری داشتند درباره استقلال روحانیت شیعه در مقابل دولت ها و معتقد بودند كه روحانیت باید استقلال خود را حتی در جمهوری اسلامی حفظ كند و روی فراگیری و در كنار مردم بودن تاكید ویژه یی داشتند.
به همین دلیل موافق نبودند كه روحانیت پست های اجرایی دولتی را بپذیرد مگر اضطرارا یعنی زمانی كه غیر روحانی صالح وجود نداشته باشد.
ایشان به همین جهت با تاسیس حزب جمهوری اسلامی به این صورت كه موسسین آن صرفا روحانیون باشند مخالف بودند اما مخالفتی با تاسیس حزب توسط غیر روحانیون نداشتند. اما بعدا كه حزب جمهوری اسلامی تشكیل شد و صورت رسمی به خود گرفت، مخالفتی نكردند و حتی اگر از ایشان برای عضویت در حزب سوال می شد اعلام موافقت می كردند. كسانی مثل آقای مهدوی كنی هم تقریبا همین نظر را داشتند و طرز فكرشان همین بود. حزب جمهوری اسلامی هم از همان ابتدا كه تشكیل شد مبنای فعالیت های فكری و ایدئولوژیك خود را آثار شهید مطهری گذاشت. بعد از شهادت استاد مطهری هم بیشتر روی آثار ایشان در حزب تاكید و كار می شد.
یك شبهه یی كه به شهید مطهری برخی افراد وارد می كنند، این است كه شهید مطهری اساسا خیلی روحیه كار جمعی و گروهی را نداشتند و به همین جهت هم به حزب جمهوری اسلامی نپیوستند و ایشان تمایل داشتند به صورت انفرادی فعالیت داشته باشند، مثلاكتاب بنویسند و آن را منتشر یا سخنرانی كنند. آیا این مطلب واقعیت دارد؟
خیر. اتفاقا برعكس است و همیشه ایشان افراد را دعوت به كار جمعی و گروهی می كردند.
مثلاكتاب تعلیمات دینی كه در زمان رژیم گذشته توسط شهیدان بهشتی و باهنر نوشته می شد، پشت صحنه آن شهید مطهری قرار داشت و در بسیاری از موارد مثل مباحث جهان بینی متن اولیه را ایشان می نوشتند و اكنون این مطالب به خط ایشان موجود است یا مثلاكتاب محمد(ص) خاتم پیامبران كه حسینیه ارشاد آن را منتشر كرد، بانی آن شهید مطهری بود.
انتخاب موضوعات و تقسیم كار بین محققان روحانی و دانشگاهی توسط ایشان صورت می گرفت كه هر كس چه كاری را انجام دهد و روی چه موضوعی كار كند. مثلادكتر شهیدی در چه موضوعی مقاله بدهد یا دكتر شریعتی در موضوع «از هجرت تا وفات» مقاله بدهد. نامه هایش موجود است.
ایشان روحیه كار جمعی داشت اما رسالت خودش را كار دیگری می دانست.
لذا بعد از انقلاب هم نظر ایشان این بود كه كارهای فكری خودشان را ادامه دهند و امام هم اصرار داشتند كه ایشان به قم بروند و از سال 1355 هم به دعوت برخی فضلای قم و توصیه امام خمینی هفته یی 3-2 روز را به قم می رفتند و درس هایی داشتند و بنا بود كم كم ساكن قم بشوند و به تربیت طلاب و تقویت حوزه علمیه بپردازند. علاقه خودشان هم همین بود.
حتی ایشان در شورای انقلاب هم خیلی تمایل نداشتند بمانند و احساس می كردند وقت ایشان تلف می شود و این نكته را با امام(ره) در میان گذاشته بودند كه اگر امكان دارد ایشان از شورای انقلاب آرام آرام كنار بروند كه ظاهرا امام(ره) گفته بودند تا چند ماه دیگر بمانند و بعد كنار بروند.
دلیل اصرار ایشان هم یكی این بود كه تشخیص داده بودند نیاز جامعه در آن ایام چیست و می دانستند با پیروزی انقلاب و استقرار نظام جدید، كم كم مسائل فكری و معضلات اجتماعی مطرح می شود كه نیاز دارد حوزه علمیه كار خودش را چند برابر كند تا بتواند پاسخگو باشد.
شما در مصاحبه با نشریه مهرنامه شماره تیر ماه 1390 به نكته یی اشاره كرده اید كه جالب توجه است و آن تفاوت روحیه شهید بهشتی و شهید مطهری است كه گویا شهید مطهری علاقه بیشتری به كار فكری و ایدئولوژیك داشتند اما شهید بهشتی علاقه مند به كار اجرایی و تربیت نیرو از طریق كار حزبی بودند.
بله همین طور است. مرحوم شهید بهشتی روحیه سازماندهی و كار اجرایی داشتند و شور و شوق بیشتری در این زمینه ها در ایشان وجود داشت و خوب ایشان هشت سال جوان تر از شهید مطهری بودند و انگیزه این نوع فعالیت ها در ایشان بیشتر بود. اما شهید مطهری معتقد به كادرسازی از طریق پرورش و تربیت فكری و معتقد بودند كه یك نهضت اجتماعی اگر پشتوانه فكری نداشته باشد تغییر مسیر می دهد.
البته شهید بهشتی فعالیت های فكری هم داشتند همان طور كه بالعكس شهید مطهری هم در مواقع لازم كار اجرایی انجام می دادند، مثل ماموریت تشكیل شورای انقلاب از طرف امام.
شما یك اشاره یی هم در مصاحبه با نشریه مهرنامه كرده اید به اینكه ظاهرا نظر شهید مطهری درباره تشكیل حزب این بوده است كه حزبی مانند حزب مظفر بقایی نشود.
این گفته، گفته امام خمینی(ره) بوده است نه شهید مطهری و من از قول امام(ره) شنیده بودم كه وقتی مساله تاسیس حزب جمهوری اسلامی مطرح شده بود، ایشان به این مضمون فرموده بودند كه معنی ندارد روحانیت هم یك تشكل مثل تشكل مظفر بقایی درست كند و شامل بخشی از جامعه شود. روحانیت برای تمام جامعه است.
شهید مطهری برای حزبی كه موسسین آن صرفا روحانیون باشند قایل به آفاتی بودند. یكی از آنها این بود كه ممكن است برخی از روحانیون مقابل روحانیون حزب قرار بگیرند كه عملابعدها همین گونه شد.
در آن اواخر فعالیت حزب، در انتخابات ها مشكلاتی به وجود آمد كه مثلاامام جمعه یی عضو حزب بود و نظری داشت كه تمایل داشت بیان كند و آن نظر در راستای نظرات حزب نبود یا عده یی به خاطر حزبی بودن او با وی مخالفت می كردند كه اینها مشكلاتی را به وجود می آورد. بعد هم كه نظر امام(ره) این شد كه فعالیت های حزب متوقف شود.
ظاهرا برخی از روحانیونی كه خیلی موافق فعالیت های حزب نبودند در سال 67 مجمع روحانیون را تشكیل می دهند.
بله، همین طور است. در واقع حزب، روحانیت را در بخشی از جامعه محصور می كند در صورتی كه نظر شهید مطهری این بود كه روحانیت باید فراگیری و عام بودن خود را حفظ كند.
نگرانی شهید مطهری همین بود كه روحانیت دو شقه شود و مقابل همدیگر قرار بگیرند و جایگاه خود را از دست بدهند كه بسیار خطرناك است و آن اتفاقاتی كه در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری رخ داد موید همین نظر بود.
ایشان معتقد بودند كه روحانیت باید در همان قالب مثلاجامعه روحانیت مبارز فعالیت كند.
آقای دكتر، ظاهرا پیش از پیروزی انقلاب در پاریس هم بحث هایی پیرامون همین تشكیل حزب جمهوری اسلامی مطرح بوده است و شهید مطهری در همان جا هم مخالفت هایی را ابراز كرده بودند. آیا امكان دارد در این باره هم كمی توضیح دهید؟
من گمان نمی كنم این طور بوده باشد. چون اساسا در آن زمان احتمال پیروزی انقلاب قوی به نظر نمی رسید و بعید است كه ایده تشكیل حزب به آن زمان بازگردد.
من فكر می كنم این ایده در دوران نزدیك به پیروزی انقلاب و بعد از آن مطرح بوده است.
نه آقای دكتر این طور نیست. مثلاآقای حجتی كرمانی در خاطرات شان بیان كرده اند كه بحث اساسنامه حزب زمانی كه ایشان در تبعید بودند، مطرح شده بود. آقای خامنه ای (مقام معظم رهبری) هم در خاطرات شان این گونه مطرح كرده اند زمانی كه ایشان در تبعید بودند شهید باهنر برای عیادت از ایشان به آن منطقه تبعید مسافرت می كنند و در همان جا بحث های اساسنامه حزب مطرح می شود و بعد از 17 شهریور 1357 كه روند انقلاب شتاب بیشتری می گیرد، بحث تشكیل حزب هم جدی تر مطرح می شود.
خوب من اینها را نمی دانستم اما اگر این گونه كه شما فرمودید باشد قاعدتا شهید مطهری در آن زمان مخالف با این نوع تشكیل حزب بوده اند چون این نوع فعالیت، رهبری روحانیت و در راس آن امام خمینی را محدود در هواداران حزب می كرد.
اما به هر حال رهبران حزب كه از شاگردان و مریدان حضرت امام بودند؟
بله، یقینا همین طور است و روشن است كه موافق رهبری امام(ره) بوده اند اما لاجرم كار حزبی به این صورت كه اینها تنها نماینده نهضت امام باشند رهبری امام را محدود می كرد.
آن زمان بیشتر این موضوع مطرح بود كه امام(ره) كه در خارج هستند شورایی در داخل تشكیل شود تحت عنوان شورای انقلاب كه اگر خدایی نكرده برای امام اتفاقی رخ داد، در داخل عده یی بتوانند انقلاب را رهبری كنند.
در آن زمان بعید است كه بحث حزب جمهوری اسلامی موضوعیتی داشته باشد. هدف این بود كه نهضت از طریق رهبری روحانیت و مرجعیت پیش رود نه از طریق حزب و فعالیت های حزبی.
مشی امام خمینی هم حزبی نبود و ایشان مشی عمومی و فراگیر داشتند. امام از طریق مسائل مذهبی وارد شدند و توانستند حتی در دل نیروهای شاه هم نفوذ كنند. اما بحث حزب بیشتر بعد از پیروزی قابل توجیه است كه بخواهند كشور را اداره كنند.
یك سوال شخصی هم از شما بپرسم آقای دكتر كه اگر تمایل نداشتید جواب ندهید.
بفرمایید.
چرا با اینكه نظر شهید مطهری بعد از تشكیل حزب جمهوری اسلامی تا حدی نسبت به حزب مساعد شده بود اما هیچ كدام از اعضای خانواده ایشان به حزب جمهوری اسلامی نپیوستند؟
شاید یكی از دلایل آن این بوده كه ما می دانستیم ایشان موافق تشكیل حزب به این شكل نبودند و به همین جهت ما خیلی تمایل به عضویت نداشتیم اما ما با دوستان حزبی در ارتباط بودیم و رفت و آمد داشتیم و به آنها كمك می كردیم.
به نظر شما عملكرد حزب جمهوری اسلامی، عملكرد موفقی بوده است همان طور كه برخی ها معتقدند كه حزب توانست انقلاب را از گردنه های خطرناكی همانند كودتای نوژه و ماجرای بنی صدر عبور دهد یا خیر و مثل برخی دوستان این طور فكر می كنید كه حزب جمهوری اسلامی خیلی هم نتوانست موفق عمل كند؟
خیلی نمی شود قاطعانه درباره موفقیت حزب جمهوری اسلامی اظهارنظر كرد و نیاز به تحقیق و تحلیل كافی دارد. شاید اگر حزب جمهوری اسلامی نبود ماجرای بنی صدر طور دیگری رقم می خورد و آن ماجراها شكل نمی گرفت. من شخصا موافق این بوده و هستم كه پایگاه روحانیت باید همان مساجد باشد و به روش سنتی كه از قدیم وجود داشته است عمل شود با همان فرماندهی كه سلسله مراتب به مراجع تقلید می رسد.
اگر روحانیت این طور عمل كند در رسالت خودش موفق تر عمل خواهد كرد و حزب را واگذار كنیم به غیر روحانیون. این خیلی جالب نیست كه روحانیون در پست های اجرایی دولتی حضور فعال داشته باشند. نظر شهید مطهری هم بیشتر همین بوده است كه روحانیت شیعه همانند روحانیت اهل تسنن نباشد و استقلال خود از دولت ها را حفظ كند. این امر به روحانیت قدرت ایجاد تحولات اجتماعی می دهد. مثل همان روحانیتی كه در زمان مرحوم میرزای شیرازی وجود داشته است كه قدرت خود را از مردم می گرفتند، از نظر روحی متكی به خدا بودند و از نظر اجتماعی متكی به مردم.
برخلاف روحانیت اهل سنت كه وابسته به حكومت و دولت است و قدرت ایجاد تحول در جامعه را ندارد.
به عنوان سوال آخر، آیا شهید مطهری با دیگران هم درباره مخالفت هایشان با حزب جمهوری اسلامی صحبت كرده بودند یا صرفا در این باره با شهید بهشتی صحبت هایی مطرح شده بود؟ تا جایی كه من می دانم و شنیده ام ایشان نظرشان را مبنی بر مخالفت اعلام كرده بودند اما بعد از اصرار آنها، در جلسه یی به همین بزرگواران گفته بودند كه اگر برای خدا این حزب را تاسیس كرده اید خوب است اما اگر صرفا برای كسب قدرت این كار را كرده اید، كار خوبی نیست. یك چنین نكته اخلاقی را مطرح كرده بودند.
ممنون از اینكه وقتی را در نظر گرفتید تا در خدمت شما باشیم.
موفق و موید باشید.
منبع: روزنامه اعتماد