گفتاری منتشر نشده از شهید آیت الله دکتر بهشتی
هدف مدرسه حقانی
آمده اید آگاهشوندهی آگاهکننده باشید. فقه امروز از کانال عبید و عباد و آن نظام اجتماعی بردگی عبور کرده است. بروید از یک عالم طبیعی بپرسید که آیا من میتوانم امروز در مورد انسان صحبت علمی کنم بیآنکه روی فسیلهای حیوانات ده میلیون سال قبل از انسان مطالعهی علمی کرده باشم؟ بپرسید. میگوید آقا اگر میخواهی دربارهی ساختمان انسان به عنوان یک مطالعهگر عمومیِ اطلاعات عمومی مطالعه کنی، سراغ فسیلها نرو، به درد تو نمیخورد. میگوید موضوع مطالعهات چیست؟ میگویی انسان. کتاب به تو میدهد فراوان. اما اگر میخواهی محقق باشی در شناسایی انسان، بدون اینکه دربارهی فسیلهای حیوانات ده میلیون سال پیش مطالعه کنی، توانایی مطالعهی صحیح دربارهی انسان ده هزار سال پیش نداری. لابد آنجا هم می گویند که «این فسیلها یک دانهاش دیگر نیست! چند میلیون سال از آن گذشته است. این چیست به ذهن و حافظهی ما تحمیل میکنید؟» برای همین هم هست که سال هاست که در مملکت ما طبیعتشناسی علمی هست، اما یک عالم طبیعتشناس که بتوانیم در دنیا کنار دیگران بگذاریم نداریم، یا اگر داریم خیلی کم است. تنبلی! آسانگیری! به راحتی شانه از زیر بارهای سنگین خالی کردن! بار را زمین بگذار و بدو. کجا میخواهی بروی؟ میخواهی فرار کنی؟ بسمالله. چه کسی گفت بیایی؟ اگر دنبال هدفی آمده ای، این بارها هم به آن آویزان است. مسلماً دوش آقا را هم خسته میکند! فقه زندهی پویا را چه کسی باید استنباط کند؟ آيا این فقه زاده ی امروز است؟ بیسابقه است؟ همین حالا از آسمان وحی شده است؟ یا این فقه باید از کتاب و سنت گرفته شود و از این کانال عبور کرده است؟ کدامیک؟ حالا اگر هم این کانال آن را آلوده کرده است، آیا بدون شناخت کانالها میشود به آلودگیها پی برد؟ آن یهودی صهیونیستِ دارای کرسیِ شیعهشناسی آمریکا از بنده و شما هم بیشتر حوصله میکند، لابهلای این آشغالهای تاریخ را میگردد، بدش هم نمیآید، اگرچه بوی زنندهی این آشغالها بینیاش را آزار میدهد، میگردد و میگردد و چهار تا گوهر گرانبها پیدا میکند، شُسته و رُفته، زیر شیر هم میشورد، پاستوریزهاش هم میکند، بعد میآورد مینویسد و بعد ترجمه میکنند و یکباره میبینی پیر و جوان مسلمان، آخوند و غیر آخوند، رو آوردهاند به فلان کتاب دربارهی اسلام، به قلم فلان شرقشناس! بدبختی نیست؟! اسلام بنده را باید آن صهیونیست بیاورد به من و شما تحویل دهد؟ چرا؟ چون بنده و شما تنبلیم. آیا می شود شسته و رفته، کپسولمانند یا اگر ممکن باشد تزریق شود، یک شبه مجتهد شد؟ نمیشود جانم! نمیشود. از بنده بشنوید که میگویم نمیشود. من میگویم این راه را رفتهام و به شما می گویم نمیشود. من وظیفهی خود دانستم به عنوان کسی که سالهای متمادی این راه را رفته، به تمام این شاخههای ممکن دست انداخته، حاصل تجربهی خودم را برای کسی که پارسال یا امسال به این مدرسه آمده بگویم تا از این تجربه استفاده کند. دوستان! اگر در میان شما کسانی با عشق به اینکه انسان، جایگاه انسان در جهان، راه انسان، هدف انسان، آغاز و فرجام جهان و انسان را محققانه و نه مقلدانه بشناسند، و بعد راهگشای بنبستهای فعلی ناشی از ضعف شناخت باشند، باید مثل مجاهدی پاکباخته که «یجاهد فی سبیلالله بماله و نفسه»، مصمم، با اراده، «صَفًّا كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ»، مخلص، مشتاق، عاشق، روز از شب نشناس، به این راه گام نهد، و بداند راهی طولانی، پرنشیب و فراز، گاهی سنگلاخ، پر پرتگاه، پر پیچ و خم، در پیش است. هر کس میتواند به این راه بیاید، بسمالله.
ما با خدای خویش میثاق بستهایم که آنچه تاکنون در این زمینه به دست آوردهایم با خلوص و صفای کامل در اختیار دنبالکنندگان و همراهان جوان این راه بگذاریم. عملا هم دیده اید که مدرسه، بیریا، بیداعیه و بیهوس، به این کار پرداخته است. اگر فردا درِ این مدرسه بسته شود، هیچ غم نداریم، هیچ چیز از دست ندادهایم، مگر این غم که فکر کنیم محیطی که مساعد برای ساختهشدن چنین رهروانی بود، از بین رفت! والاّ محیطی که دویست تا معمم در کنار بقیه تربیت کند، مورد علاقهی هیچیک از ماها نیست. اگر امکاناتی داریم، میگذاریم در اختیار آن عاشقها، نه در اختیار آن نِقنِقزنها! عاشق که اینقدر نق نمیزند. عاشق که اینقدر آفتاب و سایه نمیکند. عاشق که اینقدر پرتوقع نمیشود. گفته می شود چرا کتابهای درسی اصلاح نشده است؟ چه کسی باید این کار را بکند؟ میگویید ماها در حدّ توانمان نکردهایم یا میگویید نشده است؟ اگر نکرده ایم، شما بکنید؛ این شمایید حامل بقیهی کار. تفاوت امروز را با سی سال پیش را شماها نمیتوانید بفهمید چیست. ماها میفهمیم که مال آن سی سال پیش هستیم. درست سی و یک سال از ورود من به قم میگذرد. آنوقت چه امکاناتی داشت، حالا چه دارد؟ بنده چهار کتاب Reader خوانده بودم، آمده بودم به قم، طلبههای علاقمند در گوشه و کنار میآمدند روزهای جمعه، در وقت بیکاری من، انگلیسی پیش بنده میخواندند. حالا بهترین استاد انگلیسی ممکن را برای آقا آماده میکنید میگویی بفرمایید، ناز میکند! همهاش عیبگیری، خردهگیری. تذکر، انتقاد سازنده، پیشنهاد قابل عمل، چشم! نقنق، بهانهگیری، تنبلی و تنآسایی بایداز قاموس کار این مدرسه به کلی حذف شود. اگر چهار نفر هم اینجا بمانند، با آنها کار میکنیم. دویست نفر میخواهیم چه کار کنیم؟! عشق ما در کوششی که میبینید به علت برخوردهایی است که با عدهای از شماها در طول این مدت داشته ایم. دلهای مشتاقی ما را به این سو کشانده است. ما مشتاق بودیم، آنها هم مشتاق بودند؛ «چه خوش بی مهربانی از دو سر بی». مهربانی از دو سر بود، به یکدیگر جذب شدیم. هر وقت از یک سر شد، «که یک سر مهربانی دردسر بی».
آیا دوستان عزیز اعضای شورای مدرسه اجازه میدهند (چون قبلاً در این زمینه از شورا کسب اجازه نکرده ام) همینجا اعلام کنم که از سال آینده تنها عاشقها به این مدرسه بیایند و غیر عاشقها عنایتشان را از سر ما بردارند؟ جناب آقای مصباح اجازه میدهید؟ سال دیگر تنها عاشقها به اینجا بیایند. اگر بگویید به حجرهها چسبیدهاید چون جای دیگر در قم پیدا نمیشود، ما خداحافظی میکنیم. با عاشقها میرویم به یک سوی دیگر.
اگر درسی در برنامههای سال اول یا سال آخر گذاشته میشود خیال نکنید حساب نشده است. حساب شده است، منتها اگر به ذائقهی برخی خوش نمیآید یکی از این دو دلیل را دارد: یا به سلیقهی ما هم خوش نمیآید، ولی جایگزین بهتری پیدا نکرده ایم، یا به سلیقهی ما به عنوان پیشروی آگاه خوب میآید، به سلیقهی خام شما خوب نمیآید. این دیکتاتوری نیست، این قاطعیت است. مدیریت بیقاطعیت صنار نمیارزد. بدانید در کار ادارهی مدرسه همچنان با قاطعیت روبهرو خواهید بود. اقلاً بدانید مطلب چیست. چون شماها را دوست داریم میخواهیم بدانید مطلب چیست. فلان درس فلسفه است، میگویند ای آقا! این فلسفههای کهنه به چه درد میخورد؟ خیلی عجیب است که کسانی که دویست سال است فلسفهی نو و کهنه را مثل خمیرگیر اینور و آنور میکنند نمیفهمند که این به درد میخورد، ولی یک نفر که در ابتدای راه است خبر دارد که این به دردش میخورد یا نه!
امید و آرزوی ما این است که بتوانیم با جوانانی شیفته و مشتاق که با هدفی والا گام به حوزه نهادهاند روبهرو شویم. جوانانی که رفتار آنها، ایمان آنها به رهبری مدرسه، ایمان آنها به برنامهریزی مدرسه و اینکه این برنامهریزی یکی از دو پایه را دارد که عرض کردم. وقتی از جناب آقای قدوسی می پرسم چرا به کار طلاب رسیدگی نمیشود، پاسخ ایشان این است که مگر نقنقهای بیخودی وقت برای من میگذارد که به طلبه رسیدگی کنم؟! طلابی که به رهبری مدرسه، به برنامهریزی مدرسه و به کار مدرسه و به آیندهی کار ایمان دارند و مؤمناند قدمشان بالای چشم. طلابی که ایمان ندارند، از همین تابستان لطفاً تشریف ببرند. با هر کس ماند، حساب را از نو آغاز خواهیم کرد. بدانید که خدا شاهد است اگر آنچه مربوط به کار اینجا میشود بخواهد ذرهای از محور اخلاص در نیت، عمل و تلاش مخلصانه در این راه که اشاره کردم منحرف شود، برای ما ذرهای، به اندازهی یک پَرِ کاه هم گیرایی نخواهد داشت. من مکرر به دوستان عرض کردهام که بنده که حالا بلند میشوم با همهی گرفتاریها میآیم اینجا و فلان بحث، فلان کار یا فلان درس را به عهده میگیرم، تنها چیزی که میتواند اذان صبح بنده را از خانهام، ولو حالا بیمار هستم، سوار اتوبوس کند و بیاورد اینجا، کار مدرسه بااخلاص در نیت، خداخواهی، خدمت به خلق خدا اما برای رضای خداست. تااین روح در کالبد این مدرسه نباشد، مردهای خواهد بود که برای ما هیچ گونه جاذبهی انس و مأنوس شدن و همنشینی نخواهد داشت.
امیدوارم شما دوستان جوانِ عزیز، عوامل نفاقافکن، جداییافکن، جروبحثهای بیهوده و خام و بیثمر، دل و روح مردهکن را چه میان خودتان، چه میان خودتان و دیگران، به کناری بنهید و اگر مرد میدان حقید، خود را نخست برای شناخت کاملتر حق و عدل آماده کنید و از آن مردمی که دلتان به حال آنها میسوزد شناختی در حد شناخت دشمنانشان به دست آورید. جامعهشناسی مذهبی، یکی از شاخههایی است که در آينده در انتظار شماست. گروهی از شما باید جامعهشناس مذهبی شوید. یعنی کنش و واکنش بنیادهای مذهبی را بر روی انسانها بیازمایید و مطالعه کنید. بفهمید با کدام تاکتیک باید تبلیغ کنید، با کدام تاکتیک باید بسازید، با کدام تاکتیک باید حرکت کنید. دهها رشتهی نو در انتظار شماهاست. اما شمای ساختهشده، نه شمای خودسر. شمای عاشق، نه شمای نازکنارنجی. شمای تلاشگر تن به زحمت ده. امیدوارم با چنین اخلاص، با چنین ایمانی، با چنین صفایی، با چنین آمادگی، در سال آینده دوستانی داشته باشیم که بتوانیم با آنها این راه را برویم. از خدای متعال آرزو و مسئلت دارم که کار ما و کار شما را دارای رنگی الهی، آهنگی خدایی، نورانیت و روشنی از درون، با آثار سازندهای در برون، در خدمت انسانهایی نیازمند به این آثار سازنده، قرار دهد. دوستان اگر سؤالی دارند مطرح کنند. پنج دقیقه همهی دوستان بنشینند که دور هم بودن و جلسهی انسمان بهم نخورد تا اگر کسی سؤال دارد سؤال کند و اگر سؤال نداشتید از همدیگر خداحافظی کنیم.
یکی از حضار: درباره ضرورت درس فلسفه قدیم بیش تر توضیح دهید.
دکتر بهشتی: تا حدودی در عرایض امروزم مشاهده کردید که هر یک از رشتههای مورد نظر شما اگر بخواهد زنده، پویا، متحرک و به دردخور باشد، در ارتباط با جهانبینیها است. فلسفه چیست؟ فلسفه مجموعهی جهانبینیهاست که از قدیم شروع میکنیم تا به جدید برسیم. جدید بر بنیاد چه بنیان نهاده شده؟ بر بنیاد قدیم. میخواهید در فقه شخصیتی شوید مثل آیتالله بروجردی، منتها ناظر به مسائل زمان، یعنی از ایشان ناظرتر و پیشروتر؟ شما فکر میکنید که مرحوم آیتالله بروجردی چقدر وقتشان را صرف همین فلسفه کردند؟ نمیدانید. من میدانم. به همین دلیل هم بود که آن فلسفه روی مجموعهی کار ایشان روشنایی خاص داشت. ایشان کاملاً یک نوع پیوند میان کارهاشان به چشم میخورد. حالا من نمیخواهم بگویم این کتاب فلسفهای که میخوانید غربال شده است. نه. چنین کتابی هنوز نداریم. تألیف هم کردهاند و باز هم آنچه نیاز بوده از کار درنیامده است. ولی بدون آن هم نمیشود.
بار دیگر از صمیم قلب این توفیق را از خدای توفیقده مسئلت میکنم که کار ما و کار شما را در جهتی قرار دهد که رضای او و خواستهی او در آن جهت باشد و به راستی ما را برای ایفای مسئولیتی که بر دوش یکایک ما احساس میشود آمادهتر کند. والحمدلله و صلالله علی سیدنا و آله الطاهرین.
با سلام و خسته نباشید
میخواستم بدونم که کتاب های شهید بهشتی که تو سایت های دیگه به رایگان میشه دانلود کرد از نظر شما دانلودش و خوندش مشکل نداره؟؟؟
با سلام
با توجه به اینکه آثار به صورت رایگان در وبسایت این بنیاد موجود نیست، شایسته است حقوق معنوی آثار در سایر اماکن نیز محترم شمرده شود.