مصاحبه «شفقنا» با دکتر سید علیرضا حسینی بهشتی به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله دکتر بهشتی
فرزند شهید بهشتی درباره تاثیر اندیشه پدر خود برای مقابله با تفکر افراطی، توضیح داد: نقطه آغاز انحرافات این است که به جای آن که افراد با حق سنجیده شوند، حق با افراد سنجیده می شود. آنچه تفکر افراط گرایی همراه با خشونت ورزی را پدید می آورد، به رسمیت نشناختن تنوع و تعدد الگوهای زیستی در جامعه بشری است. شهید بهشتی صراحتا از ضدیت مفهوم «دیکتاتوری صلحاء» با انسان شناسی اسلام و فلسفه خلقت سخن میگوید. یعنی حتی اگر کسی فرد صالحی هم باشد و بخواهد با اعمال زور انسانها را به بهشت ببرد، به تعبیر شهید بهشتی، جایگاه انسان در نظام آفرینش را نفهمیده است. از دیدگاه ایشان، چنین نگاهی به انسان، وهن آمیز است.
آیت الله بهشتی خود قربانی تفکرات تروریستی، حذفی و افراطی بود و بارها قبل از اینکه به شهادت برسد، مورد ترور شخصیتی قرار گرفته بود و اتهامات زیادی به ایشان زده می شد. با وجود این وضعیت، ایشان هرگز از این انگها نهراسید و علیه افراط و تفریط مبارزه می کرد. نوع نگاه و رویکرد او با دیگر علما چه تفاوتی داشت؟
– درباره همه عالمان دینی نمی توان قضاوتی یکسان داشت. اما بسیاری از علما معمولا از اینکه وارد میدانهایی شوند که شأن و منزلت شان در مخاطره قرار بگیرد، پرهیز میکنند. برای شهید بهشتی پاسداشت از حق، همیشه از پاسداشت شخص خودش مهمتر بود. در آثار ایشان مکررا این حق مداری به چشم میخورد؛ البته در زندگی اجتماعیشان هم همین طور بوده است. برای ایشان حفظ اعتدال در منش و روش زندگی هم یک معیار و اصل تخطی ناپذیر بود. البته نباید اعتدال را با بی عملی، محافظه کاری و به تعبیر خود شهید بهشتی «صلح کلی» بودن اشتباه کرد. هر کس موضع روشنی داشته باشد و به قول معروف «خاکشیرمزاج» نباشد، طبیعتا دوستان و دشمنانی خواهد داشت. شهید بهشتی در این رابطه به جاذبه حداکثری و دافعه حداقلی اعتقاد داشت. با این همه، طبیعی است که اصولی بودن، برخی را دلخور می کند. در عالم سیاست و اجتماع هم از ماکیاولی گری که این روزها با نقاب عملگرایی، ضدیت با تندروی و ضدیت با آرمانگرایی سخت رایج شده است به شدت پرهیز داشت. بدیهی است که این منش و روش، دشمنی و حسادت بسیاری را برانگیزد. شهید بهشتی قربانی التقاط از یک سو و تحجر از سوی دیگر شد.
برخی از اساتید معتقدند پادزهر مقابله با تفکر داعش بسط اندیشه های شهید بهشتی است، شهید بهشتی نسبت به افراط و تفریط در جامعه اسلامی چه نگاهی داشت؟
– ببینید، آنچه تفکر افراط گرایی همراه با خشونت ورزی را پدید می آورد، به رسمیت نشناختن تنوع و تعدد الگوهای زیستی در جامعه بشری است. اگر کسی فکر کند که اولا فقط من درست فکر می کنم و فقط شیوه زندگی من بر حق است، طبیعتا دیگران را در گمراهی می بیند. حالا اگر احساس مسوولیت هم کند، سعی خواهد کرد به هر قیمتی شده دیگران را به راه راست، با خوانشی که او از آن دارد، بکشاند. شهید بهشتی صراحتا از ضدیت مفهوم «دیکتاتوری صلحاء» با انسان شناسی اسلام و فلسفه خلقت سخن میگوید. یعنی حتی اگر کسی فرد صالحی هم باشد و بخواهد با اعمال زور انسانها را به بهشت ببرد، به تعبیر شهید بهشتی، جایگاه انسان در نظام آفرینش را نفهمیده است. از دیدگاه ایشان، چنین نگاهی به انسان، وهن آمیز است.
انسان موجودی انتخابگر است که باید آگاهانه و آزادانه دست به انتخاب بزند و برای همین است که در قبال اختیاری که به او داده شده، مسوول است. حال ممکن است به راه خیر برود یا به راه شر. هرچه مانع از اعمال انتخابگری آزادانه آدمی بشود، خلاف هدف آفرینش اوست، میخواهد نظام تعلیم و تربیت باشد، می خواهد خانواده باشد، می خواهد حکومت باشد، می خواهد ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باشد.
بر این اساس است که می گوییم فهم و ترویج انسان شناسی قرآنی شهید بهشتی، می تواند راه را بر سلطه تفکری که به انسان بهشت را نشان می دهد اما عملا او را به جهنمی خانمانسوز رهبری می کند ببندد.
باتوجه به اندیشه شهید بهشتی، نقش انسان دیندار در جامعه امروز برای مبارزه با افکار افراطی و حذفی چطور تعریف می شود؟
– مهم ترین حربه انسان مؤمن در این راه، آگاهی بخشی است. این همان معنای واقعی اصل مهم و حیاتی جامعه اسلامی یعنی امر به معروف و نهی از منکر است. در این راه، تا آنجا که می شود، باید با برخورد انسانی و اخلاقی، افراط گرایان را متوجه خطایشان کرد. یادمان نرود که آنها هم انسان هستند و دغدغه مند، منتها راه را اشتباه می روند. باید به آنها فهماند که خداوند اراده کرده است این تنوع و تکثر در جامعه بشری وجود داشته باشد و اساسا این که دنیا میدان آزمایش بشر است به همین خاطر است. باید به آنها فهماند که نامدارا گری، راه را برهمزیستی مسالمت آمیز الگوهای زیستی متنوع می بندد و زمینه را برای هرج و مرج فراهم می کند. اسلام در درجه اول دین محبت و صلح است، نه خشونتورزی. هوشیاری یکایک افراد جامعه در این زمینه، شرط ضمانت حفظ صلح و امنیت و سلامت اجتماعی است. در این راه باید بر حفظ حقوق انسانی که مورد تأیید آیین اسلام هم هست تلاش جدی کرد؛ البته حقطلبی گاه هزینههای سنگینی هم در پی دارد.
در زمان حیات شهید بهشتی ایشان هم با گروهی مانند منافقین مواجه بودند و به نوعی اندیشه های افراطی داشتند آیا می توان عملکرد منافقین در آن زمان را با تفکر داعش در دنیای امروز مقایسه کرد؟ اصلا قیاس این دو گروه تا چه اندازه درست است؟
– همان طور که عرض کردم، نقطه آغاز این انحرافات این است که به جای آن که افراد با حق سنجیده شوند، حق با افراد سنجیده می شوند. یعنی یک سازمان، یک نهاد، یک قشر اجتماعی و گاه یک فرد، می گوید تنها کسی که راه سعادت بشر را یافته، من هستم و خیل گمراهان را باید به هر وسیله ای به راه آورد. به همین خاطر است در این طرز فکر، هدف وسیله را توجیه میکند. در این نگرش، برای رسیدن به هدف می توان دروغ گفت، می توان تهمت زد، میتوان از شبیه سازی تاریخی استفاده کرد، می توان ترور شخصیتی کرد، می توان دشنام داد، می توان اسرار زندگی خصوصی افراد را بر ملا کرد، می توان شکنجه کرد، می توان بدون دلیل بازداشت کرد، می توان ترور شخصیتی کرد و می توان دست به ترور فیزیکی زد. از این لحاظ، منش و روش برخاسته از تفکر تمامیت خواهانه منافقین با داعش از یک سرچشمه می تراود.