صدیقه قاسمی
تب تند دینداری و رنج نداشتن ایمان به دین ، خودخواهی و دگر ستیزی انسان ، اسلام نان و مصلحت ، نه اسلام نابِ پر رنج و پر شعف ، اسلام ثبت شده در سجل ما و مردمان دنیا طلبِ پر مدعا که اسلام بهانهای است بر دنیاخواهی و مقامشان ،و این آغاز روضهی مظلومیتِ اندیشیدن است . اگردر دینداریات رنگ صداقت است، بشنو مثنوی سه گونه اسلامِ شهیدِ مظلومِ جاودانه را.
در تورق تاریخ برای یافتن راه ، گاهی با حوادثی مواجه میشوی که تحمل آنها برایت دشواراست ، بهآدمهایی که شعاع نورانیت اندیشهشان تورا به تحیروتعجب وادار مینماید از خود میپرسی چرا دیروز در فراموشی حضور آنها سپری شد و امروزهم درزیر چترگسترده غفلتها وجهالتها ، پنهان ماندهاند .این بیمهری تاریخ سخت رنجآور و دردناک است ، آنگاه میتوانی بر بیتوجهی و ستمها و بدقضاوتیها صبر پیشه کنی که از آفریننده هستی بخش مدد جسته باشی که فرمود : إنالانسانلفیخسر ، باور نادیده انگاشتن حقوق انسانها از آدم تا به امروز بوده و هست .مظلومیت اندیشه ها آنقدر تورا میرنجاند که آرزو میکنی ایکاش در گذشته بودی و مثل مردمان آن روز رفتار نمیکردی وقتی جریان مظلومیت آغازین امام معصوم را شنیدیم آنگاه که در محراب به شهادت رسید ، و خواندیم که برخی از جاهلان ، خبر از بینمازی آن امام مظلوم دادهاند ، وقتی ازپیکر قطعهقطعه شده فرزند گرامیاش ،میگساران دین فروش ، عنصری خارجی ساختند ، چه باک از دنیا طلبانی که با مظلومی دیگر چنین ننمایند و اندیشمندی بزرگ را به خیانت فکر و خشونت نفسانی خود ،نیازارند. بزرگ مردی که راز مظلومیتش در سنت تاریخ علوی حماسهای خونین در هفتم تیر سال 1360 را رقمزد و مرشدی اهل سلوک پرده از مظلومیتش به زیبایی گشود و شهادت را در مقابل مظلومیت او ناچیز دانست . در مرور گذشتهها و مشاهده مظلومیت آن مظلوم جاودانه باید سعی کنیم اورا آنگونه که بوده بشناسیم نه آنگونه که خود میخواهیم. صادقانه با تاریخ مواجه نشدن و تفسیررأیکردن اندیشهها ، شیوهای منصفانه نیست و در اخلاق انسانی مورد مذمت است. از این رو شایسته است شهید بهشتی را آنگونه که میزیسته و آنگونه که میاندیشیده به جامعه امروز معرفی کنیم ، مسؤلانه به سوی پرده برداشتن از راز مظلومیت او گام برداریم، باید به فرزندانمان بگوییم چرا وقتی او به ملکوت پرکشید سفیر اسبق آمریکا در ایران اعلام کرد که موتور انقلاب اسلامی خاموش گردید . او که بود که سنت شکنیاش در وصف کلام بزرگان جاری شد و چه کرد که ازمجتهدان ممتاز روزگار شد.او رونق رویش توجه به دنیای جدید در حوزهها بود اما مجذوب آن نشد . تأکید او بر اهمیت شناخت تمدن جدید و فراگیری درس زبان انگلیسی در حوزها ، برون رفت مناسبی بر حل معضل انحطاط در جامعه دیندار را رقم میزد ، به خوبی بر دینداریهای ناکارآمد آگاه بود و میکوشید تا در طنین شور اندیشهاش غوغایی از توجه به کرامت و منزلت انسان را هویدا سازد و پاسداشت حرمت انسان را بر خود فرض میدانست. خدا محوری ، انسان دوست بود و درد آدمی را به خوبی میشناخت، همانند همه نوادر تاریخ متعلق به زمانهاش نبود فراتر از زمان میاندیشید و گفتمان انتخاب و آزادی انسانی او هنوز هم مهجور زمان و مردمان است . غفلت از اسلام ناب او رنج آورترین درد زمانه است ، در سایهسار آثار غبار بیمهری و بیتوجهی، همچنان ناشناخته و برمردمان نادانسته است ، دریغ از نبودنش و افسوس از نشنیدنش ، تاریخ بیگمان به مانند او ندیده است ، راست قامتی بود به استواری پرداخت پر هزینه جهاد ، وبرخوردار از فقاهتی به رفعت زیبای اجتهاد ، او که بودنش بهای زود رفتنش و رفتنش خسارت یک تاریخ نبودنش بود ، بهای نگاه عالمانه و منصفانه به انسان را پرداخت و در نبرد خویش مظلومانه سفرکرد و رفت و ما ماندیم و روزگار .
تب تند دینداری و رنج نداشتن ایمان به دین ، خودخواهی و دگر ستیزی انسان ، اسلام نان و مصلحت ، نه اسلام نابِ پر رنج و پر شعف ، اسلام ثبت شده در سجل ما و مردمان دنیا طلبِ پر مدعا که اسلام بهانهای است بر دنیاخواهی و مقامشان ،و این آغاز روضهی مظلومیتِ اندیشیدن است . اگردر دینداریات رنگ صداقت است، بشنو مثنوی سه گونه اسلامِ شهیدِ مظلومِ جاودانه را.
· اسلام مصلحتی
مردمانی که بعضا اسلامشان بهرنان و سفره غذایی است ، اسلام” مصلحت جویانه “[1] ، “اسلام تابعیتی” ، آشکارا بگویم ،”اسلام سیاسی” ، اسلامی که با ایمان همراه نیست ، این مسلمانی از آن کسانی است که چندان نگران دینداری حاکمان نیستند آنان آمدهاند تا “زیر چتر هر حکومتی زیر باران نباشند” هر که باشد برایشان مهم نمینماید، اینان تکیهگاه “فرصتطلبها “و” جاه طلبها “هستند ، وقتی نهضتی به قدرت میرسد ،دروازه های جامعه به روی دزدان فرصت و زمان گشوده میشود ، حمله میکنند تا حاصل رنج دیگران را به تاراج برند؛ البته جاهطلبها گاهی به تظاهرهزینه خریدرنج را هم به نمایش میگذارند تا با فریب مسلمانانِ” تابعیتی ” نانی بدست آورند و از غافله ثروت و قدرت جا نمانند . وای از این گروه مسلمانانِ “زندگی زده” که بستر تمامیت خواهی شهرتطلبان و ربایندگان زمانهاند ، این پیروانِ” مذهبِ آرامِ زندگی ، “راه را هموار میکنند تا هر قدرتی در میدان روزگار غافله سالار زمان شود ، دست و پازدن شیاطین برای کسب و سود زندگی تکیه به حقارت این مردمان زده ، چه سخت میگذرد روزگار تو.
· اسلام اقلیمی
مسلمان زاده بودن ، برای ارتقاءبه کمال انسانی و بهره کافی بردن از حق ِانتخاب کافی نیست ؛ باید از سرای خانه و دینداری” شناسنامهای”و تقلید از دیگران عبور نماییم تا دینداری عالمانه را در اقلیم” اجتهاد” بدست آوریم .آنان که دینداری خانواده را فقط برای خود مقدم شمردهاند، باور نمیکنند که درک روزگار را ازدین خود به کمترین مقدار وانهادهاند .دین سجلی در آمدورفتِ زندگی ،گاه میشود که بیثمر شود. عقلانیت وعشق،رمزورود به اقلیم دینداری خالصانه است. باید از اقلیم خانه سفر کنی تا حاصل این حذر را نظر کنی .
اگر” مسلمان زادهی شناسنامهای” و حجت دینداریات خانواده است،باید تا از گردونه تقلیدو” عادت” رها شوی .مبادا که علت مسلمانی ما محدود به خانهها شود؛ باید که یا خانواده یا خود” صحیح تربیت شوند تا از مسلمانان گروه نخست شوییم”.
· اسلام راستین
اگر دیانت محمدی را آنچنانکه هست به جان خریدهای ، ایمان قلبی و پایبندی تو در مقام عمل ، استواری نهضتها و تحولات را رقم میزند ، هرچند پر بهاء اما از سر صدق و اخلاص و با وقار . نه طالب شهرتی و نه ماندگاری بیحد و حصر ،بیزار از قدرت و شیفته خدمتی .
راز این دیانت خداخواهانهات از آن روست که تو مسلمان عادت و “اقلیم” و” شناسنامه” نبودهای ،” ساختن تو حاصل موفقیتهای کوچک است “، تو در بلوغ زندگی ، اسلام اقلیمیات را به” شناخت” و انتخاب تبدیل نمودهای ، تو مقام انتخاب و آزادی انسانیات را با” اجتهاد،” نه تقلید بدست آوردهای ، تو مسجود ملائکی ، که از سر معرفت و فهم جامعه را به پیش میبری که اگر سکانداری به دست تو نباشد جز زیان آدمی ، حاصلی به بار ننشیند ،” مغناطیس وجود تو همه را به سوی خود جذب میکند چون تو الگو و حاکم شوی” همه آنان که در کسب قدرت ، بدست آوردن فرصت ، آنان که بیهیچ آرمانی پا به میدان نهادهاند و آنان که تنها طالب زندگی روزمرهاند، بسویت فرا خوانده میشوند .
” تشکل” و تحزب دیانت فراخوان مهر زندگی است و روزگار اگر چنین شود غبارِ غمِ نتوانستنهای لاعلاج و تسلیمهای ناروا از میدان بدر رود ،دیگر اندیشهای به محاسبه بینجابتان روزگار ، به مظلومیت سپرده نمیشود و غربت ستارهها آسمان را رنج نمیدهد، دیگر خودستایان و خودخواهان خورشید را محاصره نمیکنند. آنگاه طراوت اندیشههای نابِ دین، جوانان را سیراب میکند و ما همه شاهد رزق و روزی کاشفان درد مردمان می شویم. اگر در مقام قدرتِ دولت پا به میدان نهادهایم با شکنجه و ررنج و گرسنگی ،جدال بسیار نمودهایم،آسان بدست نیاوردهایم که با خیال لغو آسان خرابش کنیم. پایبند نهضتیم و رنجهای آن رابه جان میخریم ، با نامحرمان راز ، آوای همنوایی سرنمیدهیم، در این” اتحاد” پرفروغ ، دوری از ریا، همه نشانه از گسستن از” اسلام تابعیتی و اقلیمی” است . نورانیت نگاه ما در عمل به فرمان خداوند است و به تضییع حقدیگران گردن نمینهیم ، با ” معیارهای علوی گردهم جمع میشویم تا دچار انحراف عثمانی نشویم “هرکه میتواند او مقدم است ، از منیت نفس گریزانیم و این دوری از گناه مغناطیس جذب ماست. با تعیین ایده آل خود بسوی “جامعه عادلانه انسانی” گام مینهیم؛ از فریب خود در باور آینده پرهیز میکنیم و مراقبیم مبادا باعث بیحرمتی به دیگران شویم ؛ حضور ما تضمین امنیت مردم است، آبروی آنان ، آبروی ماست، مراقبت در این مسیر همانند تقوی روزه و نماز ماست .اگر چنین شود روزگار ما،دگر نسوزد اندیشهای در خرمنی از آتش نفاق و ریا. اسلام یکی بیش نیست و سه گونه نیست ، مسلمانی سه گونه است هرروز گونهای دیگر به آن افزوده میشود ، اسلام خالص یعنی ” دین انسان سازی ، دین جامع ، دین جامعه سازی ، دین سیاست و تقرب الهی ،دین دعوتی جهانی ، دین پویایی ، دین نشاط و ترقی ،دین قسط و عدل ،دین آزادی ،دین انصاف ، دین خداجویی ،دین شورا و دین آئین حق است [2] ”
آن که از منزلت و کرامت انسان غافل نیست و به دنبال یافتن سعادت جاودانه است ، آنکه فریب دینداری عوامانه و ظاهر مآبانه را نمیخورد ، کوشا بسوی مهار نیک اندیشیدن است ، آن که امروز تشنه اسلام عدالت و شجاعت است ، آنکه میداند آیین حق جهانی است و راز معبد بودن ” تشکل” را به خوبی فهمیده است ، باید با گذر از اسلام تحجر و نفاق ، اسلام بیقیدی و رها ، بسوی مسئولیتی بزرگ در تغییر سرنوشت مردمان جهان گامزند. با تبحر، در اندیشهدیندارانه زیستن تلاش کند تا اسلام، دینِ عمل شود نه موم دست دیگران، حضور او در صفوف مسلمین از سر صدق ایمان باشد نه مقام تسلیم ، به غسلِ تعمید در رودِ ایمانگرایی ، غرق نگشته باشد ، به پاسداشت منزلت الهیِ حق انتخاب، راز سجده ملائک را برملاکند ، “بوجار “نباشد ، “به روز مرگی خو نکند ” ، آری بهشت بهای مردمانی است که خدا معیارشان باشد نه چیز دیگری .
[1]همه مطالبی که در این نوشتار در گیومه آورده شده ، عینا از متن کتاب سه گونه اسلام می باشد .
[2]ویژگی های دین اسلام از دیدگاه آیت الله دکتر بهشتی به نقل از کتاب اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید بهشتی تألیف نگارنده.