به مناسبت سالگرد وفات پیامبر اکرم (ص) ، شایسته است فرازهایی از کتاب پیامبری از نگاه دیگر را مرور کنیم. در این کتاب به سوالهای بنیادین در بارهی خاتمیت پیامبر اسلام، رابطهی علم و عقل و وحی، هدایت و عدالت به عنوان دو بعد حرکت انبیاء، و مسئولیت پیامبر و علمای دین با تکیه بر استدلالهای برخاسته از قرآن و حدیث پاسخ داده میشود.
در گزیدهی زیر، در پاسخ به این سوال کلیدی که «چرا پیامبر اسلام آخرین پیامبر از سلسله پیامبران دین خدا است؟» آمده است:
برحسب آنچه ما به صورت يك انسان انديشمند ميتوانيم خودمان بفهميم و قرآن كريم به عنوان كلام خدا براي ما بيان ميكند، نقش اساسي فرستادن پيغمبران اين است كه بيّنات و كتاب و ميزان را در اختيار مردم قرار بدهند تا مردم تكان بخورند. تا زماني كه شرايط تمدن بشري چنان بود كه بيّنات و كتاب و ميزاني كه يك پيغمبر ميآورد ممكن بود به دست عموم نرسد، جا داشت كه پيغمبري پس از او بيايد و اين نقش را از نو ايفا كند. همينقدر كه تمدن بشري از نظر ارتباط و پيوند پيگير تاريخ از يك نظر و از نظر گسترش وسايل جمعي از نظر ديگر به مرزي رسيد كه ميتواند آيات بيّنات و كتاب و ميزان يك پيغمبر را در اختيار اعصار و قرون و جوامع بشري گوناگون بگذارد، ديگر خود به خود زمينه براي آمدن پيغمبر جديد منتفي است. اين فهم منطقي خاتميت به صورتي بسيار خلاصه است.
در بخش دیگری از این کتاب، شهید بهشتی بر تأثیر شگرف سیرهی عملی پیامبر اسلام (ص) در معرفی تعالیم قرآنی به مردم تأکید میکند و میکوید:
يك خصلت برجستة ديگر هم در پيغمبر وجود دارد و آن اين است: پيغمبر مَثَل اعلاي قرآن كريم است. تجسمكنندة قرآن كريم است. اگر كسي بخواهد در يك فرد نظام زندگي قرآني را مجسم ببيند، مَثَل اعلايش كيست؟ پيغمبر است؛ و اين خيلي مهم است؛ خيلي فرق است بين اينكه انسان بنشيند و دربارة ارزش عالي تعالیم اسلام فكر كند، بحث كند، گفت و گو كند تا بر دلش بنشيند، و آنكه قرآن را از زبان كسي بشنود كه مجسمة زندة قرآن است. آنجا خيلي راحتتر بر دل مينشيند. شما سخن حق را از زبان عملكنندة به حق بشنويد، يك اثر دارد؛ اما از زبان كسي كه به حق عمل نميكند، فقط ارزشش به اندازة يك نوار ضبط صوت است. ميتواند از يك جا بگيرد و به يك جا بدهد تا بشنويد. آن يك اثر ديگري دارد. تأثير آن اولي خيلي زنده است. پيشواي حق كه زندگي شخصيش، زندگي خانوادگيش، زندگي اجتماعيش، در تمام نشيب و فرازها مجسمكنندة حق باشد، در دلها نهال حق مينشاند. پيشوايي كه فقط زبانش حق ميگويد اما هر چه به زندگيش نزديكتر ميشوي در اصالت او بيشتر شك كني، پناه بر خدا، اصلاً ميشود به او گفت پيشواي حق؟ دوستان مطمئن باشيد، هيچ نهضتي با رهبري رهبراني كه بيش از همة مردم ديگر به موازين آن نهضت عملاً پايبند نباشند، به ثمر نخواهد رسید. مطمئن باشيد. هر جا در دنيا نهضت پيروزي ميبينيد، بدانيد اين نهضت به وسيلة كساني به وجود آمده است كه خود آنها، زندگي آنها، باطن و ظاهر زندگيشان در مردم ديگر ايمانزا بوده است. رهبري كه رفتارش در صحت گفتارش ايجاد شك كند، كجا ميتواند رهبر باشد! و پيغمبر اكرم در مقام پيشوايي و زمامداري و امامت و رهبري امت، از اين خصلت در حد اعلا، در حد مثل اعلا برخوردار است.
وی سپس در به خطر تحریف تعالیم دینی به دست کسانی که بدون داشتن دانش دینی،از دین برای رسیدن به مقاصد خود استفااده میکنند اشاره میکند:
يكي از بدترين پديدههاي اجتماعي ـ مذهبي كه در جامعههاي مذهبي گوناگون دنيا (مسيحي، يهودي، مسلمان، زرتشتي، بودايي، هندي و اديان ديگر) هست، اين است كه معمولاً در طول زمان به اصل مذهب به وسيلة عناصر حرفهاي، سودجو، دغل، يا دشمنان، اين قدر به نام دين پيرايه بسته ميشود كه واقعاً اين پيرايهها چهرة راستين دين را پنهان ميكند و از نظر دور ميدارد.
بس كه ببستند بر آن برگ و ساز گر تو ببيني نشناسيش باز
آن وقت تودة مردم، مردم كمخبر، نيمهمُلّاها، نيمهروشنفكرها، روشنفكرهاي نيمهآگاه نسبت به دين، ملّاها و مبلّغين ديني نيمهآگاه و كمآگاه هم ميآيند دين را به نام مذهب معرفي ميكنند.