شخصی را شما میشناسید که با شخصی دیگر سابقه ممتد آشنایی دارد و شما مکرر با هردو آنها برخورد دارید. موقعی که به یکی از آنها برخورد میکنید و آن دیگری نیست هر چه دلش میخواهد پشت سر دیگری میگوید. آن دیگری هم نسبت به این، همینطور عمل میکند. حالا از قضا یکبار هر دو را با هم میبینید. میبینید از دوربه هم سلام بلند بالایی میکنند و الفاظی همچون؛ مخلصم، فداییام، قربان تو! و… به کار میبرند. انگار نه انگار که اینها پشت سر هم این همه ورّاجی و ولنگاری کرده اند. گمان می کنم این تقریباً از عادات معمول روز است و بهراحتی به یکدیگر دروغ میگویند
شهید آیتالله دکتر بهشتی در کنار سایر فضایل و شرافتها، چهرهای نامدار در عرصه نواندیشی دینی، بلکه بخشی از هویت و هستی آن محسوب می شود و غور در این حوزه بدون کندوکاو در آثار ایشان کامل نخواهد بود.بخشی از افکار و اندیشههای آیتالله بهشتی ضمن تفسیر آیات الهی بیان شده که باوجود اهمیت کم نظیر آن این مجموعه تا کنون منتشر نشده است. مجموعه تفسیری آیتالله بهشتی با عنوان «در مکتب قرآن» از جنبههای مختلف اهمیتی ویژه دارد و بخوبی از عهده طرح مسائل و موضوعات اجتماعی با درایت یک کارشناس مسائل دینی برآمده و روایتی ناب و ثقه از موضع اسلام نسبت به موضوعات روز بشمار میآید. آیتالله بهشتی در این مجموعه همچون دیگر آثارخود ضمن بیان بیتکلف و بیپرده حقایق مکتب، همسنگ یک مصلح اجتماعی چهره نموده و با تبیین نظرگاههای اسلام پیرامون پدیدههای اجتماعی و گزارش حقایق دین، مخاطب را به تأمل وامی دارد. بخش های منتشر نشده ای از این مجموعه را در پی می خوانیم.
مشخصات منافقان
آیات 204 تا 212 سوره بقره موضوعات گوناگونی را طرح کرده است. من مایلم همه را فشرده بیان کنم و درباره هر کدام چند دقیقهای توضیح دهم. آیه اول از گروهی از انسانها سخن میگوید که به قول معروف، جزو دردهای بیدرمان جامعه هستند. منافقان خوشزبان، با زبان چرب و نرم. اگر خواستید با اینگونه منافقان روبهرو شوید، کاری ندارد، یک قدم پایتان را فراتر بگذارید و بیایید در میدان سیاست، آنوقت آن منافقان را پیدا میکنید. (منافقان)یک جای دیگر هم پیدا میشوند و آن هم در دایرههای هدایت مردم است در غیر سیاست، هدایت های دینی. آنجا هم برای یافتن این منافقان جای مناسبی است. ببینیم قرآن در این آیات چه کسانی را میخواهد به ما معرفی و در برابر ما چهرهنگاری کند. شخصی را شما میشناسید که با شخصی دیگر سابقه ممتد آشنایی دارد و شما مکرر با هردو آنها برخورد دارید. موقعی که به یکی از آنها برخورد میکنید و آن دیگری نیست هر چه دلش میخواهد پشت سر دیگری میگوید. آن دیگری هم نسبت به این، همینطور عمل میکند. حالا از قضا یکبار هر دو را با هم میبینید. میبینید از دوربه هم سلام بلند بالایی میکنند و الفاظی همچون؛ مخلصم، فداییام، قربان تو! و… به کار میبرند. انگار نه انگار که اینها پشت سر هم این همه ورّاجی و ولنگاری کرده اند. گمان می کنم این تقریباً از عادات معمول روز است و بهراحتی به یکدیگر دروغ میگویند. دروغ گفتن داریم تا دروغ گفتن. گاهی دروغ گفتن در حدی یا به شکلی است که انسان دچار تعجب نمی شود. اما گاهی از این بالاتر است. این مورد دوم را میخواهم کمی مجسم کنم تا آنوقت بتوانم این آیه را توضیح دهم. گاهی کسی میآید در حضور کسی دیگر که به او هیچ عقیدهای ندارد، شروع به چاپلوسی و تملق میکند، اما رندان حاضر در مجلس کم و بیش مطلب دستشان می آید که دارد دروغ می گوید و تملق و چاپلوسی میکند. گاهی این شخص چنان در چاپلوسی و تملق ماهر است که خودِ انسان هم که دیده او دهها بار خلاف اینها را گفته است، همانجا فیالمجلس برای یک لحظه فکر میکند شاید راست میگوید.
در واقع برای یک لحظه از دروغگویی او غفلت می کند. منافقین اینچنیناند. حال این منافقین را بیاورید در بازار فعالیتهای اجتماعی و رهبریهای دینی و سیاسی. بخصوص در بازار سیاست، چه غوغایی میشود!
باور کنید در میدان تلاشهای اجتماعی مشکلی سختتر و گره ای ناگشودنی تر از وجود اینگونه افراد سراغ ندارم. در بازارهای اجتماعی و بخصوص در رهبریها مشکلات خیلی زیاد است. آنجا که میرسد به آن سیاست مصطلح، سر درآوردن از سیاست واقعاً کار مشکلی میشود. سیاست مسأله و فن بسیار ظریفی است. با عوامل روی پرده و پشت پرده فراوانی سر و کار دارد. اما هیچیک از مشکلات کار سیاسی و اجتماعی به اندازه این مشکل اهمیت ندارد و طاقتفرسا و مانعساز نیست. بعضی از این منافقین آنقدر حسابهای دور و درازی دارند که یک رهبر باهوش اما عادی که علم غیب ندارد، براستی نمیتواند از مقاصد شوم آنها باخبر شود. به طوری که گاهی در همان اوایل یک نهضت میبینید برخی از این عنصرهای حسابگر با حسابهای دور و دراز، خود را به یک نهضت نزدیک میکنند و به خطرها و دردسرها میاندازند و آنقدر صحنههای آزمایشی پشت سر میگذارند که رهبر به آنها اعتماد می کند. در حالی که آنها در آن سُویدای قلبشان به اصل نهضت و رهبرآن ذره ای ایمان ندارند و در سودای مقصودی هستند که با حسابی بس طولانی به دنبالش میدوند. شناختن این چهرهها بسیار دشوار است.