اسلام با آنچه که عرضه کرده است و چهره ای که از خود نشان داده است برای مردم زمانه اش احساسی به وجود می آورد که مسایل زمانه کاملا درک و فهمیده می شود از سوی پیامبر و پیامبر برای مقتضیات زمان پاسخ و راه حل دارد. راه حلی که گشایش در زندگی فردی و اجتماعی ایجاد می کند. اگر مکتبی نتواند چنین چهره ای را از خودش نمایش دهد و نتواند پاسخگوی پرسشها های جامعه باشد به تدریج توان نقش دهی خود را در جامعه از دست می دهد. چه بخواهیم و چه نخواهیم
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران – تهران
دکتر محمدرضا بهشتی گفت: اگر حجاب کوته بینی های ما بیفتد و به جوانانمان مجال بدهیم چهره دین اساسا نیازی به تبلیغ ندارد.
به گزارش یایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران،در مراسمی که به مناسبت شب شهادت مولای متقیان امام علی(ع) و شب قدر در بنیاد زینب کبری برگزار گردید، ضمن تلاوت قرآن و دعای جوشن کبیر و عزاداری شهادت امام علی(ع)، استادان دانشگاه “محمدرضابهشتی” و “ناصر مهدوی” سخنرانی کردند.
در این مراسم “سید محمدرضا بهشتی” استاد فلسفه غرب دانشگاه تهران و فرزند ارشد شهید آیت الله دکتر بهشتی سخنرانی خود را با بررسی نگرانی های جامعه امروز درمورد کم اعتنایی جوانان به سنت ها و ارزش ها آغاز کرد و گفت: دغدغه عده ای از ما در جمع ها و خانواده های مان و همچنین در محافل عمومی و خصوصی ابراز نگرانی و ابراز یک دغدغه و یا گله همراه با دلسوزی نسبت به نسل جوان امروز است که به نظر می رسد نسل جوان ما به سنت ها و ارزش ها و آداب و رسومی که در زندگی نسل های پیشین یک نقش جهت دهنده ای داشته است بی اعتنایی و یا کم اعتنایی می کند. این امر گاهی حتی از سوی برخی به منزله یک فاجعه تلقی می شود. باید پرسید چرا چنین احساسی در جمع ها و محافل ما به وجود آمده است؟ از آنجا که برخی از این سنتها و ارزشها در ذهن و ضمیر ما به نحوی با باورها و عقاید ما و به خصوص عقاید دینی ما گره خورده است و بی اعتنایی نسبت به آنها یک جور عواطف و احساسات ما را جریحه دار می کند، لذا در قبال آن ما واکنشی عاطفی، احساسی نشان می دهیم و گاهی به شکل یک ابراز تاسف برخورد می کنیم و حتی گاهی به مقابله بر می خیزیم. گاهی نحوه برخورد ما جوری است که در این واکنش ناکام می مانیم و احساس می کنیم یک نوع سرخوردگی و حتی شاید یک بلای آسمانی بر ما نازل شده است. در ازای این خطاها و لغزش ها تنها راهی که بتوانیم از آن عبور کنیم را توبه و انابه به درگاه الهی می دانیم و وقتی با نسل جوان خود به گفتگو می نشینیم، می بینیم که نگاه پرسشگرانه و نقادانه نسبت به این برخوردها و ارزشها و چهره ای که از دین بر آنها عرضه شده است نمی تواند باور و روح و ضمیر آنان را قانع و توجیه کند.
این استاد دانشگاه تهران افزود: از آنجا که این ارزشها و باورها از آغاز با یک جستجوگری از جانب خود جوان و با یک تلاش به دست نیامده و درستی و نادرستی آن ارزیابی نشده است؛ نمی داند که چرا باید از اینها تبعیت کند و چون چشم انداز دیگری هم نداشته است که در قیاس و مقایسه با آن انتخابی از روی ترجیح و آگاهی داشته باشد لذا همواره با یک سلسله بکن ها و نکن ها همراه بوده است که این سوال را در ذهن جوان برانگیخته است که چرا اینگونه است و چون به هر حال هر بکن و نکنی بر گزیدن سلسله امکان هایی است و وقتی شما این امکانها را بر می گزینید طبیعتا یک سلسله امکانهای دیگری را از دست می دهید، این وضعیت برای جوان امروز وضعیت غریبی است.
محمدرضا بهشتی با تبیین برخی شرایط جبری زندگی از یک سو و امکان داشتن اختیار و انتخاب از سوی دیگر، شرایط زندگی معنوی جوانان را ترسیم کرده و خاطر نشان کرد:جوان پرسشگر از یک طرف خود را انسان پرتاب شده در یک زمانه خاص با ویژگی های اقتصادی، فرهنگی، دینی و اجتماعی ویژه می بیند که با این پرتاب شدگی انگار یک سلسله از امکانها جلوی او قرار گرفته است و از سوی دیگر به دلیل همین شرایط خاص یک سلسله امکان هم از او گرفته شده است و از سوی دیگر او می تواند به مدد نیروی اختیار بین این امکانها تصمیم و انتخاب داشته باشد و قطعا با انتخاب هر امکانی هم امکانهای دیگری را از دست خواهد داد و این معادله پیچیده خود سرآغاز تنهایی موجودی مثل انسان است که بر خلاف دیگر موجودات الهی امکان اینکه همه این امکانها را با هم داشته باشد ندارد. این وضعیت و پرسش از چرایی آن وقتی بیشتر می شود که سر در می آورد؛ که وضعیت جامعه ای که به ظاهر از این بکن و نکن ها پیروی کرده است اینگونه است پس پذیرفتن این بایدها و نبایدها برایش غیر ممکن است.
وی افزود: ضمیر حق جو و حق پوی جوان که هنوز هم به شائبه ها و ملاحظه کاری هایی هم که به تدریج در سنین بالاتر بر افراد عارض می شود هنوز در او مشهود نشده است باعث می شود این وضعیت را برنتاید و ممکن است نگاهش به افراد متاثر از الگوها بوده و وقتی در زندگی این الگوها نوعی نا هم خوانی و ناسازگاری را می بیند طبعا برایش سوال و تردید پیش می آید. نگاهی به خود و کشورهای پیرامونمان اگر بیندازیم و حوادث حیرت انگیز و تلخی را جلوی چشمان ما می گذارد و چهره ای از دین عرضه می کند که بسیار خشن است. به گونه ای که گاهی آدمی از خود می پرسد آیا اینان بویی از انسانیت برده اند یاخیر.
این استاد دانشگاه تهران پدیده هایی که به نام دین در اطراف ما رخ می نماید را عبرت آموز خواند و گفت: به نظرم این پدیده که در سرزمین های نزدیک و همجوار ما در جریان است، بسیار عبرت آموز است و یک چهره از دیندار و دینداری ارائه می دهد که هر فرد منصف و نه حتی مغرضی می تواند بپرسد که این چگونه پدیده ایست؟ آیا منش آن بازگشت به همان ارزش ها و آداب و رسوم دینی است و اگر اینگونه است چرا من باید در زندگی اینها را به عنوان راهبر زندگی خودم انتخاب کنم؟
بهشتی افزود: ما برهه ای را پشت سر می گذاریم که در جامعه خودمان از سوی اندیشه ورزان دینی تلاش شد و می شود که نشان دهند ما تنها یک چهره و خوانش از دین نداریم که بگوییم الا و لابد اسلام این است و هر چه غیر از این است بیرون از دایره دین است. کوشش این بود که نشان دهیم قرائت های مختلف ممکن است. چه بسا برخی از این قرائت ها و خوانش ها و نگرش های دینی با روح دین سازگارتر باشد. به نحوی که روح ما را در خود بیشتر و بهتر متجلی کند. در قبال این پرسشهای طبیعی که در جامعه متحول ما و جامعه جهانی به وجود آمده است پاسخ های بهتری را بر مبنای دین ممکن است این قرائت عرضه کند.
وی با اشاره به این مساله که امروز حتی دیگر مساله بر سر تفاوت قرائت ها از دین هم نیست و پرسش اصلی این است که آیا دین نقش راهبردی در زندگی امروز دارد یا خیر ؟ گفت: برخی جرات این پرسش را به خود به شکل آشکار داده اند و برخی هم در پس ذهنشان این سوال جا خوش کرده است و به نظر من این پرسش، پرسش نابجایی هم نیست. نمی شود گفت که این افراد بیخود چنین سوالی به ذهنشان رسیده است. به خصوص از جانب کسانی که به نحوی به عنوان دینداران شناخته شده ایم. برخورد پرخاشگرانه با چنین سوالی بسیار نابجاست. آنها حق دارند چنین سوالی بپرسند. بحث بر سر اصل ضرورت راهیابی به دین است. بر مبنای ارزش هایی هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی این سوال بر قرار است. آنچه که در این مواجه می تواند خطرناک باشد این است که غالبا از جانب کسانی که در ذهنشان این سوال به وجود می آید پاسخ های اینان احساسی و عاطفی است نه جستجوگرانه. یعنی وقتی یک تجربه جریحه داری نسبت به یک پدیده رخ افتاده حالا واکنش هم یک واکنش عاطفی و احساسی است که این روند به جای اینکه ما را به اندیشه و تفکر بیشتری وا دارد چه بسا ما را به سمت پیشداوری و داوری های شتاب زده می کشاند.
وی افزود: بعضی به سرعت می گویند اساسا با این تجربه که ما از دین و دینداری دیده ایم، نمی دانیم آیا اصلا تجربه مثبتی است یا خیر؟ پرسش دیگر که مطرح می شود این است که آیا اصلا طرح شدن دینداری در زندگی ضرورت دارد برای راهبری زندگی یا خیر؟ به سرعت پاسخ احساسی این دسته منفی اعلام می شود. پاسخی شتابزده می دهند چرا که زحمت اینکه پیامدهای این پاسخ را سنجیدن به خود نمی دهند. در حالی که تجربه طولانی بشری نشان می دهد پیامدهای مثبت و منفی هر کدام از اینها ما را با تامل در زندگی همراه خواهد کرد. باید تدبر کنیم و سپس پاسخ دهیم. در زندگی فردی و در بعضی از حوزه های زندگی اجتماعی یک پاسخ شتابزده می دهند. در زندگی اجتماعی می گویند: می پذیریم که دین در عرصه زندگی فردی نقش داسته باشد و امیدواریم که بتواند فرد را به سمت سلامت جسمی و روانی سوق بدهد اما اگر دین وارد حوزه های اجتماعی بشود چنان پیچیدگی هایی به خود می گیرد که پرسش از این که واقعا آیا لازم است که در عرصه اجتماعی به نحوی می تواند تعیین کننده باشد یا خیر به وجود می آید. در پاسخ به این سوال هم در جامعه دیده می شود که تمایل برخی این است که دین وارد عرصه اجتماعی نشود و در عرصه خصوصی بماند و فکر هم می کنیم که به یک اندیشه بکر و تازه ای رسیده ایم.
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به تاریخ اندیشه خاطر نشان کرد:
من می خواهم عرض کنم اگر تاریخ اندیشه را از دوره روشنگری تا به حال دنبال کنیم می بینیم که حذف دین از عرصه اجتماعی راه حل مشکل نیست. فرستادن دین تنها به عرصه فردی و کوشش برای محدود ساختن آن در این عرصه اولا غیر واقع بینانه است و تاریخی که پشت سر داریم نشان دهنده این امر است که این حذف ممکن نیست و ثانیا معلوم نیست که مطلوب هم باشد. آیا پاسخی که به این سوال با این سرعت می دهیم تصدیق می کند که درباره پیامدهای آن فکر نکرده ایم؟ اگر در جامعه خود این تجربه را نکرده ایم در جوامع دیگر که بردن دین تنها به عرصه فردی، تجربه شده است، را بررسی کرده ایم؟ باید ببینیم و جستجو کنیم که نتیجه و پیامدهای آن در جوامع دیگر چه بوده است. بعد از جریان روشنگری که با تندی و با عصبانیت هر آنچه که ناکامی و کاستی بود به گردن دین و دینداری انداخته شد و بعد دین را از عرصه زندگی اجتماعی به زندگی فردی راندند و حتی در برخی جاها از زندگی فردی هم بیرون انداخته شد. آیا سطح اندیشه کنونی ما همان جایی است که دنیا در قرن 18 و 19 بوده است یا نه اینگونه نیست؟ به نظر من عجیب است که ما انگار دوباره داریم دریک فضایی که کمتر در داد و ستد فکری در سطح کلان جهانی است، حضور داریم و نمی توانیم که برخی از حرف هایی که برای سده ها و دهه های پیش زده شده را مورد جرح و تعدیل قرار دهیم.
وی افزود: امروزه ما در جایی ایستاده ایم که این سخن ما سخن تازه ای نیست بلکه تعجب آور است. انگار بدون اینکه ما تجربه بشری را تا اینجا مرور کرده باشیم داریم به داوری می پردازیم که درست واکنشی عاطفی و احساسی است به جای اینکه همراه با یک تفکر و تعقل باشد و مسیری را که زندگی بشر طی کرده است در نظر گرفته باشد. به نظر می رسد این راه حل هم یک راه حل نما بیش نیست. آنچه که به عنوان دغدغه و دل نگرانی و گلایه و شکوه نسبت به وضعیت نسل جوان ما به خصوص دیده می شود و نوع پرسشگری ای که دارد، نشان می دهد که در ارزیابی این پدیده که در سطح جامعه ما و بعضی از جوامع پیرامونمان در حال شکل گرفتن است باید با یک نگاه مجددی مورد بررسی قرار گیرد که آیا این ارزیابی جوانان از ارزشها حتما یک امر منفی است یا خیر؟
به گزارش جماران دکتر بهشتی در پاسخ به این سوال گفت: شاید نباید به این پرسشگری و به این نقادی به نگاه یک بیماری بنگریم. چه بسا این پدیده که با آن رو به رو هستیم یک تهدید نباشد و نباید از آن ترسید و به عنوان یک فرصت باید به آن نگاه کرد.
فرصتی برای گشایش یک باب جدید از دینداری. شاید در حال گذار هستیم از یک دینداری که از روی آگاهی و انتخاب نبوده به یک دینداری که جستجوگر است. شاید فرصتی باشد برای لایه برداری از روی دینی که با لایه های ضخیمی از عادات و آداب پوشیده است. اینگونه ابراز نگرانی ها از این پرسشها و جستجوگری ها به دلیل عدم آشنایی ما با شرایط آغاز و پیدایش دین اسلا هم هست. ما با تاریخ اسلام بیگانه ایم.
این استاد فلسفه دانشگاه تهران با ذکر نکاتی از سخنان مرحوم آیت الله بهشتی در مورد تاریخ اسلام به تبیین شرایط آغاز پیدایش دین اسلام پرداخته و افزود: مرحوم آیت الله بهشتی در بحثی که ایشان در یکی از گفتارهای خود در آلمان و در جمع دانشجویان مسلمان در آلمان و در دهه 40 داشته است یکسری بحث هایی را در مورد محیط پیدایش اسلام مطرح کرده اند که هم وضعیت عربستان را تصویر می کند و هم واقعیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این شبه جزیره را تبیین می کند و هم وضعیت ایران دوره ساسانی و روم دوره بیزانس و امپراطوری رم شرقی و دیگر سرزمین های مهم اطراف این شبه جزیره را. ایشان در جلسه آخر آن نشست ها سعی می کنند در یک جمع بندی نکاتی را راجع به اینکه چرا اسلام در چنین شرایط زمانی و تاریخی موفق و کامیاب شد را به تصویر بکشند که من چند نکته مطرح شده در جلسه پایانی ایشان را مطرح می کنم:
اولا: از عوامل موفقیت اسلام ایمان قاطع پیامبر به رسالت خود بود که در لحظات بحرانی که برای اسلام پیش می آید و چند نمونه آن از جمله صلح حدیبیه که برای اسلام از نقاط بحرانی تاریخ است به گونه ای تدبیر می شود که پدرزن پیامبر و خلیفه پس از او یک جمله دارد که می گوید: من شک نکردم در رسالت ایشان مگر در روز حدیبیه. چرا که تمام عوامل نشان می داد که پیامبر یک وعده ای را در برابر مسلمانان گذاشته است که محقق نشد و این آزمایش سنگینی بود برای اسلام. صلح حدبیه صلحی بود که برای مسلمانان بسیار سخت بود ولی در آینده دیدیم که چقدر این صلح برای آینده اسلام موثر بود. می خواهم بگویم رمز موفقیت پیامبر در این بود که در لحظات بحرانی ایمان قاطع ایشان در برابر فراز و نشیب های شکننده مقاومت می کرد.
دوم: لیاقت و کاردانی پیامبر بود که هوشمندانه در لحظات حساس انصافا پیامبر کاردانی می کند و لیاقت هایی از خود نشان می دهد که فتح مکه بهترین نمونه آن در تاریخ است. ایشان با تدبیر خود می فرمایند: الیوم یوم المرحمه و در آن شرایط بحرانی این امر تصمیمی است که نشان می دهد پیامبر کاردان و با لیاقت است و ما گاهی چنان ویژگی های شخصیتی پیامبر را در رسالت اومحو کرده ایم. خداوند می داند که رسالتش را در کجا و نزد چه کسی قرار دهد.
سوم: پیامبر در طول این سالهایی که چه در مکه بودند و چه در مدینه از او درماندگی دیده نشد و همیشه عملکردش راهگشا بود.
چهارم: اسلام با آنچه که عرضه کرده است و چهره ای که از خود نشان داده است برای مردم زمانه اش احساسی به وجود می آورد که مسایل زمانه کاملا درک و فهمیده می شود از سوی پیامبر و پیامبر برای مقتضیات زمان پاسخ و راه حل دارد. راه حلی که گشایش در زندگی فردی و اجتماعی ایجاد می کند. اگر مکتبی نتواند چنین چهره ای را از خودش نمایش دهد و نتواند پاسخگوی پرسشها های جامعه باشد به تدریج توان نقش دهی خود را در جامعه از دست می دهد. چه بخواهیم و چه نخواهیم.
پنجم: این دین منادی آزادی افراد است و انسان حر و آگاه و دیندار می خواهد. مسلمان سلمان وار می خواهد بسازد. دینی که پاسخ دهنده است و پاسخگوی نیازهای بشری است. پیامبر نیامده بود تا انسانها را سحر کند بلکه آمده بود تا انسانها را با ندیشه خود همراه کند.
وی افزود: در چنین جامعه آگاهی است که جوان می تواند در برخورد با جریان های مقابل در برابر تردید ها بایستد. این چنین دین آگاهی بخشی است که می تواند تزلزل را در وجود جوانانش ریشه کن کند. اگر می بینیم که امروز جوان ما زیر بار برخی از مسایل نمی رود حق دارد. خود ما به او توصیه کرده ایم که زیر بار حرف ناحساب نرود. من معتقدم اگر حجاب این کوته بینی های ما بیفتد و یک مقدار به جوانانمان مجال بدهیم چهره دین اساسا نیازی به تبلیغ ندارد. من فقط خواهشمندم ما مقداری به تعمق در مورد خود بپردازیم و بعد هم جوانان را ملامت نکنیم و سعی نماییم لااقل جوانانمان را متقاعد کنیم که حالا که میخواهی جستجو کنی و داوری آزاد داشته باشی شتاب و عجله نکن و از روی واکنش عاطفی و احساسی هر چیزی را سریع نپذیر و نه سریع هر چیزی را طرد کن.