1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
در مراسم بزرگداشت شهید بهشتی در سازمان اسناد کتابخانه ملی عنوان شد

محمدرضا بهشتی: وای به روزی که ایمان تحمیل شده به مردم، جای ایمان حقیقی را بگیرد

شهید بهشتی: به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینه سازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، می خواهد خودسازی داشته باشد،خودش، خودش را بسازد، اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کردید آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران – تهران

سید محمدرضا بهشتی در بزرگداشت شهدای هفت تیر گفت: بحران ارزشها و خط کشی های سیاسی باعث تزلزل ارزشها شده است. افراد یک روز خودی محسوب می شوند و روز دیگر ناخودی.

 

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، مراسم بزرگداشت سی و سومین سالگرد شهادت شهید بهشتی و 72تن از یارانش در سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار شد.

 

در این مراسم که با حضور برخی از اعضای خانواده شهدای هفت تیر برگزار می شد، سید محمدرضا بهشتی با یادآوری روزهای پایانی ماه شعبان اظهار کرد: ایام پایانی ماه شعبان که یکی از ذخایر آن مناجات شعبانیه است. رجوع به این دعا و اخت با آن یکی از توصیه های امام راحلمان بوده است. چون در آن نکاتی است که معنا دهنده به زندگی ما انسانها است.

 

بهشتی گفت: یکی از فرازهای مناجات شعبانیه این است: «بارالهی من را از جمله کسانی قرار بده که تو آنها را مورد خطاب قرار می دادی و آنها به تو پاسخ می دادند… نگاهی به آنها می کردی و آنها فرو می افتادند…من را از کسانی قرار بده که تو پنهان با آنها نجوا کردی و آنهادر آشکار پاسخت را دادند» ماجرای بودن ما ماجرای مخاطب است و تخاطب. ابن عربی، یکی از بزرگان ما معتقد است داستان ما و خدا داستان تخاطب است که رابطه ای دو طرفه است. همه ما با یک خطاب پا به عرصه وجود نهاده ایم. وقتی خدا اراده کرد که شیئی  یا چیزی به وجود بیاید، به او گفت کن فیکن،باش پس شد. این تعبیر « باش» فوق العاده است.

 

وی افزود: در کتاب عهد عتیق هم در داستان 6 روز آفرینش همین محتوا  را با اندکی تفاوت داریم. در عهد عتیق در پایان بندها آمده است که خدا گفت باشد و شد. در آنجا صیغه شخص سوم استفاده شده است ولی در قران صیغه دوم شخص استفاده شده است. در واقع، در قرآن این نسبت مستقیم است.

 

این استاد فلسفه ادامه داد: این سوال مطرح می شود که آیا این خطاب یک جانبه بود؟ خطاب خدا به انسان بود؛ خدا ناگفته های  ما را هم  می شنود؛ بودن ما در ازای فراخوان ما به « شدن »  است. خطابهای دیگری در قرآن است که خدا نقل می کند: شما پیش از آنکه پای به جهان نهید نیز ما شما را مورد خطاب قرار می دادیم. ما در خطاب آشکار همه پیامبران فراخوانده شده ایم. اگر خدا ما را ترغیب به دعا نمی کرد، خطاب قر ار دادن خدا جسارت بزرگی بود.

 

وی افزود: ایمان یک اعتقاد قلبی است و شهادتی است که بر زبان  می آوریم و عمل می کنیم. وقتی در قرآن صحبت از ایمان می شود بلافاصله صحبت عمل به میان می آید. سخن راندن از ایمان کار دشواری نیست. قرین کردن ایمان با عمل در اندیشه ها و شئون زندگی ما و فعل ما به منزله پاسخ به ندای الهی است.

 

محمدرضا بهشتی ادامه داد: خداوند به فردی در ظرف 53 سال زندگی چنان لطفی می کند که چنین بهره ای بزرگ را از مدت زندگی می برد. ابن عربی می گوید: توکی هستی؟ علق. ما که هستیم؟ برهه، زمان.

 

وی افزود: بدون اینکه لب به اغراق بگشایم، می گویم کسانی که در این واقعه به شهادت رسیدند، مشی ای داشتند و نیت های خالصی داشتند که شهادت پایان بخش زندگی شان بوده است. شاید این شامل کسانی می شود که ندای الهی را با عمل خود و زندگی خودشان پاسخ دادند و خداوند در این تخاطب با مخاطب هایی سخن گفت که این ندا را لبیک گفتند.

 

فرزند شهید بهشتی اظهار داشت: این که گفته می شود افرادی به مرحله ای می رسند که به مقام شاهد می رسند و شهید می شوند. یعنی هم شاهدند و هم ناظر. در اینجا شاهد به معنی گواه است. یعنی وجود آنها خود گواه است. گواهانی که در میان ما بودند و هستند . ما در سالروز شهادت کسانی دور هم جمع شده ایم که زندگی شان یکپارچه شهادت و گواهی بود.

 

وی ادامه داد: وقتی شهید بهشتی صحبت از عشق می کنند، منظور عشقی فراتر از عقل است. منظور عشقی نیست که با عقل رقابت می کند و آن را از میدان به در می کند. عشقی که در تعارض با عقل نیست، ایمانی که عمیق و ژرف است.ایمانی که آگاهانه و فهمیده انتخاب شده است. ایمانی که تحمیل نشده است.

 

محمدرضا بهشتی افزود: وای به روزی که ایمان تحمیل شده به مردم جای ایمان حقیقی را بگیرد.

 

وی با نقل مطلبی از شهید بهشتی گفت: زمانی شهید بهشتی در مسجد اعظم قم خطاب به  طلاب و بعضی روحانیون چنین گفت:« به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینه سازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، می خواهد خودسازی داشته باشد،خودش، خودش را بسازد، اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید، که اگر تحمیل کردید آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد. انسان عاشق آزادی است، می خواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد،” اما شاکرا و اما کفورا “؛ آنقدر تحمیل راه و عقیده بر انسان ها نامطلوب است که خدا به پیامبر اکرمش خطاب می کند. (پیغمبر اصرار داشت، پافشاری می کرد، زحمت می کشید، خودش را به رنج و تعب می انداخت که مردم را به راه خدا بیاورد) که ای پیغمبر کار تو هم حد دارد. (افی انت تکره الناس حتی یکونوا مومنین ) تو می خواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مومن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست…»

 

بهشتی افزود: شرط ورود به این تخاطب، عمق ایمان و انتخاب آزادانه است. اگر بخواهیم با تحمیل ایمان وارد این وادی شویم به جایی نخواهیم رسید. باید اکنون را درک کنیم.  گذشته و  آینده در اختیار ما نیست. ما فرزند اکنونیم و باید این مناسبت ها را بهانه و فرصتی برای این قرار دهیم که بدانیم چه کرده ایم و چه می کنیم.

 

فرزند شهید بهشتی ادامه داد: بحران ارزشها و خط کشی های سیاسی باعث تزلزل ارزشها شده است. افراد یک روز خودی محسوب می شوند و روز دیگر ناخودی.

 

وی با انتقاد از نحوه معرفی شهید بهشتی به نسل امروز گفت: متاسفانه چند جمله بیشتر از شهید بهشتی نقل نمی شود؛ آن هم گزینشی و سلیقه ای! نمی گذاریم انسان ها آن طور که هستند شناخته شوند. جمله « بهشت را به بها می دهند نه به بهانه » ؛ جمله ای است که بیشتر معروف شده است. در این جمله شهید بهشتی دعوت به سعی و تلاش را مورد تاکید قرار داده است. جامعه ما به این نگرش نیاز دارد.

 

محمدرضا بهشتی در پایان گفت: شهید بهشتی خطاب به هم لباسان خود می گوید « مبادا در مقابل سوالات بنیادین و اساسی جوانان ما عصا بلند کنید و برآشوبید، اگر می خواهیم جوانان ما انتخابی آگاهانه داشته باشند باید به سوالات بنیادین آنها جواب هایی مستدل داشته باشیم. چون با عصا بلند کردن و برآشوبیدن سوال از بین نخواهد رفت».


دیدگاه‌ها