کوشش ما این بود که بجای پاسخ تند و عتاب آلود به هر کسی که چیزی علیه بهشتی گفت و خواه سنجیده خواه ناپخته، خواه احساسی و یا جدی، او را متهم به چیزی کرد، بر خلاف شیوه مخالفان بهشتی عمل کنیم و ایشان را متهم به هیچ چیز نکنیم! هیچ! بلکه به شیوه بهشتی، گویا که گوشمان بر اتهام و تهمت و انگ سنگین است، فقط فکر کنیم با تلاشی از جانب مخالفی طرفیم که در جایی از تحلیلش اشتباه کرده یا سندی را دقت نکرده یا مدرکی را نخوانده است. نه بیسوادش بخوانیم. نه ملحد و زندیق. نه جاسوس و سرباز دشمن. نه ستون پنجم و نه هیچ یک دیگر از این اباطیل. شیوه ما شیوه بهشتی است
میثم محمدی
گزارش اخیر تلویزیون فارسی بی بی سی درباره ارتباط و گفتگوهای شهید دکتر بهشتی با مسئولان و نمایندگان نظامی و سیاسی ایالات متحده آمریکا در بحبوبه انقلاب اسلامی سال 57 و تشتت و آشفتگی برآمده از برهم خوردن ساختارهای تصمیم گیری و سیاستگزاری در سال های وقوع انقلاب در کشور، با اینکه به گفته تهیه کننده آن، حدود دو سال زمان برده بود اما از نظر پژوهش تاریخی، افزایش یافته های تحلیلی و اهمیت اسناد جدید، نه تنها مخاطب را قانع نمی کرد بلکه پرسش هایی نیز می افزود. پرسش هایی از جنس آنچه برای یک محقق تاریخ معاصر ایران درباره اهمیت یک گزارش تاریخی و دلایلی که آن اهمیت را ایجاب می کند، پدید می آید.
برای من، فارغ از مسئولیتی که در بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتی دارم، پرسش از یافته های جدید و مهم گزارش حائز اهمیت است. حدود 5 سال تمرکز در مطالعه تاریخ سیاسی معاصر ایران، بویژه تاریخ 150 سال اخیر از مشروطه بدین سو، و در بازه انقلاب سال 57، بخصوص بر روی افکار و اندیشه ها و سیاست های آیت الله دکتر بهشتی، همراه با نشر جدیدترین گزارش ها و مقالات تحقیقی درباره مذاکرات بهشتی با مسئولان سیاسی و نظامی آمریکا، (ن.ک به مقاله: آيتالله بهشتي و اسناد لانه جاسوسي، حمید قزوینی، منتشر شده در سایت شهید بهشتی) چه پیش از انقلاب و چه در سال های نخست انقلاب، این پرسش ها را پدید می آورد که گزارش منتشر شده در بی بی سی واجد چه نوآوری ها و چه مضامین مهم و نادیده ای بوده که در این برهه تاریخی، چنین مورد توجه قرار گرفته است؟ بهترین و دقیق ترین گزارش از مذاکرات را خود آیت الله بهشتی در مصاحبهای نسبتا مفصل با مجله اطلاعات هفتگی ارائه می دهد و ضمن آن در گزاره ای گویا که گویای بینش سیاسی وی در امر دیپلماسی و مهم تر از آن اخلاق سیاسی است، می گوید:
«من دوستاني را كه با مأموريت از طرف شوراي انقلاب با هايزر و هر فرد خارجي ديگر ملاقات كرده باشند آنها را محكوم نميدانم. براي اينكه اين طبيعي است كه در اداره يك انقلاب و در راه يك جامعه ما بايد با نمايندگان دشمن همصحبت بكنيم. مهم اين نيست كه كسي با كسي صحبت كند مهم اين است كه چگونه صحبت ميكند و از چه موضعي صحبت ميكند و من مكرر گفتهام كه آنچه مهم است اين نيست كه افراد با نمايندگان خارجي صحبت ميكنند يا نه، اين مسئله اصلاً نبايد به عنوان يك مسئله ناپسند و نامطلوب مطرح شود تا روي آن شايعه به وجود بيايد. مهم اين است كه اگر افراد صحبت ميكنند چگونه صحبت ميكنند. با خود من نمايندگاني از خارج صحبت كردهاند و بعد كه اسناد لانه جاسوسي را درآوردند توي يكي از همان اسناد اين جمله آمده است و همانهايي كه با من صحبت كردند اين جمله را نوشتهاند: «او را به هيچ عنوان نميتوان فريب داد.» خُب، اين ديدار، يك ديدار مثبت است نه ديدار منفي. اين است كه اصولاً ميخواهيم ملت ما در اين جهت موضعگيري صحيح داشته باشد. موضعگيري صحيح اين است كه چگونه برخورد كنيم. اما در اصل برخورد اشكالي نيست.» (مجله اطلاعات هفتگي، شماره 2046، مورخ 17/4/1360، صص 67-66.)
بهشتی این رویکرد خود در رفتار سیاسی و سیاستگزاری عمومی را چنین نیز شرح داده است که در ضمن آن، اصل رفتار روشن، مقتدر، صادقانه و زیرکانه با پذیرفتن اصول کشورداری و تدبیر امور عمومی را توضیح داده است: «اصولاً در دنيا تماس سياسي با ديگران داشتن، اجتنابناپذير است. در موارد معيني با صراحت اين را اعلام كردهام كه اگر رهبران و مسئولاني در جامعه به جاي داشتن موضع قدرت روشن، بروند سراغ مقدسبازي سياسي(مقدسبازي سياسي اين است كه يك نفر كه يك مسئوليت سياسي دارد بگويد اصلاً نميپذيرم با يك خارجي يك كلمه حرف بزنم كه مبادا جامعه ما را بدنام كند) من اين روحيه را همواره به عنوان يك ضعف ناميدهام، ميگويم يك آدم قوي از برخورد با دشمن در موقعيتهاي مناسب نه تنها سرباز نميزند بلكه حسن استفاده ميكند.» (يزدي، ابراهيم، بررسي سفر هايزر به ايران، انتشارات نهضت آزادي، تهران، چ دوم، س 1362، صص 49-48.)
این اسناد، روشن کننده وضعیت تاریخی بحث است. اکنون می خواهم از این فرصت استفاده کنم و به نکته ای از جنس متفاوت از تحلیل گزارش اشاره کنم که همانا تحلیل سیاسی چگونگی برخورد با گزارش مخالف یا تحلیلی از جانب دشمن شماست. نکته ای که گرچه سال هاست استخوان لای زخم است و مثل خوره روح کشورداری و سیاستگزاری در ایران پس از انقلاب را جویده است، ولی فکری برای درمانش نیست و ظاهرا طرفداران پر و پاقرص و مومنی دارد. بیایید مثل دوستان و گاه، “محققان” همیشه نگران و دشمن تراشمان فکر کنیم گزارش بی بی سی درباره روابط بهشتی با آمریکایی ها گزارشی برای تخریب وجهه بهشتی بود. برای این منتشر شده بود که بگوید این انقلاب، آمریکایی و رهبران آن همه همداستان با آمریکا بوده اند. برای اینکه نشان دهد سر ملت کلاه گشادی به پهنای تاریخ رفته و خون جوانان این مرز و بوم، هدر مشتی سیاست بازی سیاسان بزرگی چون بهشتی و مانند او بوده است. دیگر از این بدتر که نمی شود! بیایید فکر کنیم بی بی سی اساسا ماموریت داشته – چنانکه دوستان غیور و دشمن شناسمان می گویند و همیشه چنین می پندارند – با تخریب بهشتی به انقلاب و اصالت نظام ضربه بزند و اقدامی خلاف امنیت ملی و جهت تشویش اذهان عمومی انجام دهد و این امر از جانب بنگاه های پرقدرت و پر پول صهیونیستی پشتیبانی شده است! کاری که ندارد. من و شما می نشینیم و قصه پر آب چشمی می نویسیم که تهش البته، با صد افسوس خودمان هم نم اشکی نمی ریزیم و به تباکی و نهایتا فغان و ناله ای بسنده می کنیم!
خب! اکنون پرسش من اینجاست. اینجا به عنوان یک مسئول در سایت نشر آثار شهید بهشتی سوال می کنم که می پنداریم مورد چنین حمله و هجمه ای قرار گرفته است. سوال من این است که ما با این کار با میراثی به نام «بهشتی» و میراث خود بهشتی چه کرده ایم؟ دقیقا تابلو و نشانه ای که از بهشتی نشان نسل خودمان و نسل امروزمان – که بیش از همیشه تشنه دانستن انقلاب و اسلام و حقایق ناب و انسان ساز آن و شوربختانه بیش از همیشه بیگانه و بی اطلاع و دور از آن دو است – می دهیم چه شکلی است؟ می دانید چه شکلی است و چه شمایلی دارد؟ بگذارید رک و راست و صریح – به سنت صادق بهشتی شهید – برایتان بگویم. ما با این کار، تصویری از شهید بهشتی برای نسل مان می سازیم که با دیدن آن، اول از همه، با خود می گوید چقدر متوهم! چقدر متزلزل! و چقدر متذبذب! این چه بهشتی بوده است که برای ما در داستان ها می گفتند با شجاعتی بی وصف با دشمنان خود مواجه می شد و بدون اینکه حقی از ایشان تضییع کند یا اهانتی نماید، با منطقی محکم و یقینی سرشار از اعتماد به خالق یکتا، با استدلال و عقل و نیز با تساهل و رواداری، کمترین حقوق مخالف و منتقد خویش را ارج می نهاد اما جواب خودش را هم محکم می داد؟ این همان بهشتی است که همه شجاعتش در آزادی دادن به مخالفانش بود؟ این همان بهشتی است که همه غیرتش را می شد در سکوت همیشه سنگین و ادب همیشه پایدار او دید، هنگامی که شعارهای مرگ بر بهشتی مخالفانش روبروی دیوار دادگستری فریاد می شد و پایکوبی شان ساختمان را می لرزاند؟ این همان بهشتی است که دستور داد همسر آقای بنی صدر یک دقیقه نباید در بازداشت باشد؟ این همان بهشتی است که ایمانش به اسلام، علت اساسی مخالفت هایش با احکام نادرست و خشونت زای خلخالی و پیشگیری از وسعت احکام اعدام او علیه مخالفان سیاسی و نظامی بود؟ و نهایتا این همان بهشتی است که در اولین سال های انقلاب به آن بزرگی، بیش از هر کس و هر چیز، نگران اتکای بیش از حد و نادرست انقلاب به یک نفر به عنوان رهبر بود؟
می خواهم بپرسم زمانی که با یک میراث به عنوان «بهشتی» و میراث بهشتی که تحمل مخالف و حفظ حقوق منتقد و ارج آزادی های بنیادین انسان است چنین معامله ای می کنیم، از نسل امروزمان چقدر انتظار داریم که این شجاعت و صداقت و صراحت و حریت را با خود به نسل بعد منتقل کند؟ چقدر دوست داریم نسل سوم انقلابی که بهشتی معلم و مربی آن بود و ساختمان معرفتی و معنادار آن را پی ریخت، نسلی معتقد، منطقی، عاقل و مومن باشد؟ با این تصویر ضعیف و لرزان و این شمع رو به خاموشی از مشعلی به نام بهشتی، که ما به دستش داده ایم، راه را روشن بیند و هموار بپیماید و در برابر نامرادی ها و کم لطفی ها، صبور و در مقابل دشمنی ها و خلاف گویی ها، وفادار باشد و راه را گم نکند؟ با این سیاست ها و رفتارها، بیش از هرچیز چه چیز را اثبات می کنیم؟ چه چیز را نشان مخاطبانمان می دهیم؟ ثبات حاکمیت؟ اقتدار نظام؟ امنیت ملی پایدار؟ با این رفتار، که اگر مخالف از ما دور باشد، حکم دشمن و جیره خوار و سرباز اسرائیلی می گیرد و اگر دم دستمان باشد، به حصر و حبس گرفتار می شود، ولو نزدیک ترین یار و همراه شهید بهشتی باشد و قائم مقام او در حزب جمهوری اسلامی و سردبیر روزنامه حزب، چه تصویری از بهشتی، از مرام و عقیده و روش او نشان مخاطبان جوان و نسل رو به رشد و آینده این سرزمین می دهیم؟ چه تصویری از خودمان نشان می دهیم؟
ما در برابر این همه زحمات دوستان غیور و دشمن شناسمان – و برای کم کردن از بار خساراتی که بر دوش میراث اعتقادی و ایمانی و اخلاقی نسل ما می گذارند – در بنیاد نشر آثار و سایت شهید بهشتی سعی کردیم به مشی او وفادار بمانیم. هر نقدی یا مخالفتی به بهشتی را منتشر کنیم و نیز بی پاسخ مستند و اخلاقی و مستدل نگذاریم که عقیده داشته و داریم بهترین دفاع ها در برابر سخت ترین هجوم ها شکل می گیرد. جلوی نشر هیچ حمله یا مخالفتی را نگیریم بلکه تلاش کنیم تا بهترین تحقیق را در ازای مخالفتی یا انتقادی صورت دهیم. دفاع از بهشتی را در دفع مخالفان یا منتقدان او ندیدیم چنانکه او چنین ندید. دفاع از بهشتی را به تایید تک تک کرده ها و گفته هایش منوط نکردیم چنانکه نباید چنین می شد بلکه سعی کردیم مواضع فکری و سیاسی اش را توضیح دهیم و از آن پلی برای نسل خودمان و راهی برای یافتن هویتی جدی و با ایمان و آزادی خواه و عدالت طلب بسازیم که اگر در مسیر راهش به تندآب های ویران گر و سیلاب های خروشان برخورد، مایوس نشود و از راه نیمه باز نگردد. کوشش ما این بود که بجای پاسخ تند و عتاب آلود به هر کسی که چیزی علیه بهشتی گفت و خواه سنجیده خواه ناپخته، خواه احساسی و یا جدی، او را متهم به چیزی کرد، بر خلاف شیوه مخالفان بهشتی عمل کنیم و ایشان را متهم به هیچ چیز نکنیم! هیچ! بلکه به شیوه بهشتی، گویا که گوشمان بر اتهام و تهمت و انگ سنگین است، فقط فکر کنیم با تلاشی از جانب مخالفی طرفیم که در جایی از تحلیلش اشتباه کرده یا سندی را دقت نکرده یا مدرکی را نخوانده است. نه بیسوادش بخوانیم. نه ملحد و زندیق. نه جاسوس و سرباز دشمن. نه ستون پنجم و نه هیچ یک دیگر از این اباطیل. شیوه ما شیوه بهشتی است و گمان من بر این است که اینطور، سالم تر خواهیم بود و مسلمان تر و با ایمان تر و مترقی تر و پیشرفته تر و عالم تر خواهیم زیست و آداب گفتگو و مدارا و پذیرش تکثر و گوناگونی سلایق و رفتارها میان ابنای بشر را درک و هضم خواهیم کرد و جامعه ای سالم تر خواهیم داشت و حکمرانانی صبور تر و متخلق تر. امید اینکه این تجربه فرا راه آنهایی که در لباس خدمت به نظام اسلامی می کوشند با جدیت و دقت و وسواس، هر ندایی را از پیش محکوم کنند و هر فتنه ای را از پیش سرکوب و بر هر مخالفی و مخالفتی از پیش جامه عناد و کین و کفر بپوشانند، قرار گیرد که بدانند با این شیوه ما تنها و تنها و بیشتر و بیشتر از هر زمان و هر لحظه به مخالفینی شبیه می شویم که هر ساعتمان به برائت جستن از آنان تباه است و هر لحظه مان به دفن و کفن آنان تمام!
با تشکر از مطالب ارزشمند شما .
باید بدانند با این حرفها نمی توانند به اهداف خود برسند.
گمان ندارم برای کسی که از علت شهید شدن دکتر بهشتی با خبر باشد ، این سئوال پیش بیاید که ، تخریب بهشتی چرا ؟