یک روز ساعت 3 بعد از ظهر با ایشان قرار داشتیم. من دیدم ساعت یک و نیم آقای بهشتی در اتاق من را باز کردند و به داخل اتاق تشریف آوردند. چون آقای بهشتی خیلی اشتهار به نظم و قاعده داشتند، همان طور که پشت میز نشسته بودم ساعتم را به ایشان نشان دادم گفتم ببخشید قرار ما یک و نیم نبود قرار ما 3 و آن هم در اتاق جناب عالی بود…فرمودند که من از ناحیه بعضی از دوستان به اعتبار شرایط خطیر کنونی سخت تحت فشار قرار گرفتم که در جلسه ای ساعت 3 بیرون از حزب شرکت کنم ولی چون این حق متعلق به شما بود من به اجازه گرفتن از شما منوط کردم
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران، به همت دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتربهشتی و اندیشگاه مدیریت جهادی همایش “بررسی آرا و اندیشه های شهید بهشتی در حوزه مدیریت”، در دانشگاه مدیریت تهران برگزار شد.
در این همایش که با هدف بررسی آراء و اندیشه ها و عملکرد شهید بهشتی با رویکرد تاریخی، برگزار شد، دکتر محمدرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد مقدم معاون بین الملل مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، دکتر مجتبی امیری عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دکتر فرشاد مؤمنی اقتصاددان و دکتر علی اصغر پورعزت عضو هیئت علمی دانشگاه تهران سخنرانی کردند.
به گزارش پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران دکتر علی اصغر پورعزت عضو هیأت علمی دانشگاه تهران مطلب خود را تحت عنوان «تجلی دانش و ارزش در سبک رهبری مدیر مسلمان – با تأمل بر سیره مدیریتی شهید آیت الله سید محمد حسینی بهشتی – ارائه کرد و با طرح این سؤال که اگر شهید بهشتی شهید نشده بود چه اتفاقی پیش می آمد و الآن جامعه چه شکلی بود، گفت: اگر خلقت انسان را تا زمانی که دین کامل شد در نظر بگیریم، بهترین و هوشمند ترین مخلوق خداوند در بدترین شرایط تاریخی به جهان می آید؛ فرزندان او یک به یک به امامت و شهادت می رسند. آنها تصویری از یک زندگی سالم ارائه می دهند و بعد فاصله ای آنچنان عمیق بین ما و آنها ایجاد می شود که گویا فراموش می شود که در عهد نخستین آنها اسوه بودند و «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه» (سوره احزاب، آیه 21) فراموش می شود و گویا قرار نیست دیگر الگویی گرفته شود و بعد تکرار و تکرار و بعد تصاویر انتزاعی که توسط کسانی که بلندگو در اختیار دارند به وجود می آید.
وی ضمن بیان اینکه ایجاد فاصله بین امام و پیرو باعث می شود که امکان الگوپذیری از بین رود، خاطر نشان کرد: در 50 سال و بلکه در 30 سال شخصیتی ساخته می شود که به یک ملت تشبیه می شود. ابعاد مسأله سنگین و مدیران مشهور زیاد است. بر نقش بی بدیل اسوه های معصوم در راهبری به سوی ساخت یک واقعیت اجتماعی جدید تأمل کنید. من اعتقاد دارم که بزرگ ترین خیانت به این سنت و توجیه خطرناکی که مبلغان خیلی وقت ها انجام می دهند این است که یک افسانه مخرب را مد نظر ما قرار می دهند. آن افسانه مخرب این است که رهبران معصوم را افرادی دور از دسترس برای جامعه شیعه نشان می دهند و گمراهی ایجاد می کنند که ما را به طرف نوعی انتظار انفعالی سوق می دهد که گویا ما صاحب هیچ نقش و سهمی در شکل دهی به واقعیتی که پیرامون ما اتفاق می افتد نیستیم. کاری که اینها انجام می دهند افسانه پذیری از اسوه ها، که خیانت بزرگی علیه رسالت معصومان است. اثر خطرناک این افسانه پردازی منزوی کردن معصوم در نظر مردم است. به این ترتیب مردم ما، مردم شیعه و مسلمان معصومان را دوست خواهند داشت اما در رفتار شبیه به مخالفان آنها هستند. نتیجه خطرناک این است که در مقام پندار ما امام علی (ع) را دوست داریم و کردار او را تحسین می کنیم اما در مقام گفتار او را خارج از دسترس می انگاریم و در مقام عمل حتی گاهی شبیه دشمن او می شویم.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: با تصویر غلطی که از شیعه ارائه می شود دو چهره می توانیم داشته باشیم، شیعه خردمند و شیعه متوهم. اوایل انقلاب شما جلوه های تشیع خردمند را بیشتر می توانستید ببینید و امروز جلوه های تشیع متوهم را متأسفانه بیشتر می توانید پیدا کنید. شیعه خردمند واقعیت را خرد مبنا می بیند؛ در حالی که شیعه متوهم در اوهام خود زندگیبهشتی دارد.
وی با یادآوری جمله معروف شهید بهشتی که «بهشت را به بها می دهند» تصریح کرد: کسی شایسته حیات در بهشت است که آداب حیات بهشتی را بداند؛ یعنی در دنیا بتواند آن آداب را تجربه کند. خرمندانه و قابل توجیه نیست کسی اینجا نداند چه طور زندگی خردمندانه بهشتی داشته باشد و در آخرت سهم او بهشت شود. شهادت طلبی یکی از آداب خردمندانه حیات بهشتی است. کمک به دیگران و انواع و اقسام شیوه هایی که به صورت خردمندانه می شود جامعه بهتری را ایجاد کرد نیز جزو این آداب محسوب می شود.
پور عزت در مورد تأثیر اندیشه شهید بهشتی بر ساخت واقعیت در جامعه گفت: ایشان بر آن بود که اسلام الگوی عملی دارد؛ یعنی اگرچه نمی توان مثل معصوم شد ولی می توان از معصوم الگو گرفت و مثل او زندگی کرد. معصوم شدن و الگو گرفتن از معصوم تفاوت دارد. شما می توانید دقیقا مثل معصوم زندگی کنید ولی باز مثل معصوم نمی شوید. او الگو را ارائه می دهد و شما الگو را می پذیرید و باید در نظر داشته باشیم که اسلام هم دین دنیا و هم دین آخرت است.
وی جمله معروفی از شهید بهشتی را که «هیچ تبلیغی برای اسلام بهتر از ساختن یک جامعه نمونه اسلامی نیست» بیان و خاطر نشان کرد: در هیچ شرایطی نمی توان از الزامات اداره سالم جامعه فاصله گرفت. اداره سالم ویژگی هایی دارد که همیشه باید مد نظر باشد و بروز یا بقای فساد را نمی توان توجیه کرد. ایشان نشان داد که می شود این چنین زندگی کرد و این خیلی مهم است چون نوعا اطرافیان ما می گویند نمی شود. رعایت عدالت شرط اساسی و مبنای اداره سالم است. بدون رعایت عدالت امکان نیل به اداره سالم وجود ندارد.
استاد مدیریت دانشگاه تهران در مورد سلوک اداری در سیره شهید بهشتی آن را پاکیزه ترین مسیرهای سلوک اداری دانست و گفت: ایشان از طرف مخالفان خیلی حرف می شنیدند ولی من یادم نمی آید جایی مقابله به مثل کرده باشند؛ مگر جایی که در منش و مبارزه لازم بوده است. من یادم نمی آید دفاعیه از خودشان ارائه داده باشند در حالی که هجمه های فوق العاده سنگین و شکننده به ایشان می شد.
وی امید و باور به موفقیت و مقابله شدید با هرگونه زمینه گرایش به ناامیدی را یکی دیگر از اصول مدیریتی شهید بهشتی عنوان کرد و گفت: چیزی که امروز به حرکت ما آسیب می زند ناامید کردنمان است. امیدواری زمینه تضمین موفقیت در این مسیر است.
پور عزت افزود: وجود پیروان شاخص معصومان در میان مردم عادی سرمایه ارزشمندی است. حامی و اعتبار بخش به این سنت و این حرکت است. تسری دهنده سنت های حسنه است؛ سنت هایی که می تواند در بین عامه مردم پاگیر شود. سنت اداری و مدیریتی شهید بهشتی الگوی اجتهادی و برداشت شده از سنت معصوم بود. الآن کسی نیست که برای این حرف ها به کسی پاداش دهد این باور من است و تصور می کنم باور بسیاری از کسانی که با ایشان آشنا بودند نیز همین تصور را دارند. نتیجه نهایی این است که سنت اداری و مدیریتی شهید بهشتی نسخه ای تجویزی برای ترویج عمل اداری سالم بر اساس الگوهای معصومین (علیهم السلام) است واین الگوها باید بازشناسی، شبیه سازی و ان شاء الله ترویج شود.
دکتر فرشاد مؤمنی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در این سمینار ضمن تأکید بر نظم روش شناختی در اندیشه شهید بهشتی گفت: وقتی که ما مثلا درباره انسان بزرگی مثل آیت الله شهید دکتر بهشتی صحبت می کنیم برداشت من از مبانی نظری و سیره عملی ایشان این است که او دست یافتنی است؛ اما به شرطی که یک اراده و یک تلاش خستگی ناپذیر و یک تعهد اخلاقی و عملی وجود داشته باشد.
وی ضمن بیان اینکه وجه جمعی و فردی نظریه های شهید بهشتی با هم مربوط هستند این طور توضیح داد: اگر ما بپذیریم که هویت هر انسانی با آگاهی او رابطه دارد به نظر من آن چیزی که میراث اصلی آیت الله شهید بهشتی است و اگر ما تلاش کنیم به آن نزدیک شویم می توانیم در سطوح فردی و جمعی شاهد تکرار تجربه های از این دست باشیم این است که، آقای بهشتی از یک نظم روش شناختی منحصر به فرد در ساحت اندیشه برخوردار بودند و اگر آن خوب شناخته شود و بسط داده شود، به نظر من به جهان اسلام و شاید از جهاتی به جهان بشریت هیچ خیری و کمکی به این اندازه در شرایط فعلی نتوان کرد. به نظر من این طور می رسد که آیت الله شهید دکتر بهشتی حتی در کوشش های اسلام شناختی خودشان هم از این نظم روش شناختی تبعیت می کردند و به همین خاطر نسبت به خیلی از هم دوره های خودشان موفق تر بودند. به عنوان نمونه من عرض می کنم ما در تاریخ علم و تاریخ دین یک مشابهت حیرت انگیز مشاهده می کنیم و آن هم این است که هرگاه در تاریخ علم و در تاریخ دین منزلت عقل پایین آمده بلافاصله انحطاط آغاز شده است. از این زاویه وقتی شما به آثار شهید بهشتی به خصوص کتاب واقعا خارق العاده «حق و باطل از دیدگاه قرآن نگاه می کنید» ایشان در آن کتاب مکرر استناد می کنند به آیاتی از قرآن مجید و بعد از آن این طور استنتاج می کنند که مخاطب پیام قرآن فقط مسلمانان نیستند. آیاتی با این مضمون که مثلا از قول پیامبر اکرم (ص) نقل می شود که «یا ایها الناس أنی رسول الله علیکم جمیعا (سوره اعراف، آیه 158)» یعنی مخاطب پیام قرآن از دیدگاه خداوند و پیامبر او مطلق ناس است. بعد آقایبهشتی چون قبل از اینکه یک اسلام شناس باشند یک فیلسوف علم بودند می فرمایند در استنباط های دینی ما این یک قید خیلی بزرگ است؛ پس ما هم در فرآیند فهم دین و هم در فرآیند تبلیغ دین باید به گونه ای عمل کنیم و منطق قرآن را به گونه ای ارائه دهیم که اگر یک انسان منصف غیر مسلمان آن را شنید بپذیرد از این زاویه با ضابطه و با معیار قرآنی ایشان می آیند این بحث را مطرح می کنند که ما اگر از طریق نقل بخواهیم این کار را انجام دهیم همیشه بیش از چهار پنجم جمعیت دنیا اساسا این پیام را جدی نمی گیرند. از این زاویه است که می فرمایند ما باید یک تفسیر خرد پذیر از اسلام را اصل قرار دهیم؛ دلیلش هم این است که خداوند این طور اراده فرمودند.
مؤمنی ادامه داد: در این تلاش های مختصری که من طی این چند سال در این زمینه داشتم تقریبا 7 رکن در روش شناسی شهیدبهشتی توانستم شناسایی کنم و برای خودم این خیلی جالب است که به تمام آثار ایشان که شما مراجعه می کنید این نظم روش شناختی در آن مشاهده می شود. یعنی حتی در گفت و گوهای عادی هم که از ایشان به یادگار مانده آن نظم مشاهده می شود. از نظر من آن چیزی که مثلا پایه های روش شناختی شهید بهشتی را به عنوان یک اسلام شناس به مسأله مدیریت گره می زند این است که ایشان باز با استناد به آیات مختلفی از قرآن می فرمایند که استنباط من از روح قرآن این است که انسان های مسلمان یکی از انتظاراتی که خداوند از آنها دارد و یکی از مسئولیت هایی که بر عهده آنها گذاشته شده این است که برای تحقق جامعه آرمانی اسلام و عینیت بخشیدن به آن تلاش کنند. از این زاویه عمل در اندیشه شهید بهشتی یک جایگاه رفیع پیدا می کند. انقدر عبارت های تکان دهنده در آثار ایشان از این زاویه وجود دارد که قابل تصور نیست. شما مثلا کتاب «باید و نبایدها از دیدگاه قرآن» را ملاحظه کنید در ماجرای امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند که اگر آن را به 100 قسمت تقسیم کنیم 90 واحد از آن به عمل خود انسان مربوط می شود. آن وقت شما می توانید نسبت آن چیزهایی که ما الآن به نام دین در این زمینه داریم انجام می دهیم با آن چیزی که آقای بهشتی از قرآن می فهمیدند را خوب درک کنید و اینکه چرا این کوشش های این گونه ما نه تنها موفق نیست بلکه بعضی وقت ها به عکس نتیجه می دهد.
وی افزود: در بعضی از آثارشان ایشان تصور و تلقی از قیامت را هم این طور مطرح می فرمایند که قیامت به مثابه تجلی گاه عمل انسان ها است. شما این رویکرد را با رویکردهای دیگر که می گویند هرکاری که می خواهی انجام بده را مقایسه کنید. این دو چیز است. از دید این بنیان روش شناختی این بیرون می آید که بهشت را به بها بدهند. ایشان غیر از این را با حکمت و عدل خداوند مغایر می داند. از این زاویه، عمل خیلی مهم است. آن وجه معرفت شناختی و روش شناختی به نظر من خیلی اهمیت دارد. ایشان می فرمایند بایسته اینکه خداوند از انسان های مسلمان انتظار دارد که برای برپایی جامعه آرمانی اسلام تلاش کنند این است که به تعبیر امروزی در کنار خواستن باید کار کرد. از دل این روش شناسی این پایه فکری دیده می شود که شما می بینید که به طور مثال یک اسلام شناس بزرگ وقتی که می خواهد اصول اقتصادی قانون اساسی را سامان دهد یکی از اهداف کلیدی جامعه اسلامی را اشتغال ماندگار مولد می گذارد.
وی ضمن تأکید بر لزوم مطالعه آثار شهید بهشتی گفت: در کتاب «بانکداری، ربا و مسائل مالی در اسلام» ایشان می فرمایند که خیلی از دوستان مشفق به من می گویند که شما با این جایگاه علمی و با این جایگاه اجتماعی که دارید چرا در سراسر ایران هرجا یک صندوق قرض الحسنه راه می افتد شما جلو می روید و آنها تشویق و تقدیر می کنید و از این قبیل. (این پاسخ در دهه 1340 داده شده یعنی شاید از هر یک میلیارد بشر در عالم یک نفر فکر نمی کرد انقلاب اسلامی در ایران اتفاق بیافتد و آقای بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی شوند.) ایشان در جواب می فرمایند که اگر قرار باشد ما اقتصادی غیر ربوی بسازیم این کار نیاز به تمرین هایی دارد و صندوق های قرض الحسنه تمرین کوچکی در این زمینه است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامع طباطبایی دانش چگونگی را منوط به انجام دادن کار دانست و گفت: یقینا شهید بهشتی می دانستند چه کار می کنند. به دانش چگونگی اهمیت می دادند. اینکه همه راه ها پس از پیروزی انقلاب به شهید بهشتی ختم می شد به خاطر این بود که لااقل در سطح آنهایی که ما می شناسیم ایشان یگانه کسی بود که با یک بنیان روش شناختی مشخص راجع به چگونه بر پا کردن جامعه اسلامی فکر کرده بود و ایده و برنامه داشت. در عین حال عدم مطلق انگاری را در روش ایشان ملاحظه می کنید. شما اگر خواستید خوب بنیان های روش شناختی آن را نگاه کنید به کتاب «مبانی نظری قانون اساسی» مراجعه کنید. واقعا خارق العاده است. ایشان در آن دو سخنرانی که به این کتاب تبدیل شده است در عین حال که بسیار عمیق و عالمانه از جهت گیری های اتخاذ شده در قانون اساسی دفاع می کند این بلوغ روش شناختی را هم از خودشان نشان می دهند. می فرمایند که آنچه که در این قانون اساسی آمده از جنبه معرفتی با 2 قید همراه بوده است. قید اول شناخت ما از اسلام تا به امروز است، یعنی ایشان خودش را هرگز مطلق نمی کند. وقتی که با این بنیان روش شناختی نگاه می کند باب ارتقای فهم را برای خودش باز می داند. چنین کسی دیگری را تحقیر نمی کند و به حرف های دیگران هم با احترام گوش می دهد. به تعبیر فیلسوف های علم امروز ایشان به نفس اطلاعات بشری وقوف روش شناختی داشت. بنابر این می گویند با اینکه ما محکم از قانون اساسی خودمان دفاع می کنیم اما اگر فردا یک فهم جدید حاصل شد و ما ارتقای فهم پیدا کردیم این تسلب را نداریم که بگوییم این است و جز این نیست. ایشان در مورد قید دوم می فرمایند که این قانون اساسی به اقتضای فهم ما از بایسته حل و فصل شدن گرفتاری های ایران تا امروز تنظیم شده است؛ یعنی اگر فهم ما درباره بایسته های ایران و همچنین اگر شرایط ایران تغییر کند باز این باب باز است و به همین خاطر هم هست که در قانون اساسی این پویایی با تدبیر ایشان اندیشیده شد که، بدون اینکه نیاز به شکل گیری دوباره مجلس خبرگان یا مؤسسان، اگر کسی بتواند مثلا در ارتباط با تغییر شرایط یا اقتضاعات جامعه و اقتضائات ایران استدلال قدرتمندی داشته باشد تحت شرایطی و از طریق قوانین عادی یعنی مجلس می شود تغییراتی در قانون اساسی ایجاد کرد. زمانی اهمیت و عزمت این پویایی درک می شود که ما بتوانیم عصر شتاب تاریخ را درک کنیم.
وی ادامه داد: قرض اینکه از دل این حساسیت و توجه به دانش چگونگی است که همه آن چیزهای دیگری که به عنوان ویژگی های شخصی و مدیریتی ایشان مطرح می شود می تواند مبنا پیدا کند. آن نظمی که ایشان داشتند، آن قدرت اقناعی که داشتند و آن توانایی ها و صلاحیت های دیگری که داشتند را وقتی برای بچه های خودم یا دانشجوها تعریف می کنم ،خیلی از آنها نمی توانند باور کنند؛ ولی ما با ایشان با این ویژگی ها زندگی کردیم و همیشه هم خدا را شکر می کنیم که چنین توفیقی را داشتیم.
مؤمنی با ذکر خاطره ای به بیان سبک مدیریتی شهید بهشتی پرداخت و گفت: من مسئول واحد دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی بودم. یک روز ساعت 3 بعد از ظهر با ایشان قرار داشتیم. چون ایشان رئیس تشکیلات بودند باید می رفتم با ایشان هماهنگی های لازم را می کردم. من دیدم ساعت یک و نیم آقای بهشتی در اتاق من را باز کردند و به داخل اتاق تشریف آوردند. چون آقای بهشتی خیلی اشتهار به نظم و قاعده داشتند، همان طور که پشت میز نشسته بودم ساعتم را به ایشان نشان دادم گفتم ببخشید قرار ما یک و نیم نبود قرار ما 3 و آن هم در اتاق جناب عالی بود. (در دلم خیلی شادمان بودم که آقای بهشتی به دیدن ما تشریف آوردند ولی ژستی که گرفتم این بود) ایشان فرمودند که می دانم اما کار فوق العاده ای پیش آمده بعد من بلند شدم خدمتشان ایستادم و گفتم چون چیزی است که فقط به خودمان 2 نفر مربوط می شود، به حیاط برویم و در حین قدم زدن من مسأله را با شما در میان بگذارم.
وی با یادآوری اینکه شهید بهشتی رئیس شورای انقلاب و دبیر کل حزب جمهوری بود، ادامه داد: آن آدم در آن اندازه ها وقتی که به حیاط رفتیم فرمودند که من از ناحیه بعضی از دوستان به اعتبار شرایط خطیر کنونی سخت تحت فشار قرار گرفتم که در جلسه ای ساعت 3 بیرون از حزب شرکت کنم ولی چون این حق متعلق به شما بود من به اجازه گرفتن از شما منوط کردم. من که خیلی آدم گستاخی بودم همان جا زدم زیر گریه و ایشان فرمودند که چرا گریه می کنی؟ گفتم، من الآن اعتراف می کنم که شما از من پیشی گرفتید. ایشان در جواب فرمودند که تو من را می شناسی. من اهل مجامله نیستم. من صمیمانه وبدون هیچ تعارفی به تو می گویم که صاحب این وقت تو هستی و صلاح دید تو تعیین کننده است. من نمی توانستم از پیش خود کاری کنم و این را باید با تو در میان می گذاشتم و بدون اینکه چیزی القا کنم تو آزادانه نظرت را می گفتی. گفتم الآن نظر آزادانه من این است که اگر شما آن را برای کشور مهم تر می دانید من هم آن را مهم تر می دانم. از من تشکر کردند و بلافاصله همان دفترچه معروف را باز کردند؛ به من گفتند که در 3 روز آینده وقت های آزاد اینها است. الآن اولویت تعیین وقت با تو است. تو با کارهایی که داری بسنج و آن وقتی را که درست می دانی و می توانی بیایی تعیین کن. من هم یکی را انتخاب کردم. من آن چیزی که می فهمم این است که قرائت خردورزانه از دین، تأکیدی که بر یادگیری جمعی می شود و چهارچوبی که در اصول اقتصادی قانون اساسی آمده، همه بازتاب آن اسلوب روش شناختی و تعهد تمام عیار ایشان در عمل به آنها است.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: وجوه دیگری هم وجود دارد که باید در کوشش برای شناخت دیدگاه های مدیریتی ایشان بررسی کرد. من یادم می آید سال 62 یا 63 نواری از ایشان به دست من رسید که متأسفانه آن نوار الآن وجود ندارد و یکی از دریغ های بزرگ زندگی من است ایشان با الهام از فرمان علی بن ابیطالب (ع) به مالک اشتر در قامت یک نظریه پرداز مدیریت یک سلسله اصول را مطرح کرده بودند، بر اساس آن مقاله ای نوشته بودند که وقتی با چند استاد مطرح مدیریت امروز کشور که آن موقع هم جزو بزرگان بودند مطرح کردم، تعبیر خیلی از آنها این بود که این حیرت انگیز و خارق العاده است و همیشه یکی از دعاهای من این است که خدا کند یک نسخه از آن نوار پیدا شود. آنجا مثلا یکی از بحث های خیلی جالب جایگاه انسان شناسی در مسائل مربوط به حوزه انسان است و چیزی که ما می فهمیدیم از آقای بهشتی و خیلی جالب است که از دورترین آثار ایشان این دقت وجود داشته تا آخرین آثار ایشان و به خاطر همین است که من این ادعا را می کنم که
وی با بیان اینکه در تعریف شهید بهشتی انتظارات نرمال از انسان وجود دارد، تأکید کرد: آقای بهشتی در این نرمال بودن تقریبا به همه وجوه حیات جمعی انسان ها توجه می کردند. من یک بار از پسر ایشان یعنی دکتر محمد رضا بهشتی خواهش کردم که وصفی از الگوی پدری آقای بهشتی برای من بگویند. ایشان به من گفتند که آقای بهشتی ما را طوری بار آورند که ما هرگز عقده و احساس کمبود پیدا نکردیم. از انسان ها نرمال انتظار داشت و نرمال رفتار می کرد و این انطباق قول و فکرش بود که آن قدر جذابیت و آن قدر عظمت برای ایشان ارائه می کرد.
مؤمنی در پایان گفت: من کلام آخرم را کلامی قرار می دهم که در اولین دیدار یعنی پس از اولین دیدار با شهید بهشتی به زبان آوردم الآن هم هر وقت که یاد آن می افتم واقعا برای خاطره انگیز و تأثر برانگیز است که ما چقدر محروم شدیم. در آن جلسه خیلی با هم صحبت کردیم از بس ایشان خوشرو، جذاب و فوق العاده بودند خیلی صحبت ها شد، و من از همان موقع اهل انتقاد کردن بودم، من به دوستی که مرا برده بود گفتم وقتی آقای بهشتی حرف می زنند انسان از مسلمان بودن خودش احساس غرور می کند و می خواهم این را صمیمانه بگویم که تا آخرین روزی که توفیق دیدار با آقای بهشتی داشتم این احساس دائما تقویت شد و همیشه از آن صلابت، قدرت اقناعی، اخلاق زیبا و منش یگانه ای که ایشان داشت ما به یک انسان با تراز این آدم می بالیم و امیدوارم که با دامن زدن به مطالعه آثار ایشان و دقت کردن در روش شناختی ایشان، ان شاء الله کاری کنیم که امثال بهشتی را هم در حوزه، هم در دانشگاه و کل کشور بیشتر ببینیم.
با سلام وادب واحترام
ازاستاد محترم آقای دکتر مومنی برای مطالب که بیان نمودند تشکر می نمایم،خیلی خرسندم از اینکه این چنیین سمینارها درمورد شخصیتهای ارزشمند وپر ثمر جامعه صحبت می شود،شخصیتی که حقیقتا مظلومیت اوهمچنان نمایان است.با امید به اینکه این گفته حقیت پیدا نماید که آمریکا در چه فکریه ایران پر از بهشتی تحقق یابد،حداقل اگر شهید بهشتی نداریم ،اندیشه وافکار های ایشان را در سراسر جامعه داشته باشیم.