1. Skip to Main Menu
  2. Skip to Content
  3. Skip to Footer
سایت "بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی" تنها منبع رسمی اخبار و آثار شهید بهشتی است
مصاحبه با شهید بهشتی منتشر شده درروزنامه اطلاعات بتاریخ 1360/3/24

شريعتى، درخششى در تاريخ انقلاب و اسلام

 تقدير و ستايش من از دكتر به‏ خاطر اين است كه او را جستجوگرى يافتم كه اگر با زبان روشن و منطق بى‏ غرضانه با او صحبت مى‏ كردى آماده آن بود كه در نظراتش، در ساخته‏ هاى پيشينش، تجديدنظر كند و اين خود يك بعد زيبا و متعالى در هر انسانى است؛ زيرا حق و حق‏پرستى هم از نكته‏ هاى بارز اسلام است.

˜ دكتر شريعتى را چگونه مى‏ شناسيد و چه تصويرى از شخصيت فكرى، سياسى و مذهبى او داريد؟

دكتر شريعتى قريحه‏ اى سرشار، ذهنى تيز و انديشه ‏اى پويا بود. درباره انسان بيش از هر چيز ديگر كوشيده بود و اين انديشه را در رابطه با اسلام و اديان الهى، و در رابطه با آنچه فلاسفه و جامعه‏ شناسان و انسان‏شناسان متفكر ديگر آورده‏ اند و گفته‏ اند، دنبال كرده و به نتايج مورد علاقه‏ اش رسيده بود.

به‏ نظر من، دكتر شريعتى تجلى يك پويش و يك حركت بود. يك حركت تند و تيز؛ يك حركت پرنشيب و فراز؛ يك حركت تحول‏دار. در سخنانش، نوشته‏ هايش و كتاب‏ هايش اين تحول و نشيب و فراز را بخوبى مى ‏شود احساس كرد. در عين حال يك قريحه سرشار و يك ذوق بديع بود.

نوشته‏ هايش، كلماتش، جملاتش، اسلوب نگارشش، اسلوب سخنش و كيفيت برخوردش با مسائل و جامعه خود از ابداع فراوان برخوردار بود. تازه ‏آفرينى و نوآفرينى يكى از ويژگى‏ هاى برجسته دكتر بود.

از آنجا كه دكتر يك پويش و يك حركت بود، طبيعى است كه در انديشه‏ ها و كارهايش موارد متعددى وجود داشته باشد كه از ديدگاه صاحبنظران اسلامى
مردود بود، يا حتى پايه‏ هاى اصيلى نداشت. به همين دليل هم در موارد زياد حساسيت‏ هايى در برابر گفته‏ ها و نوشته‏ هايش به‏وجود مى‏ آمد؛ البته نه از جانب كسانى كه نگرش سطحى نسبت به اسلام دارند، بلكه از جانب صاحبنظران ژرف‏نگر اسلام.

ولى آنچه درباره دكتر بايد هميشه منصفانه داورى شود، نقش مؤثر او بود در بازگشت نسل جوان به خويشتن و «اسلام خويشتن»، و اينكه اين نسل بار ديگر هويت خودش را در اسلام باز بيابد. كارها و آثار دكتر در بازگشت نسل جوان به خويشتن اسلامى خويش، بسيار مؤثر بود و بسيارى از گروه‏ها و قشرها از مجراى گفته‏ ها و نوشته‏ ها و ديدهاى او موفق شدند كه به خويشتن اسلامى خويش بازگردند.

4

˜ آشنايى دكتر شريعتى با فلاسفه اسلامى به چه ميزان بود؟

دكتر شريعتى با آثار فلاسفه اسلامى، از قبيل بوعلى سينا، خواجه‏ نصيرالدين طوسى، ملاصدرا، ميرداماد و… آشنايى سيستماتيك نداشت. كتاب‏هاى فلسفه اسلامى را به صورت درس نخوانده بود و حتى به‏ صورت پيوسته هم مطالعه نكرده بود؛ يعنى چنين نبود كه مثلاً آثار بوعلى سينا يا ملاصدرا و يا لااقل «اشارات» و «شفا»ى بوعلى يا «اسفار» ملاصدرا، يا حتى آثار ارسطو و افلاطون را كه مربوط به قبل از اسلام است، مانند آن كسانى كه در فلسفه مطالعه مى ‏كنند، مطالعه كرده باشد. ولى از طريق نوشته ‏هاى ديگر با انديشه‏ هاى اين متفكران بزرگ آشنايى به‏ هم زده بود. در مطالعات جديدش، يعنى مطالعات پيرامون آثار انديشمندان غرب، آشنايى خوبى به‏دست آورده بود و در آن زمينه مطالعات ايشان بى‏ واسطه‏ تر بود. با قرآن، نهج‏ البلاغه و آثار ديگر
اسلامى، مقدارى آشنايى مستقيم و مقدارى آشنايى از طريق كتاب‏ هاى ديگر پيدا كرده بود و از اين مجموعه توانسته بود در ذهن نقاد و پرشعله خودش يك گداخته جديدى به‏ وجود بياورد كه داراى گرما و جاذبه و اثر خاصى بود. بعد هم كوشيده بود مقدارى بافت‏ هاى فرهنگى و اجتماعى جامعه اسلامى ايران را بشناسد و هم‏چنين درباره كل جامعه بشرى بينديشد. دكتر توانست از مجراى شعر و ادب، با انديشه ‏هاى فلاسفه و عرفاى اسلامى آشنايى خوبى پيدا كند و به هر حال از اين جغرافيا يك نگرش گسترده داشته باشد. گستردگى در نگرش، در آثار دكتر مشهود است.

 

˜ تأثير دكتر شريعتى را در انقلاب تا چه حد مى‏ بينيد؟

دكتر در توسعه و تقويت شور انقلابى جامعه ما، به‏ خصوص نسل جوان، تأثير بسزايى داشت و توانست قلب و احساس و ذهن جوان‏ هاى ما را براى درك پيام‏ هاى امام آماده‏ تر و به فهم و پذيرش اين پيام‏ هاى انقلابى نزديك‏تر كند. توانست پيوند ميان نسل جوان و روحانيت مسئول و متعهد را در يك راستاى انقلابى براى نسل جوان قابل فهم‏ تر كند. به ‏هر حال كار دكتر، به‏ خصوص در آن سال‏ هاى 50 49 تا 57، چه در داخل ايران و چه در خارج ايران، روى جوان‏هاى ما اثر مثبت داشت.

 

˜ برداشت گروه‏ها از نظرات دكتر را چگونه ارزيابى مى ‏كنيد؟

دكتر يك پويش بود. دكتر يك حركت و يك دگرگونى بود. مى ‏دانيم كه مواضع انسان در دگرگونى‏ ها تغيير مى ‏كند؛ برخى از مواضعش پسند بعضى از گروه‏ها مى‏ افتد، درحالى‌كه برخى از مواضعش ضد آن گروه‏ هاست. هر انسانى اين‏طور است و دكتر يك استثناء نيست.

بعضى گروه‏ ها مى‏ روند و آن مواضعى را كه پسند خودشان است مى‏ گيرند و آن مواضعى را كه بر ضد موضع‏ گيرى خودشان است ناديده مى‏ گيرند. گروه‏ هاى خودمحور عموماً به اين صورتند كه از هر شخصيت و جريان و چهره و صاحب‏نظر، روى آن چيزى كه به سودشان است تكيه مى‏ كنند، و آن را كه به زيانشان است دور انداخته و ناديده مى ‏گيرند. دكتر هيچ وقت معتقد نبوده كه هر چه گفته صحيح است و اين را بارها تكرار كرده. مگر مى‏ شود يك انسانى هوشيار و آگاه و انديشمند باشد و بگويد كه هر چه من مى‏ گويم درست است؟ دكتر در كتاب «ياد و يادآوران» مى‏ گويد، پارسال من در عرفات درباره زيارت عاشورا يا زيارت امام حسين يا زيارت وارث كه مردم مى‏ خواندند نظرم چه بود و امسال نظرم چيست و اين دو نظر صد و هشتاد درجه با هم فرق مى ‏كنند.

او اين دگرگونى پيش رونده را براى خودش كمال مى‏ داند و آنچه را كه پارسال مى ‏انديشيد امسال براى خودش قابل قبول نيست. اما اين گروه‏ ها مثلاً روى انديشه پارسال او كه به‏ وسيله خودش رد شده تكيه مى ‏كنند، بى‏ آنكه به رد امسالش اشاره ‏اى بكنند.

 

˜ نقاط مثبت و منفى در انديشه و مشى شريعتى كدام‏ اند؟

دكتر در بعضى از برداشت‏ هايش از آيات قرآن و روايات شيوه ‏اى را دنبال مى ‏كرد كه ما آن شيوه را «شيوه اصحاب رأى» مى‏ گوييم؛ يعنى شيوه كسانى كه مى‏ كوشند تا يك عبارت را مطابق با انديشه دلخواهشان معنى بكنند. اين شيوه، شيوه پرآسيب و خطرى است.

در قسمتى از نوشته‏ هاى دكتر كه سال‏ها پيش مطالعه مى‏ كردم در حاشيه آنها از اين يادداشت‏ها بطور مكرر نوشته‏ ام كه دكتر در اينجا يك انديشه‏ اى را دوست داشته، دلش مى‏ خواسته كه اين انديشه، انديشه مستند اسلامى باشد. بعد رفته و اين آيات يا روايات را پيدا كرده و خواسته آنها را طورى معنا كند كه سند اسلامى انديشه‏ هاى دلخواه خودش باشد. ما به‏ طور كلى اين شيوه را شيوه صحيحى نمى‏ دانيم و معتقديم كه انسان وقتى مى‏ خواهد دنبال اسلام‏شناسى برود، مى‏ تواند با انديشه‏ هاى گوناگون براى فهم قرآن برود، ولى وقتى دنبال فهم قرآن رفت، اول بايد تحقيق كند كه قرآن كدام انديشه را تأييد مى ‏كند، بعد بگويد كه انديشه قرآنى اين است ـ ولو اين انديشه براى خودش انديشه‏ اى نباشد كه از لحاظ استدلال و عقل قابل پذيرش باشد. انسان اگر بخواهد اسلام‏ شناسى بكند، بايد بدون پيش‏ داورى به سراغ اسلام برود ـ هر چند كه درباره همه مكتب‏ ها همين‏طور است؛ ولى اين مسئله خصوصاً در مورد اسلام كه مكتب وحى است دقيق‏تر مى ‏باشد. در مواردى (متأسفانه سال‏ ها فاصله شده و نمونه‏ هايش يادم نيست، اما در آن كتاب يادداشت كرده‏ ام) به نظر مى‏ رسيد كه دكتر اين‏طور باشد. در ديدارهاى مأنوس‏ كننده‏اى كه گه‏گاه با مرحوم دكتر شريعتى داشتيم، اين نكات را با صداقت و صراحت و برادرانه با ايشان در ميان گذاشتم و در ايشان هم مقاومتى نديديم ـ برعكس آنچه در مورد او مى ‏گويند كه يكدنده بود و روى آراى خود پافشارى مى ‏كرد.

يادم مى ‏آيد كه يك‏بار مفصل با ايشان صحبت كردم و ايشان پذيرا بودند. برادر عزيزمان آقاى خامنه‏ اى در مورد ديگرى نقل كردند كه درباره موضوعى با دكتر بحث كردند و ايشان پذيرا بودند.

بنابراين، طبيعى است كه يك انسان جستجوگر و كاوش‏گر و پوينده بايد
واقعاً آماده پذيرش آن چيزى باشد كه به پويش و كاوش سالم او كمك كند. بنابراين، اين ضعف در كارهاى دكتر بود؛ اما چنين نبود كه ايشان در برابر تذكرات و يادآورى‏ ها و بحث‏ هاى بى‏ غرض، خالص و روشنگرى كه مى ‏توانست به برطرف‏ كردن اين نقص و اين ضعف كمك كند مقاومت لجوجانه داشته باشد. من دكتر را حتى يك‏بار هم اين‏طور نديدم.

بنابراين، كسانى كه آثار دكتر را مطالعه مى‏ كنند لازم است به اين نكته توجه داشته باشند كه دكتر در موارد متعدد، روى ذوق و قريحه خودش به برداشتى مى‏ رسيد كه آسيب و زيان همراه دارد. براى اينكه صحيح اين است كه انسان وقتى بخواهد بداند كه قرآن چه مى‏گويد، بايد درست دقت كند كه عبارت قرآن چه مى‏گويد؛ صرف‏نظر از اينكه اين برداشت با برداشت خودش يكى و موافق باشد، يا موافق نباشد. جنبه‏ هاى مثبت كار دكتر خيلى زياد است. انصافاً دكتر درخششى در تاريخ اسلام و تاريخ انقلاب بود.

 

˜ ميزان انتقادپذيرى دكتر شريعتى را چگونه ارزيابى مى‏ كنيد؟

تقدير و ستايش من از دكتر به‏ خاطر اين است كه او را جستجوگرى يافتم كه اگر با زبان روشن و منطق بى‏ غرضانه با او صحبت مى‏ كردى آماده آن بود كه در نظراتش، در ساخته‏ هاى پيشينش، تجديدنظر كند و اين خود يك بعد زيبا و متعالى در هر انسانى است؛ زيرا حق و حق‏پرستى هم از نكته‏ هاى بارز اسلام است.

چرا جامعه ما، به‏ جاى استفاده مثبت از چهره‏ ها و سرمايه‏ هايش، سراغ انگ‏زدن‏ هايى مى ‏رود كه به اين استفاده مثبت ضرر مى‏ زند؟ اين شيوه، شيوه‏اى كه من از اسلام آموخته ‏ام نيست و آن را نمى ‏پسندم.

من معتقدم از دكتر و بسيارى سرمايه‏ هاى علمى ديگر مى‏ توان استفاده مثبتِ سازنده كرد و اين نكته‏ هاى ابهام را مانع استفاده سازنده قرار نداد. باز هم تأكيد مى ‏كنم كه مطالعه‏ گران آثار دكتر بايد توجه داشته باشند دكتر يك شدن تيز و تند است و خود دكتر در يكى از سخنرانى‏ هايش اين مسئله را درباره عده ‏اى از متفكران غير مسلمان دارد. وقتى مى‏ خواهد بگويد ماركس چه مى ‏گفت، بايد بگوييد ماركس در چه زمانى؟ ماركس در زمان نوشتن مانيفست؟ ماركس چه سنى مورد نظر است؟ خود او هم روى اين مسئله تكيه داشت كه وقتى مى‏ گفتند ماركس چه مى‏ گفت، بايد مى‏ گفتند در چه زمانى چه مى ‏گفت؟

اين را در فقهاى خودمان هم مى‏ بينيم. مثلاً علامه حلّى و علامه طوسى از فقهايى هستند كه خيلى كتاب نوشتند. وقتى مى ‏گويند «نظر علامه حلى»، بايد بگوييد در چه سال و در چه كتابى؟ چه بسا علامه حلى و شيخ طوسى با نظر و فتوايى كه در آثار پنجاه سالگى داشته، نظر و فتوايى را كه در سن سى سالگى داشته رد كرده باشند. بايد بگويم ذهن‏ هاى تيز و تند كه يك پويش با شتاب هستند، بدين‏گونه‏ اند.

بنابراين، مطالعه‏ گران آثار دكتر بايد بدانند كه دكتر برداشت اسلامى را كه در سن سى سالگى داشته در سن چهل يا چهل‏و پنج سالگى رد كرده و بى‏ ارزش دانسته است.

 

˜ اگر درباره چگونگى استفاده از آثار دكتر نكاتى به نظرتان مى‏ رسد بفرماييد.

به‏ طوركلى بايد بگويم مطالعه‏ گرهاى ما لازم است قبلاً با يك مجموعه منقّح كه انطباقش با تعاليم اسلامى روشن باشد، آشنا شوند. بايد يك برداشت جمعى از
اسلام داشته باشند و سپس به ‏دنبال اين نوشته ‏هاى پرنشيب و فراز بروند؛ و الا ذهنشان در اين نشيب و فرازها گم مى‏ شود و به اين آسانى‏ ها نمى‏ توانند به يك برداشت شكل يافته از اسلام برسند.

من به انتخاب نسل جوان اعتقاد داشته و دارم. اين نسل را يك نسل پيشرفته احساس مى‏كنم. حدود سى و پنج سال يا بيشتر است كه با اين نسل هميشه پيوند فكرى و ذهنى داشته و دارم. معتقدم كه خداوند در اين مملكت گنجينه‏ هاى استعداد سرشار آفريده و اين گنجينه‏ هاى سرشار واقعاً سرمايه‏ هاى بزرگ آينده هستند.

چه ذوق‏ ها، چه قريحه‏ ها و چه فكرهاى عميق تجزيه و تحليل، همه قابل تحسين است. بنابراين، اميد فراوان دارم كه اين نسل با آنچه مى‏خواند، يا آنچه مى‏ شنود و آنچه مى ‏گويد، راهگشاى توده‏ هاى محروم و مستضعف و راه گشاى كل بشريت باشد. بايد بگويم نسل جوان بسيار مايه اميد آينده ما هستند. به اين نسل سفارش مى ‏كنم مواظب باشند كه در هيچ جريانى غرق نشود. خويشتن خويش را بشناسد و با حفظ هويت اصلى خود اين حركت سازنده پرشتاب را ادامه دهند.


دیدگاه‌ها